مريم ٨٩

از الکتاب
کپی متن آیه
لَقَدْ جِئْتُمْ‌ شَيْئاً إِدّاً

ترجمه

راستی مطلب زشت و زننده‌ای گفتید!

|واقعا چيز زشتى بر زبان آورديد
واقعاً چيز زشتى را [بر زبان‌] آورديد.
(ای کافران) همانا شما سخنی بسیار زشت و منکر بر زبان آوردید.
به راستی که چیزی بسیار زشت و نسبتی بس ناروا [به میان] آورده اید.
هر آينه سخنى زشت آورده‌ايد.
به راستی که ادعای شگرفی پیش آوردید
هر آينه چيزى سخت زشت و ناپسند آورده‌ايد
واقعاً چیز بسیار زشت و زننده‌ای را می‌گوئید.
بی‌گمان چیز زشتی را همانا (بر زبان) آوردید.
همانا آوردید چیزی گران را

You have come up with something monstrous.
ترتیل:
ترجمه:
مريم ٨٨ آیه ٨٩ مريم ٩٠
سوره : سوره مريم
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِدّاً»: بسیار زشت و زننده. سخت شگفت.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئاً إِدًّا «89»

راستى، مطلب زشتى گفتيد.

نکته ها

كلمه‌ى «ادّ» به معناى منكر بزرگ و بسيار زشت است.

اين آيه شامل گروه‌هاى زيادى مى‌شود، از جمله:

الف: مشركين، كه ملائكه را دختران خدا مى‌دانستند. «وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِكَةِ إِناثاً» «1»

ب: يهود، كه عُزير را فرزند خدا مى‌پنداشتند. «وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ» «2»

ج: نصارى، كه مسيح را فرزند خدا مى‌شمردند. «قالَتِ النَّصارى‌ الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ» «3»

پیام ها

1- اعتقاد به فرزند داشتن خدا، سخنى بى‌پايه وبسيار زشت است. وَلَداً ... شَيْئاً إِدًّا

2- فرزند داشتن خدا نشانه‌ى كمال نيست، بلكه مايه‌ى نقص است. «شَيْئاً إِدًّا»


«1». اسراء، 40.

«2». توبه، 30.

«3». توبه، 30.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 312

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئاً إِدًّا (89)

لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئاً إِدًّا: هر آينه بتحقيق آمديد اى كافران به چيزى به غايت زشت يعنى سخنى ناشايست يا آورديد چيز عجيبى.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّياطِينَ عَلَى الْكافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا (83) فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا (84) يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً (85) وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلى‌ جَهَنَّمَ وِرْداً (86) لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً (87)

وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً (88) لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئاً إِدًّا (89) تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا (90) أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً (91) وَ ما يَنْبَغِي لِلرَّحْمنِ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً (92)

ترجمه‌

- آيا نديدى كه ما فرستاديم شيطانها را بر كافران كه بجنبانند آنها را جنباندنى‌

پس شتاب مكن براى آنها جز اين نيست كه ميشماريم براى آنها


جلد 3 صفحه 492

شمردنى‌

روز كه جمع كنيم پرهيزكاران را بسوى خداى بخشنده وارد شدگان‌

و برانيم گناهكاران را بسوى جهنّم تشنگان‌

مالك نميباشند شفاعت را مگر كسانيكه گرفتند نزد خداوند پيمانى‌

و گفتند گرفت خداوند فرزندى‌

بتحقيق آورديد چيز بسيار زشتى‌

نزديك شد آسمانها پاره پاره شود از آن و شكافته گردد زمين و فرو ريزند كوهها و منهدم شوند منهدم شدنى‌

براى آنكه خواندند براى خدا فرزند

و سزاوار نيست از براى خداى بخشنده آنكه بگيرد فرزندى.

تفسير

- وقتى كه اهل شرك و خلاف منغمر در شهوات و لذّات جسمانى شدند و خداوند بآنها مهلت داد و از اين مهلت سوء استفاده كردند و بر طغيان و سركشى خود افزودند خداوند مسلّط ميفرمايد بر آنها شياطين انسى و جنّى را كه تحريك كنند و برانند آنها را بجانب مقاصدشان مانند حيوانيكه صاحبش بسيخ يا چوب آنرا براند چون لفظ از بر اين قبيل تحريك اطلاق ميشود اگر چه اصلا بمعناى جنباندن است خلاصه آنكه كاملا ملك طلق شيطان ميشوند و مهارشان بدست او ميآيد چنانچه قمّى ره قريب باين معانى را نقل نموده و بنابراين معناى فرستادن خداوند همان دادن تسلط است بشياطين در اثر معصيت بسوء اختيار بندگان و لذا خداوند متعال به پيغمبر خود ميفرمايد تعجيل در هلاك و عذاب آنها منماى ما براى فرا رسيدن موعد ايّام مهلت آنها شماره ميكنيم و ميدانيم از عدد انفاس آنها معدودى بيش باقى نمانده چنانچه در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد تعداد انفاس است نه ايّام چون احصاء ايّام كار خلق است و احصاء انفاس شأن خالق و در نهج البلاغه است كه نفس مرد گام او است بسوى مرگ و نيز فرموده هر معدودى منقضى و هر متوقعى آينده است خلاصه آنكه در آتيه نزديكى از شرّ آنها راحت خواهى شد و خداوند محشور ميفرمايد اهل تقوى و پرهيزكارى را كه محبوب حقّند و اعمالشان مرضى او است بسوى رحمت واسعه خود مانند قوميكه وارد شوند از راه دور بر پادشاهى كه اميدوار نموده باشد ايشانرا بكرامت و انعام خود در حاليكه سوار باشند بر ناقه‌هاى نجيب بهشتى كه ملائكه بامر خداوند بعد از بيرون آمدنشان از قبر براى استقبال و تشريفات ورودشان بمحشر حاضر نموده‌اند با ساز و برگ تمام از طلا و ديبا و حرير بهشتى مزيّن به درّ و ياقوت‌


جلد 3 صفحه 493

و زبر جد پس پرواز كنند بسوى محشر هر يكنفر پرهيزكار با سه هزار ملك در هر يك از جلو و يمين و يسار يكهزار ملك كه با او باشند تا بدر بهشت برسند و از آنجا ببعد تشريفاتش مفصل‌تر است كه در روايت كافى از امام باقر عليه السّلام و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام ذكر شده و حقير بملاحظه اختصار نقل ننمودم و در مقابل ايشان خداوند سوق ميدهد گناهكاران را بسوى جهنّم مانند حيوانات تشنه كه در كنار آب ورود نمايند دسته جمع و پا برهنه و بعد معلوم شود كه آب نيست و آتش است و بر عطش آنها افزوده گردد و در ذيل حديث قمّى ره علاوه شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود و اللّه اى على پرهيزكارانى كه باين احترام وارد محشر ميشوند و خداوند در باره ايشان فرموده‌ يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً شيعيان تواند و تو امام ايشانى چون در هر دو روايت راوى اصلى حديث امير المؤمنين عليه السّلام است كه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تفسير اين آيه را سؤال نموده و آنحضرت جواب فرموده بنحوى كه اجمالا بيان شد و دارا و واجد و مالك نميشوند احدى از اهل محشر شفاعت را كه از كسى بنمايند يا كسى در باره آنها بنمايد چون تلبّس بفعل يا بصدور فعل است از فاعل يا بوقوع آن بر مفعول و هيچ كس بهيچ عنوان قادر نيست متلبّس بشفاعت شود مگر داراى عهد ولايت امير المؤمنين و ائمه اطهار عليهم السلام باشد از جانب خدا چنانچه در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و در كافى و فقيه و تهذيب و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كسيكه وصيّت كامل نكند در هنگام مرگش مروّت او ناقص است و بعد از سؤال از كيفيّت آن دعاء مفصّلى تعليم فرمود كه در صافى و غيره مذكور است و از آن استفاده ميشود كه مراد از عهد الهى كه موجب تلبّس بشفاعت است در آخرت اعتراف بتمام عقائد حقّه است صريحا باصول و اجمالا بفروع در وقت ظهور امارات مرگ و از بعضى روايات استفاده ميشود محبوبيّت تجديد اين عهد در هر صبح و شام و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون قريش گفتند خداوند ملائكه را براى خود اولاد اناث قرار داده اين آيه در ردّ آنها نازل شد و بعضى ولدا بسكون لام كه جمع ولد است قرائت نموده‌اند در هر حال پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مأمور شده كه در جواب آنها بفرمايد مرتكب بهتان عظيم‌


جلد 3 صفحه 494

و قول منكر شنيع فظيعى شديد كه نزديك شد آسمانها از اثر سوء آن شكافته و منشق و پاره پاره شود و نيز زمين منشقّ و متلاشى و متفرّق گردد و در اثر آن كوهها منهدم و ويران شود چون اگر اين اوضاع در عالم براى امرى روى دهد چيزى سزاوارتر از اين بهتان بزرگ نيست و كلمه هدّا يا مفعول مطلق است براى فعل مقدّر كه تهدّ باشد يا مفعول له است براى تخرّ يعنى تخرّ الجبال و تهدّ هدّا يا تخرّ الجبال للهدّ و همه اين انقلابات براى آنستكه قرار داد فرقى از قبيل يهود و نصارى و قريش كه قبلا ذكر شد براى خداوند اولاد و سزاوار نيست براى خدا كه كسى را اولاد خود قرار دهد و هر چه براى خدا سزاوار نباشد صدورش از حقّ محال است چون خداوند مثل و مانند و شبيه و عديل و نظير ندارد و محتاج نيست و از هر عيب و نقصى منزّه و مبرّى است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


لَقَد جِئتُم‌ شَيئاً إِدًّا (89)

‌هر‌ آينه‌ ‌به‌ تحقيق‌ آمده‌ايد ‌به‌ چيز بسيار منكري‌. ادّبه‌ معني‌ فضيح‌ شنيع‌ منكر عظيم‌ ‌است‌.

لَقَد جِئتُم‌ ‌به‌ تقدير جمله‌ خطاب‌ ‌به‌ پيغمبر ‌که‌ ‌به‌ ‌آنها‌ ‌که‌ ‌هر‌ آينه‌ آمده‌ايد روي‌ ‌اينکه‌ عقيده‌ فاسده‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ ولد قائل‌ شده‌ايد و ‌اينکه‌ قول‌ و عقيده‌ شيئا ادا بسيار منكر ‌است‌، بلكه‌ ‌در‌ جميع‌ قبايح‌ عقليه‌ قبيحي‌ بدتر و زشت‌تر و شنيع‌تر و فضيح‌تر ‌از‌ ‌اينکه‌ عقيده‌ و قول‌ نيست‌، زيرا خداوند متعال‌ يكي‌ ‌از‌ صفات‌ سلبيه‌ ‌او‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ مركب‌ ‌از‌ اجزاء نيست‌.

(نه‌ مركب‌ ‌بود‌ و جسم‌ نه‌ جوهر نه‌ عرض‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 89)- آنگاه با لحنی کوبنده می‌گوید: «راستی مطلب زشت و زننده‌ای گفتید»! (لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئاً إِدًّا).

نکات آیه

۱- انتساب گزینش فرزند به خداوند، نسبتى بس شگفت و ناروا (اتّخذ الرحمن ولدًا . لقد جئتم شیئًا إدًّا) «إدّ» به معناى امر عجیب و بى اندازه زشت است (قاموس).

۲- پندار فرزندگزینى خداوند، ساخته و پرداخته خیال مشرکان بود. (لقد جئتم شیئًا إدًّا) فعل «جئتم» خطاب به مشرکان است; یعنى، فرزندگرفتن خداوند، سخنى است که شما آن را آورده اید; نه این که ریشه و اصلى داشته باشد.

۳- لزوم پرهیز از سخن ناروا در باره خداوند و نسبت دادن فرزندگزینى به او (ولدًا . لقد جئتم شیئًا إدًّا)

موضوعات مرتبط

  • افترا: اجتناب از افترا به خدا ۳
  • خدا: اجتناب از انتساب فرزند به خدا ۳; انتساب فرزند به خدا ۲; شگفتى انتساب فرزند به خدا ۱; ناپسندى انتساب فرزند به خدا ۱
  • مشرکان: افتراهاى مشرکان ۲

منابع