گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۷: خط ۱۵۷:


==توضيح در مورد فرمان خداوند به آسمان و زمين==
==توضيح در مورد فرمان خداوند به آسمان و زمين==
«'''فقال لها و للارض ائتيا طوعا او كرها'''» - حرف ((فاء(( كه بر سر اين جمله آمده ، آن را فرع ما قبل كرده - كه همان توجه خدا به سوى آسمان باشد - و چون بدون شك مورد و مقام آيه مورد تكوين است ، در نتيجه اينكه به آسمان و زمين فرمان مى دهد كه ((ائتيا طوعا او كرها : چه بخواهيد و چه نخواهيد بايد بياييد((، كلمه و فرمان تكوينى است ، نه اينكه خداوند چنين سخنى گفته باشد، بلكه همان امر تكوينى است كه در هنگام ايجاد موجودى صادر مى كند و آيه ((انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون (( از آن خبر مى دهد.
«'''فَقَالَ لَهَا وَ لِلأرضِ ائتِيَا طَوعاً أو كَرهاً'''» - حرف «فاء» كه بر سرِ اين جمله آمده، آن را فرع ماقبل كرده - كه همان توجه خدا به سوى آسمان باشد - و چون بدون شك، مورد و مقام آيه، مورد تكوين است، در نتيجه اين كه به آسمان و زمين فرمان مى دهد كه «ائتِيَا طَوعاً أو كَرهاً: چه بخواهيد و چه نخواهيد، بايد بياييد»، كلمه و فرمان تكوينى است. نه اين كه خداوند چنين سخنى گفته باشد، بلكه همان امر تكوينى است كه در هنگام ايجاد موجودى صادر مى كند و آيه «إنّمَا أمرُهُ إذَا أرَادَ شَيئاً أن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ»، از آن خبر مى دهد.


و مجموع دو جمله ((ائتيا...(( و جمله ((اتينا...(( كه اولى فرمان خدا و دومى پاسخ زمين و آسمان است ، صفت ايجاد و تكوين را ممثل مى كند، تا فهم مردم ساده آن را درك كند. و به طورى كه از كلام خداى تعالى استفاده مى شود، علم را براى تمامى موجودات قائل است ، چيزى كه هست سخن گفتن خدا با هر چيزى به حسب حال آن چيز و مناسب با آن است ، و بنابراين جمله مورد بحث كه يكى از مواردى را كه خدا با موجودات سخن گفته حكايت مى كند حقيقتى تحليلى خواهد بود.
و مجموع دو جمله «ائتِيَا...»، و جمله «أتَينَا...»، كه اولى فرمان خدا و دومى پاسخ زمين و آسمان است، صفت ايجاد و تكوين را ممثّل مى كند، تا فهم مردم ساده آن را درك كند. و به طورى كه از كلام خداى تعالى استفاده مى شود، علم را براى تمامى موجودات قائل است. چيزى كه هست، سخن گفتن خدا با هر چيزى به حسب حال آن چيز و مناسب با آن است. و بنابراين، جمله مورد بحث، كه يكى از مواردى را كه خدا با موجودات سخن گفته، حكايت مى كند، حقيقتى تحليلى خواهد بود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۵۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۵۵ </center>
و ما در مباحث قبلى مقدارى درباره اين مطلب بحث كردهايم ، و - ان شاء اللّه تعالى - مقدارى ديگر در تفسير آيه ((قالوا انطقنا اللّه الّذى انطق كل شى ء(( آيه ((۲۱(( از همين سوره بحث خواهيم كرد.
و ما در مباحث قبلى، مقدارى درباره اين مطلب بحث كرده ايم، و - إن شاء اللّه تعالى - مقدارى ديگر در تفسير آيه «قَالُوا أنطَقَنَا اللّهُ الّذِى أنطَقَ كُلّ شَئ»، آيه «۲۱» از همين سوره، بحث خواهيم كرد.


و اينكه بعضى از مفسرين گفته اند: ((مراد از فرمان ((ائتيا(( اين است كه آثار و منافع خود را ظاهر سازند، نه امر به موجود شدن و تكوين يافتن باشد((، صحيح نيست ، براى اينكه تكون آسمان را هنوز بيان نكرده و بعدا بيان مى كند و معنا ندارد قبل از اينكه آن را بيان كند، امر كند كه آثار و منافع خود را ظاهر سازد.
و اين كه بعضى از مفسران گفته اند: «مراد از فرمان «ائتِيَا»، اين است كه آثار و منافع خود را ظاهر سازند، نه امر به موجود شدن و تكوين يافتن باشد»، صحيح نيست. براى اين كه تكوّن آسمان را هنوز بيان نكرده و بعدا بيان مى كند، و معنا ندارد قبل از اين كه آن را بيان كند، امر كند كه آثار و منافع خود را ظاهر سازد.


در جمله ((ائتيا طوعا او كرها(( آمدن را بر آن دو واجب كرده و مخيرشان كرده به اينكه به طوع بيايند و يا به كراهت ، و اين را مى توان به وجهى توجيه كرد، به اينكه منظور از طوع و كره - كه خود نوعى قبول كردن و نكردن و ملايمت و سازگارى و عدم آن است ، اين باشد كه آسمان و زمين موجود شوند، چه اينكه قبلا استعداد آن را داشته باشند، و چه نداشته باشند. در نتيجه جمله ((ائتيا طوعا او كرها(( كنايه مى شود از اينكه چاره اى جز هستى پذيرفتن ندارند و هست شدن آن دو امرى است كه به هيچ وجه تخلف پذير نيست ، چه بخواهند و چه نخواهند چه درخواست داشته باشند و چه نداشته باشند، بايد موجود شوند. آسمان و زمين هم اين فرمان را پذيرفتند و پاسخ گفتند كه ما امر تو را پذيرفتيم ، اما نه به كراهت ، يعنى نه بدون داشتن استعداد قبلى و قبول ذاتى ، بلكه با داشتن آن و بدين جهت گفتند ((اءتينا طائعين (( يعنى ما، استعداد پذيرفتن هستى را داريم .
در جمله «ائتِيَا طَوعاً أو كَرهاً»، آمدن را بر آن دو واجب كرده و مخيرشان كرده به اين كه به طوع بيايند و يا به كراهت، و اين را مى توان به وجهى توجيه كرد، به اين كه منظور از طوع و كره - كه خود نوعى قبول كردن و نكردن و ملايمت و سازگارى و عدم آن است - اين باشد كه آسمان و زمين موجود شوند، چه اين كه قبلا استعداد آن را داشته باشند، و چه نداشته باشند.  
 
در نتيجه، جمله «ائتِيَا طَوعاً أو كَرهاً» كنايه مى شود از اين كه چاره اى جز هستى پذيرفتن ندارند و هست شدن آن دو، امرى است كه به هيچ وجه تخلف پذير نيست. چه بخواهند و چه نخواهند، چه درخواست داشته باشند و چه نداشته باشند، بايد موجود شوند. آسمان و زمين هم اين فرمان را پذيرفتند و پاسخ گفتند كه: ما امر تو را پذيرفتيم، اما نه به كراهت، يعنى نه بدون داشتن استعداد قبلى و قبول ذاتى، بلكه با داشتن آن و بدين جهت گفتند: «أتَينَا طَائِعِين». يعنى ما، استعداد پذيرفتن هستى را داريم.


و اينكه بعضى از مفسرين گفته اند: ((جمله ((طوعا او كرها(( در مقام تمثيل اين حقيقت است كه تاءثير قدرت خداى تعالى در آسمان و زمين حتمى است و محال است آن دو از پذيرفتن آن تاءثير امتناع ورزند، نه اينكه بخواهد براى آسمان و زمين طوع و كراهتى اثبات كند(( تفسير صحيحى نيست ، براى اينكه در جمله بعدى كه مى گويند ((اتينا طائعين ((، با آن منافات دارد، چون اگر جمله اولى در مقام اثبات كراهت و طوع براى آسمان و زمين نباشد، معنا ندارد كه آسمان و زمين در پاسخ براى خود اثبات طوع كنند.
و اينكه بعضى از مفسرين گفته اند: ((جمله ((طوعا او كرها(( در مقام تمثيل اين حقيقت است كه تاءثير قدرت خداى تعالى در آسمان و زمين حتمى است و محال است آن دو از پذيرفتن آن تاءثير امتناع ورزند، نه اينكه بخواهد براى آسمان و زمين طوع و كراهتى اثبات كند(( تفسير صحيحى نيست ، براى اينكه در جمله بعدى كه مى گويند ((اتينا طائعين ((، با آن منافات دارد، چون اگر جمله اولى در مقام اثبات كراهت و طوع براى آسمان و زمين نباشد، معنا ندارد كه آسمان و زمين در پاسخ براى خود اثبات طوع كنند.
۱۴٬۱۹۷

ویرایش