گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۱۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جزبدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶: خط ۶:
<span id='link142'><span>
<span id='link142'><span>
==وجه اينكه ابراهيم عليه السلام به ستارگان نظر افكند و سپس از بيمارى خود خبر دادفنظر نظرة فى النجوم فقال انى سقيم ==
==وجه اينكه ابراهيم عليه السلام به ستارگان نظر افكند و سپس از بيمارى خود خبر دادفنظر نظرة فى النجوم فقال انى سقيم ==
فَنَظرَ نَظرَةً فى النُّجُومِ فَقَالَ إِنى سقِيمٌ
«'''فَنَظرَ نَظرَةً فى النُّجُومِ فَقَالَ إِنى سقِيمٌ'''»:
 
شكى نيست در اينكه ظاهر اين دو آيه اين است كه خبر دادن ابراهيم (عليه السلام ) از مريضى خود مربوط است به نظر كردن در نجوم ، حال اين نگاه كردن در ستارگان يا براى اين بوده كه وقت و ساعت را تشخيص ‍ دهد، مثل كسى كه دچار تب نوبه است ، و ساعات عود تب خود را با طلوع و غروب ستاره اى و يا از وضعيت خاص نجوم تعيين مى كند.
شكى نيست در اينكه ظاهر اين دو آيه اين است كه خبر دادن ابراهيم (عليه السلام ) از مريضى خود مربوط است به نظر كردن در نجوم ، حال اين نگاه كردن در ستارگان يا براى اين بوده كه وقت و ساعت را تشخيص ‍ دهد، مثل كسى كه دچار تب نوبه است ، و ساعات عود تب خود را با طلوع و غروب ستاره اى و يا از وضعيت خاص نجوم تعيين مى كند.
و يا براى آن بوده كه از نگاه كردن به نجوم ، به حوادث آينده اى كه منجم ها آن حوادث را از اوضاع ستارگان بدست مى آورند، معين كند. و صابئى مذهبان به اين مساءله بسيار معتقد بودند و در عهد ابراهيم (عليه السلام ) عده بسيارى از معاصرين او از همين صابئى ها بوده اند.
و يا براى آن بوده كه از نگاه كردن به نجوم ، به حوادث آينده اى كه منجم ها آن حوادث را از اوضاع ستارگان بدست مى آورند، معين كند. و صابئى مذهبان به اين مساءله بسيار معتقد بودند و در عهد ابراهيم (عليه السلام ) عده بسيارى از معاصرين او از همين صابئى ها بوده اند.
بنابر وجه اول ، معنايش آيه چنين مى شود: وقتى اهل شهر خواستند همگى از شهر بيرون شوند تا در بيرون شهر مراسم عيد خود رابه پا كنند، ابراهيم نگاهى به ستارگان انداخت و سپس به ايشان اطلاع داد كه به زودى كسالت من شروع مى شود، و من نمى توانم در اين عيد شركت كنم .
بنابر وجه اول ، معنايش آيه چنين مى شود: وقتى اهل شهر خواستند همگى از شهر بيرون شوند تا در بيرون شهر مراسم عيد خود رابه پا كنند، ابراهيم نگاهى به ستارگان انداخت و سپس به ايشان اطلاع داد كه به زودى كسالت من شروع مى شود، و من نمى توانم در اين عيد شركت كنم .
و بنابر وجه دوم معنايش اين مى شود: ابراهيم در اين هنگام نگاهى به ستارگان كرد و طبق قواعد منجمين پيشگويى كرد كه به زودى من مريض خواهم شد، و در نتيجه نمى توانم با شما از شهر بيرون شوم .
و بنابر وجه دوم معنايش اين مى شود: ابراهيم در اين هنگام نگاهى به ستارگان كرد و طبق قواعد منجمين پيشگويى كرد كه به زودى من مريض خواهم شد، و در نتيجه نمى توانم با شما از شهر بيرون شوم .
ولى وجه اولى با وضع ابراهيم (عليه السلام ) مناسب تر به نظر مى رسد، براى اينكه آن جناب با اينكه توحيدى خالص داشت ، ديگر معنا ندارد براى غير خدا تاثيرى قائل باشد. و از سوى ديگر دليلى هم كه به قوت دلالت كند بر اينكه آ ن جناب در آن ايام مريض نبوده در دست نداريم ، بلكه دليل داريم بر اينكه مريض بوده ، براى اينكه از يك سو خداى تعالى او را صاحب قلبى سليم معرفى كرده و از سوى ديگر از او حكايت كرده كه صريحا گفته است : من مريضم و كسى كه داراى قلب سليم است ، دروغ و سخن بيهوده نمى گويد.
ولى وجه اولى با وضع ابراهيم (عليه السلام ) مناسب تر به نظر مى رسد، براى اينكه آن جناب با اينكه توحيدى خالص داشت ، ديگر معنا ندارد براى غير خدا تاثيرى قائل باشد. و از سوى ديگر دليلى هم كه به قوت دلالت كند بر اينكه آ ن جناب در آن ايام مريض نبوده در دست نداريم ، بلكه دليل داريم بر اينكه مريض بوده ، براى اينكه از يك سو خداى تعالى او را صاحب قلبى سليم معرفى كرده و از سوى ديگر از او حكايت كرده كه صريحا گفته است : من مريضم و كسى كه داراى قلب سليم است ، دروغ و سخن بيهوده نمى گويد.
اين بود آن وجهى كه ما در تفسير اين دو آيه اختيار كرديم . و مفسرين در توجيه آن وجوهى ذكر كرده اند كه از همه وجيه تر و به تر اين است كه : نگاه كردنش به نجوم ، و خبر دادنش از مريضى خود، از باب معاريض ‍ كلام است .
اين بود آن وجهى كه ما در تفسير اين دو آيه اختيار كرديم . و مفسرين در توجيه آن وجوهى ذكر كرده اند كه از همه وجيه تر و به تر اين است كه : نگاه كردنش به نجوم ، و خبر دادنش از مريضى خود، از باب معاريض ‍ كلام است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۲۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۲۵ </center>
و معاريض عبارت است از اينكه : گوينده چيزى را بگويد كه شنونده از ظاهر آن معنايى بفهمد و خود او معناى ديگرى اراده كند. پس شايد نظر كردن آن جناب در ستارگان نظر كردن موحد در صنع خداى تعالى باشد، تا از آن راه بر وجود خداى تعالى و يكتايى او استدلال كند، ولى مردم خيال كردند كه نظر كردن او مثل نظر كردن منجم ها است ، كه مى خواهد از وضع ستارگان بر پيش آمدن حوادثى استدلال كند. آنگاه فرموده : ((من مريضم (( و منظورش اين بوده كه او به زودى دچار بيمارى مى شود، چون آدمى در طول عمر بدون بيمارى نمى شود، همچ نان كه باز از همان جناب حكايت كرده كه گفت : ((و اذا مرضت فهو يشفين (( چيزى كه هست مردم خيال كردند منظور او اين است كه همين امروز كه روز عيد ايشان است مريض است ، و آنچه در نظر آن جناب مرجح بوده كه اين همه زحمت به خود بدهد، اين بوده كه در شهر تنها بماند و آن هدفى را كه در نظر داشته انجام دهد، يعنى بت هاى اهل شهر را بشكند.
و معاريض عبارت است از اينكه : گوينده چيزى را بگويد كه شنونده از ظاهر آن معنايى بفهمد و خود او معناى ديگرى اراده كند. پس شايد نظر كردن آن جناب در ستارگان نظر كردن موحد در صنع خداى تعالى باشد، تا از آن راه بر وجود خداى تعالى و يكتايى او استدلال كند، ولى مردم خيال كردند كه نظر كردن او مثل نظر كردن منجم ها است ، كه مى خواهد از وضع ستارگان بر پيش آمدن حوادثى استدلال كند. آنگاه فرموده : ((من مريضم (( و منظورش اين بوده كه او به زودى دچار بيمارى مى شود، چون آدمى در طول عمر بدون بيمارى نمى شود، همچ نان كه باز از همان جناب حكايت كرده كه گفت : ((و اذا مرضت فهو يشفين (( چيزى كه هست مردم خيال كردند منظور او اين است كه همين امروز كه روز عيد ايشان است مريض است ، و آنچه در نظر آن جناب مرجح بوده كه اين همه زحمت به خود بدهد، اين بوده كه در شهر تنها بماند و آن هدفى را كه در نظر داشته انجام دهد، يعنى بت هاى اهل شهر را بشكند.
ليكن اين وجه - كه گفتيم بهترين وجوهى است كه مفسرين ذكر كرده اند - وقتى صحيح است كه آن جناب در آن روز مريض نبوده باشد و حال آنكه خواننده عزيز متوجه شد كه گفتيم هيچ دليلى بر اين معنا نيست .
ليكن اين وجه - كه گفتيم بهترين وجوهى است كه مفسرين ذكر كرده اند - وقتى صحيح است كه آن جناب در آن روز مريض نبوده باشد و حال آنكه خواننده عزيز متوجه شد كه گفتيم هيچ دليلى بر اين معنا نيست .
علاوه بر اين گفتن معاريض براى انبياء جايز نيست ، زيرا باعث مى شود اعتماد مردم به سخنان ايشان سست گردد.
علاوه بر اين گفتن معاريض براى انبياء جايز نيست ، زيرا باعث مى شود اعتماد مردم به سخنان ايشان سست گردد.
فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ
 
«'''فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ'''»:
 
ضمير جمع در ((تولّوا(( به مردم معاصر ابراهيم (عليه السلام ) و ضمير مفرد در عنه به خود آن جناب برمى گردد و معناى جمله اين است كه : مردم از آمدن ابراهيم صرف نظر كرده ، او را تنها گذاشته از شهر خارج شدند.
ضمير جمع در ((تولّوا(( به مردم معاصر ابراهيم (عليه السلام ) و ضمير مفرد در عنه به خود آن جناب برمى گردد و معناى جمله اين است كه : مردم از آمدن ابراهيم صرف نظر كرده ، او را تنها گذاشته از شهر خارج شدند.
<span id='link143'><span>
<span id='link143'><span>
==سخنان ابراهيم عليه السلام با بت ها! ==
==سخنان ابراهيم عليه السلام با بت ها! ==
فَرَاغَ إِلى ءَالِهَتهِمْ فَقَالَ أَ لا تَأْكلُونَ مَا لَكمْ لا تَنطِقُونَ
فَرَاغَ إِلى ءَالِهَتهِمْ فَقَالَ أَ لا تَأْكلُونَ مَا لَكمْ لا تَنطِقُونَ
۱۳٬۵۳۵

ویرایش