گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۱۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶۸: خط ۶۸:
<span id='link154'><span>
<span id='link154'><span>


==خلاصه اى از داستان موسى و هارون«ع» و داستان الياس ودعوت او ==
==خلاصه اى از داستان موسى و هارون«ع»==
<center> «'''بیان آیات'''» </center>
<center> «'''بیان آیات'''» </center>


اين آيات خلاصه اى است از داستان موسى و هارون (عليهما السلام ) البته اشاره اى هم به داستان الياس (عليه السلام ) دارد، و نعمت ها و منت هايى را كه خداى تعالى بر آنان ارزانى داشته ، برمى شمارد، و نيز بيان مى كند كه چگونه دشمنان تكذيب گر آنان را عذاب كرد، چيزى كه هست در اين آيات جانب رحمت و بشارت بر جانب عذاب و انذار غلبه دارد.
اين آيات، خلاصه اى است از داستان موسى و هارون «عليهما السلام». البته اشاره اى هم به داستان الياس «عليه السلام» دارد، و نعمت ها و منت هايى را كه خداى تعالى، بر آنان ارزانى داشته، بر مى شمارد. و نيز، بيان مى كند كه چگونه دشمنان تكذيب گر آنان را عذاب كرد. چيزى كه هست، در اين آيات، جانب رحمت و بشارت بر جانب عذاب و انذار، غلبه دارد.


«'''وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلى مُوسى وَ هَرُونَ'''»:
«'''وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلى مُوسى وَ هَارُونَ'''»:


كلمه ((منت (( به معناى ((انعام (( است ، كه احتمال دارد مراد از آن ، همان نعمت هايى باشد كه بعدا درباره موسى و هارون (عليهما السلام ) و قوم آن دو مى شمارد كه چگونه از شر فرعونيان نجاتشان داده و ياريشان كرد و كتاب به سويشان نازل نمود و به سوى خود هدايتشان فرمود و امثال اينها، و در نتيجه ، جمله ((و نجيناهما...(( عطف تفسيرى همان جمله ((مننا(( خواهد بود، و تفسير مى كند كه آن منت چه بود.
كلمه «منّت»، به معناى «إنعام» است، كه احتمال دارد مراد از آن، همان نعمت هايى باشد كه بعدا درباره موسى و هارون «عليهما السلام» و قوم آن دو مى شمارد، كه چگونه از شرّ فرعونيان نجاتشان داده و ياری شان كرد، و كتاب به سويشان نازل نمود، و به سوى خود هدايتشان فرمود و امثال اين ها. و در نتيجه، جملۀ «وَ نَجَّينَاهُمَا...»، عطف تفسيرى همان جملۀ «مَنَنَّا» خواهد بود، و تفسير مى كند كه آن منّت چه بود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۳۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۳۹ </center>
«'''وَ نجَّيْنَهُمَا وَ قَوْمَهُمَا مِنَ الْكرْبِ الْعَظِيمِ'''»:
«'''وَ نجَّيْنَاهُمَا وَ قَوْمَهُمَا مِنَ الْكرْبِ الْعَظِيمِ'''»:


منظور از ((كرب عظيم (( اندوه شديدى است كه بنى اسرائيل از شر فرعون داشتند، كه آنان را ضعيف كرد و بدترين شكنجه ها را به آنان داد و بچه هايشان را مى كشت ، و زنان و دخترانشان را زنده نگه مى داشت .
منظور از «كَرب عَظِيم»، اندوه شديدى است كه بنى اسرائيل از شرّ فرعون داشتند، كه آنان را ضعيف كرد، و بدترين شكنجه ها را به آنان داد، و بچّه هايشان را مى كشت، و زنان و دخترانشان را زنده نگه مى داشت.


«'''وَ نَصرْنَهُمْ فَكانُوا هُمُ الْغَلِبِينَ'''»:
«'''وَ نَصَرْنَاهُمْ فَكَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ'''»:


نصرت بنى اسرائيل اين بود كه منجر به بيرون رفتن از مصر و عبور از دريا، و غرق شدن فرعون و لشكريانش در دريا گرديد.
نصرت بنى اسرائيل اين بود كه منجر به بيرون رفتن از مصر و عبور از دريا، و غرق شدن فرعون و لشكريانش در دريا گرديد.


اين را بدان جهت گفتيم تا اشكالى كه شده دفع شود، چون بعضى توهم كرده اند كه : مقتضاى ظاهر اين است كه كلمه نصرت قبل از نجات دادن ذكر شود، چون نجات يافتن بنى اسرائيل نتيجه نصرت خدا بود، در حالى كه مى بينيم اول فرمود: ((ما آنها را از اندوه شديد نجات داديم (( بعد فرمود: ((و يارى شان كرديم تا غلبه كردند((.
اين را، بدان جهت گفتيم تا اشكالى كه شده، دفع شود. چون بعضى توهم كرده اند كه: مقتضاى ظاهر، اين است كه كلمۀ «نصرت»، قبل از نجات دادن ذكر شود. چون نجات يافتن بنى اسرائيل، نتيجۀ نصرت خدا بود، در حالى كه مى بينيم اول فرمود: «ما، آن ها را از اندوه شديد نجات داديم»، بعد فرمود: «و يارى شان كرديم، تا غلبه كردند».


جواب اين توهم همان است كه گفتيم ، با اين توضيح كه نصرت همواره در جايى استعمال مى شود كه شخص نصرت شده هم خودش مختصر نيرويى داشته باشد و هم به ضميمه نيروى ناصر كارى را از پيش ببرد، به طورى كه اگر اين نصرت نبود نيروى خود او كافى نبود كه شر را از خود دفع كند، و بنى اسرائيل در هنگام بيرون شدن از مصر مختصر نيرويى داشتند. پس اطلاق كلمه ((نصرت (( در آن هنگام مناسب است .
جواب اين توهم، همان است كه گفتيم، با اين توضيح كه نصرت، همواره در جايى استعمال مى شود كه شخص نصرت شده، هم خودش مختصر نيرويى داشته باشد و هم، به ضميمۀ نيروى ناصر، كارى را از پيش ببرد، به طورى كه اگر اين نصرت نبود، نيروى خود او كافى نبود، كه شرّ را از خود دفع كند. و بنى اسرائيل، در هنگام بيرون شدن از مصر، مختصر نيرويى داشتند. پس اطلاق كلمۀ «نصرت» در آن هنگام، مناسب است.  


به خلاف كلمه ((نجات دادن (( كه بايد در جايى استعمال شود كه نجات يافته هيچ نيرويى از خود نداشته باشد، و آن در داستان بنى اسرائيل در روزگارى است كه اسير در دست فرعون بودند. پس استعمال كلمه نصرت در آن هنگام مناسبت ندارد.
به خلاف كلمۀ «نجات دادن»، كه بايد در جايى استعمال شود كه نجات يافته، هيچ نيرويى از خود نداشته باشد، و آن در داستان بنى اسرائيل، در روزگارى است كه اسير در دست فرعون بودند. پس استعمال كلمۀ «نصرت» در آن هنگام، مناسبت ندارد.


«'''وَ ءَاتَيْنَهُمَا الْكِتَب الْمُستَبِينَ'''»:
«'''وَ ءَاتَيْنَاهُمَا الْكِتَاب الْمُستَبِينَ'''»:


يعنى كتابى كه مجهولات نهانى را روشن مى كند و آن امورى را كه مورد احتياج مردم در دنيا و آخرت است و براى خود آنان پوشيده است ، بيا ن مى نمايد.
يعنى: كتابى كه مجهولات نهانى را روشن مى كند، و آن امورى را كه مورد احتياج مردم در دنيا و آخرت است و براى خود آنان پوشيده است، بيان مى نمايد.


«'''وَ هَدَيْنَهُمَا الصرَط الْمُستَقِيمَ'''»:
«'''وَ هَدَيْنَاهُمَا الصّرَاط الْمُستَقِيمَ'''»:


مراد از ((هدايت به سوى صراط المستقيم ((، هدايت به تمام معناى كلمه است ، و به همين جهت آن را به موسى و هارون (عليهما السلام ) اختصاص داد و از قوم آن دو كسى را شريك آن دو نكرد و ما در سابق در تفسير سوره فاتحه هدايت به صراط مستقيم را معنا كرديم .
مراد از «هدايت به سوى صراط المستقيم، هدايت به تمام معناى كلمه است. و به همين جهت، آن را به موسى و هارون «عليهما السلام» اختصاص داد، و از قوم آن دو، كسى را شريك آن دو نكرد، و ما در سابق، در تفسير سوره «فاتحه»، هدايت به «صراط مستقيم» را معنا كرديم.


«'''وَ تَرَكْنَا عَلَيْهِمَا فى الاَخِرِينَ ... الْمُؤْمِنِينَ'''»:
«'''وَ تَرَكْنَا عَلَيْهِمَا فِى الآخِرِينَ ... * الْمُؤْمِنِينَ'''»:


كه تفسيرش گذشت .
كه تفسيرش گذشت.


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۴۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۴۰ </center>
«'''وَ إِنَّ إِلْيَاس لَمِنَ الْمُرْسلِينَ'''»:
«'''وَ إِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسلِينَ'''»:


بعضى گفته اند: ((الياس (عليه السلام ) از دودمان هارون (عليه السلام ) بوده ، و در شهر بعلبك - يكى از شهرهاى لبنان كه به مناسبت اينكه بت بعل در آنجا منصوب بوده آن را بعلبك خواندند - مبعوث شد((. و ليكن گوينده اين حرف شاهدى بر گفتار خود نياورده ، در كلام خداى تعالى هم شاهدى بر آن نيست .
بعضى گفته اند: «إلياس «عليه السلام»، از دودمان هارون «عليه السلام» بوده، و در شهر «بعلبك» - يكى از شهرهاى لبنان كه به مناسبت اين كه بت «بعل» در آن جا منصوب بوده، آن را بعلبك خواندند - مبعوث شد». وليكن گويندۀ اين حرف، شاهدى بر گفتار خود نياورده. در كلام خداى تعالى هم، شاهدى بر آن نيست.
<span id='link155'><span>
<span id='link155'><span>


۱۳٬۴۹۷

ویرایش