فاطر ٢٥

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ إِنْ‌ يُکَذِّبُوکَ‌ فَقَدْ کَذَّبَ‌ الَّذِينَ‌ مِنْ‌ قَبْلِهِمْ‌ جَاءَتْهُمْ‌ رُسُلُهُمْ‌ بِالْبَيِّنَاتِ‌ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْکِتَابِ‌ الْمُنِيرِ

ترجمه

اگر تو را تکذیب کنند (عجیب نیست)؛ کسانی که پیش از آنان بودند (نیز پیامبران خود را) تکذیب کردند؛ آنها با دلایل روشن و کتابهای پند و موعظه و کتب آسمانی روشنگر (مشتمل بر معارف و احکام) به سراغ آنان آمدند (امّا کوردلان ایمان نیاوردند).

|و اگر تو را تكذيب كنند، قطعا كسانى كه پيش از آنها بودند [نيز] به تكذيب پرداختند پيامبرانشان دلايل آشكار و نوشته‌ها و كتاب روشنگر براى آنها آوردند
و اگر تو را تكذيب كنند، قطعاً كسانى كه پيش از آنها بودند [نيز] به تكذيب پرداختند. پيامبرانشان دلايل آشكار و نوشته‌ها و كتاب روشن براى آنان آوردند.
و اگر امت تو را تکذیب کردند پیشینیان هم پیغمبران خود را که با آیات و معجزات و کتب و حجّتهای روشن برای هدایتشان آمدند همه را تکذیب کردند.
اگر تو را تکذیب می کنند [اندوهگین مباش] همانا کسانی هم که پیش از اینان بودند [پیامبران را] تکذیب می کردند، در حالی که پیامبرانشان معجزه های آشکار، و نوشته ها [یی مشتمل بر پند و موعظه و مناجات] و کتاب روشن [که حاوی احکام و قوانین بود] برای آنان آوردند.
اگر تو را تكذيب مى‌كنند، كسانى هم كه پيش از اينان بوده‌اند پيامبرانشان را كه با معجزات و با نوشته‌ها و كتابى روشنايى‌بخش به ميانشان آمده بودند، تكذيب كرده‌اند.
و اگر تو را تکذیب کردند، بدان که پیشینیان آنان هم که پیامبرانشان برای آنان پدیده‌های روشنگر و نوشته‌ها و کتاب‌[های‌] روشنگر آوردند، نیز تکذیب پیشه کردند
و اگر تو را دروغگو شمرند پس همانا كسانى كه پيش از آنان بودند پيامبرانشان را كه با حجتهاى روشن- معجزه‌ها- و نوشته‌ها و كتاب روشنگر به نزدشان آمده بودند دروغگو شمردند.
اگر تو را تکذیب کنند، (عجیب نیست). زیرا کسانی هم که پیش از آنان بوده‌اند، پیغمبران خود را که برای ایشان دلائل روشن (بیان کرده‌اند) و رساله‌ها و کتابهای آسمانی روشنگر (راه هدایت) را آورده‌اند تکذیب نموده‌اند.
و اگر تو را تکذیب می‌کنند، بی‌گمان کسانی که پیش از آنها ]: کفار[ (نیز) بودند (پیامبران ما را) تکذیب کردند. پیامبرانشان دلایل آشکار و نوشته‌ها و کتاب روشنگر برایشان آوردند.
و اگر تکذیب کنند همانا تکذیب کردند آنان که پیش از ایشان بودند بیامدندشان پیمبرانشان به نشانیها و به کتابها و به نامه درخشان‌

If they disbelieve you, those before them also disbelieved. Their messengers came to them with the clear proofs, with the Psalms, and with the Enlightening Scripture.
ترتیل:
ترجمه:
فاطر ٢٤ آیه ٢٥ فاطر ٢٦
سوره : سوره فاطر
نزول : ١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَ إِن یُکَذِّبُوکَ ...»: (نگا: حجّ / - ). «بِالْبَیِّنَاتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ الْکِتابِ الْمُنِیرِ»: (نگا: آل‌عمران / نحل / ).


تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ «25»

و اگر تو را تكذيب مى‌كنند (نگران مباش، زيرا) بدون شك كفّارى كه پيش از آنان بودند نيز (انبيا را) تكذيب نمودند، پيامبرانشان همراه با معجزه‌ها و دلايل آشكار و نوشته‌ها و كتاب روشنگر به سراغشان آمدند (امّا آنان ايمان نياوردند).

تفسير نور(10جلدى)، ج‌7، ص: 492

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ «25»

بعد از آن به جهت تسليه خاطر حضرت پيغمبر فرمايد:

وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ‌: و اگر تكذيب كنند تو را معاندين، متألم و متأثر مشو. فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ‌: پس بدرستى كه تكذيب كردند آنانكه پيش از ايشان بوده‌اند از پيغمبران خود را، جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ‌: آمدند به ايشان پيغمبران فرستاده بر ايشان به حجتهاى روشن يا معجزه‌هاى هويدا كه شاهد نبوت ايشان بود، وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ: و به نامهاى آسمانى مانند صحف شيث و ادريس و ابراهيم عليهم السلام و به كتاب روشن كه مبين احكام حلال و حرام بود مانند تورات و انجيل، و ايشان تكذيب نمودند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «15» إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ «16» وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ «17» وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‌ وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى‌ حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْ‌ءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى‌ إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ «18» وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى‌ وَ الْبَصِيرُ «19»

وَ لا الظُّلُماتُ وَ لا النُّورُ «20» وَ لا الظِّلُّ وَ لا الْحَرُورُ «21» وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لا الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ «22» إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذِيرٌ «23» إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ «24»

وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ «25» ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ «26»

ترجمه‌

اى مردمان شما محتاجان بسوى خدائيد و خداوند او بى‌نياز ستوده است‌

اگر بخواهد ميبرد شما را و ميآورد خلقى نو پديد

و نيست اين بر خدا دشوار

و برنميدارد شخص گناهكارى گناه ديگرى را و اگر بخواند شخص گرانبار براى برداشتن بارش برداشته نشود از آن چيزى اگر چه باشد صاحب قرابت جز اين نيست كه بيم ميدهى آنانرا كه ميترسند از پروردگارشان با پنهان بودن و برپا دارند نماز را و هر كه پاكيزه شد پس جز اين نيست كه پاكيزه ميشود براى خودش و بسوى خدا است بازگشت‌

و يكسان نيستند نابينا و بينا

و نه تاريكيها و نه روشنائى‌

و نه سايه خنك و نه باد بسيار گرم‌

و يكسان نيستند زندگان و نه مردگان همانا خدا مى‌شنواند آنانرا كه ميخواهد و نيستى تو شنواننده آنها را كه در قبرهايند

نيستى تو مگر بيم‌دهنده‌

همانا ما فرستاديم تو را بدين حقّ با آنكه مژده دهنده و بيم دهنده‌اى و نيست هيچ جماعتى مگر آنكه گذشت در ميان آنها بيم‌دهنده‌ئى‌

اگر تكذيب ميكنند تو را پس بتحقيق تكذيب كردند آنانكه بودند پيش از آنها آمد آنها را پيغمبرانشان با دليلهاى روشن و با صحف آسمانى و با كتاب روشن‌كننده‌

پس گرفتم آنانرا كه كافر شدند پس چگونه بود ناپسند داشتن من.

تفسير

خداوند متعال بعد از بيان بى‌فائده بودن عبادت بتها بيان فرموده احتياج مردم را در وجود و بقاء و خوراك و پوشاك و سعادت در دنيا و آخرت و همه‌


جلد 4 صفحه 383

چيز بخدا و بى‌نياز بودن خود را از هر جهت از آنها و استحقاق او براى ستايش و پرستش تا كسى تصوّر نكند كه منع او از عبادت بتها و بعث آنها بر عبادت و اطاعت خود براى نفعى است كه از اعمال آنها باو ميرسد و بدانند براى مصلحت خودشان است و اگر خدا بخواهد ميتواند همه مردم را در يك آن نيست و نابود كند و مردم ديگرى را بوجود آورد كه فقط عبادت و اطاعت او را نمايند و اين براى خدا مشكل نيست بلكه خيلى آسان است و پس از آن بيان فرموده است عدالت خود را باين تقريب كه برنميدارد هيچ نفس گناهكارى گناه ديگرى را اگرچه موجب گمراهى او شده باشد چون در اينصورت خودش گناه كرده كه موجب گمراهى غير شده مربوط بگناه غير نيست آن بجاى خود محفوظ است و اگر بخواند نفسيكه سنگين شده از بار گناه كسيرا براى برداشتن قدرى از بار گناه خود بعنوان كمك نمودن برداشته نشود بوسيله آنكس از أنبار چيزى اگرچه آنكس از اقارب و ارحام خواننده باشد و خطاب فرموده به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه از ايمان نياوردن اينقوم عنود ملول مباش چون انذار و تخويف تو از معاصى فقط در كسانى مؤثّر است كه از خداى پنهان از انظار ميترسند و نمازى كه اهمّ عبادات است بجا ميآورند نه كسانيكه اصلا اعتقاد بمبدء و معاد ندارند و كسيكه عبادت و اطاعت خدا را كه موجب تزكيه و تطهير نفس از پليديهاى معاصى است بنمايد بر نفع خود كار كرده و بازگشت همه بمحضر عدل الهى است و جزاى اعمال بد و خوب را كاملا بصاحبانش ميرساند و مساوى نيست كافر كه كور است با مؤمن كه بينا است و باطل كه ظلمات عقائد فاسده و آراء گوناگون كاسده است با حق كه يكى است و نور و روشنائى است و بهشت كه مانند سايه معتدل است با جهنّم كه مانند باد گرم سوزان است و كلمه لا فيضى ره فرموده براى تأكيد نفى استواء است و تكرار آن در دو طرف براى زيادتى تأكيد است و بنظر حقير كلمه لا در صدر دو جمله اخيره براى نفى استواء است كه معمولا در كلام عرب بعد از حرف عطف آورده ميشود و ميگويند براى تأكيد معناى نفى است و تكرار آن در وسط براى اشاره ببودن حق و بهشت از لوازم و توابع ايمان و بودن باطل و جهنم از لوازم و توابع كفر است چون گوينده چنانچه دو جمله اخيره را بر اولى عطف نموده مفردات آندو را هم عطف بما سبق‌


جلد 4 صفحه 384

كرده است و اين نكته دقيقى است كه بايد بذوق ادراك شود و براى اين است كه لا در وسط جمله اولى آورده نشده اگر چه محتمل است براى قرب بنفى محتاج بتأكيد نشده باشد و بعدا فعل را مكرّر فرموده براى عدول بمثال ديگرى براى مؤمن و كافر و فرموده و مساوى نيستند اهل ايمان كه زنده دلانند بعلم و معرفت با كفاريكه مانند مردگانند در بى‌ادراكى و بى‌حسّى و براى تأكيد اينمعنى فرموده كه تو نميتوانى بحول و قوّه خودت مطلب حقّى را بمردگانى كه در قبرستان جاى دارند بفهمانى مگر آنكه خدا بخواهد و خدا نخواسته جز آنكه ابلاغ نمائى تو بآنها وعده عذاب الهى را براى اتمام حجّت چون اگر خدا خواسته بود زنگ غفلت را از دل آنها ميزدود و توفيق تحصيل علم و معرفت بآنها عطا ميفرمود كه اصرار بر كفر نداشته باشند و براى دفع توهّم اختصاص منصب نبوّت بانذار و تصريح بآنكه حصر اضافى بوده در مقابل اسماع كه بمعناى افهام ميباشد فرموده است ما تو را فرستاديم براى نشر دين حقّ اسلام كه بشارت دهى مردم را ببهشت در صورت ايمان و بترسانى از جهنّم در صورت كفر و هيچ يك از امم سابقه و اهل اعصار گذشته نبودند مگر آنكه آمد و گذشت در ميان آنها پيغمبرى يا امامى كه بيم ميداد آنها را از خدا و اين دليل است بر آنكه در هيچ عصر و زمان زمين خالى از حجّت نبوده و نخواهد بود چنانچه اماميّه قائلند و قمّى ره نقل فرموده و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله از دنيا نرفت مگر آنكه مبعوث فرمود براى مردم نذيرى و كسيكه منكر اين معنى شود لازمه‌اش آنستكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم تضييع نموده باشد امّت خود را كه در اصلاب مردانند گفته شد قرآن كفايت آنها را نميكند فرمود چرا اگر يافت شود براى آن مفسّرى گفته شد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله تفسير نفرموده است آنرا فرمود چرا تفسير فرمود آنرا براى يكمرد و تفسير فرمود شأن او را براى امّت و او على ابن ابى طالب عليه السّلام بود و از اينجا معلوم ميشود كه تفسير قرآن مخصوص بخاندان عصمت و طهارت است و هر چه از غير ايشان صادر شود خالى از اعتبار بلكه باطل است چنانچه در روايات معتبره تصريح بآن شده و در خاتمه براى تسليت خاطر پيغمبر صلى اللّه عليه و اله فرموده كه تكذيب كفّار اختصاص بتو ندارد اگر اينها تو را تكذيب ميكنند ملول مباش پيشينيان اينها هم پيغمبران خودشان را كه با معجزات‌


جلد 4 صفحه 385

و نوشته‌هاى آسمانى در الواح و كتاب مبيّن حلال و حرام آمدند نزد آنها تكذيب نمودند و من آنها را بجرمشان گرفتم و بعذابهاى گوناگون نابود نمودم و براى تو نقل كردم شرح حالشانرا پس آيا چگونه بود نمايش خشم و انكار من گفتار و كردار آنها را و در مجمع فرموده زبور ثابت‌تر است در كتابت از كتاب چون آن كنده شده است مانند كندن سنگ و محتمل است زبر بر دفاتر كوچكتر از كتاب اطلاق شود لذا بعد از آن كتاب منير كه بمعناى مبيّن و مفصّل حقايق است ذكر شده و ممكن است زبر اشاره بصحف ابراهيم و زبور داود عليهما السلام باشد و كتاب منير اشاره بتورية و انجيل و اللّه اعلم‌

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِن‌ يُكَذِّبُوك‌َ فَقَد كَذَّب‌َ الَّذِين‌َ مِن‌ قَبلِهِم‌ جاءَتهُم‌ رُسُلُهُم‌ بِالبَيِّنات‌ِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالكِتاب‌ِ المُنِيرِ «25»

و ‌اگر‌ تو ‌را‌ ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ تكذيب‌ ميكنند ‌اينکه‌ سيره‌ همه‌ جا جاري‌ بوده‌ كفار و مشركين‌ قبل‌ ‌از‌ اينها تكذيب‌ كردند موقعي‌ ‌که‌ آمد ‌آنها‌

جلد 15 - صفحه 23

‌را‌ رسل‌ و انبياء ‌آنها‌ ‌با‌ معجزات‌ و ادله‌ واضحه‌ و صحف‌ نازله‌ و ‌با‌ كتاب‌ روشن‌.

وَ إِن‌ كَذَّبُوك‌َ و نسبتهاي‌ ناروا بشما دادند معجزات‌ تو ‌را‌ سحر گفتند كتاب‌ قرآن‌ مجيد ‌را‌ مفتري‌ دانستند تو ‌را‌ مجنون‌ شمردند.

فَقَد كَذَّب‌َ الَّذِين‌َ مِن‌ قَبلِهِم‌ قوم‌ نوح‌ عاد ثمود قوم‌ ابراهيم‌ و لوط و قوم‌ شعيب‌ و فرعونيان‌ و اشباههم‌ و نظائرهم‌.

جاءَتهُم‌ رُسُلُهُم‌ نوح‌ هود صالح‌ ابراهيم‌ لوط شعيب‌ موسي‌ عيسي‌ و ساير انبياء و رسل‌.

بِالبَيِّنات‌ِ تماما ‌با‌ معجزات‌ واضحه‌ و ادلّه محكمه متقنه‌.

وَ بِالزُّبُرِ مثل‌ صحف‌ آدم‌ و شيث‌ و ابراهيم‌ و ‌غير‌ ‌آنها‌.

وَ بِالكِتاب‌ِ المُنِيرِ مثل‌ توريه‌ و زبور و انجيل‌ ‌يعني‌ ‌اينکه‌ انذارها مؤثر نشد قلوب‌ سياه‌ و قسي‌ قابل‌ هدايت‌ نيست‌ عناد و عصبيت‌ و هواي‌ نفس‌ و تقليد آباء مانع‌ ‌از‌ قبول‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 25)- در این آیه می‌افزاید: «اگر تو را تکذیب کنند (عجیب نیست و غمگین مباش) زیرا کسانی که قبل از آنها بودند نیز (پیامبرانشان را) تکذیب کردند، در حالی که فرستادگان آنها با معجزات و دلائل روشن، و کتابهای محتوی پند و اندرز، و کتابهای آسمانی مشتمل بر احکام و قوانین روشنی بخش، به سراغشان آمدند» (وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْکِتابِ الْمُنِیرِ).

نکات آیه

۱ - مشرکان صدراسلام، رسالت پیامبر(ص) را انکار نموده و آن حضرت را به دروغ گویى متهم مى کردند. (و إن یکذّبوک)

۲ - انکار رسالت پیامبران و متهم کردن آنان به دروغ گویى، سابقه دار در تاریخ بشر (و إن یکذّبوک فقد کذّب الذین من قبلهم جاءتهم رسلهم)

۳ - اندوه پیامبر(ص)، به خاطر تکذیب شدنش از سوى کافران و مشرکان لجوج صدراسلام (و إن یکذّبوک فقد کذّب الذین من قبلهم جاءتهم رسلهم) از آهنگ آیه شریفه، به دست مى آید که پیامبر(ص) به خاطر تکذیب شدنش اندهگین بود. از این رو برخى از مفسران جواب شرط (إن یکذّبوک) را محذوف دانسته اند; یعنى، «إن یکذّبوک فلاتحزن و اصبر إذ قد کذّب الذین من قبلهم»

۴ - دلدارى خداوند به پیامبر(ص)، در برابر مخالفت ها و دشمنى هاى کافران و مشرکان لجوج (و إن یکذّبوک فقد کذّب الذین من قبلهم جاءتهم رسلهم) یادآورى تکذیب پیامبران گذشته براى پیامبراسلام، مى تواند به منظور دلدارى به ایشان و نیز توصیه به صبر و پایدارى به آن حضرت باشد.

۵ - ترغیب پیامبر(ص) از سوى خداوند به صبر و پایدارى در انجام رسالت خویش، به رغم تکذیب و مخالفت کافران و مشرکان (و إن یکذّبوک فقد کذّب الذین من قبلهم جاءتهم رسلهم)

۶ - رسالت پیامبران، متکى بر معجزات و دلایل روشن بود. (جاءتهم رسلهم بالبیّنت)

۷ - برخى از پیامبران، داراى نوشته هایى از تعالیم الهى براى هدایت مردم بودند. (جاءتهم رسلهم ... بالزّبر) «زبور» (مفرد «زُبُر») به معناى نوشته است. آمدن آن با کتاب به طور مستقل، مى تواند اشاره باشد به نوشته هایى که برخى از رسولان الهى - جدا از کتاب آسمان - داشته اند. این نوشته ها حاوى یک سلسله مطالب پندآموز و هدایت گر بوده است.

۸ - برخى از رسولان الهى، داراى کتاب آسمانى بودند. (جاءتهم رسلهم ... بالکتب المنیر)

۹ - کتاب هاى آسمانى و تعالیم الهى، داراى حقایقى روشن و قابل فهم براى انسان ها (جاءتهم رسلهم ... بالکتب المنیر) از توصیف کتاب به «منیر» (روشن و روشنگر)، برداشت یاد شده به دست مى آید.

۱۰ - تکذیب شدن رسالت پیامبران الهى، از روى عمد و لجاجت و باآگاهى از محتواى آن بوده است. (جاءتهم رسلهم بالبیّنت و بالزّبر و بالکتب المنیر) تکذیب شدن پیامبران الهى - به رغم آن که آنان در متن جامعه بودند (جائتهم) و معجزات و دلایل روشنى را به مردم ارائه نموده و کتاب روشنگر و قابل فهمى را به ایشان عرضه مى کردند - حکایت از حقیقت یاد شده مى کند.

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۳
  • انبیا: بینات انبیا ۶; تاریخ انبیا ۲; تکذیب انبیا ۲; تهمت دروغگویى به انبیا ۲; دلایل نبوت انبیا ۶; عوامل تکذیب انبیا ۱۰; کتاب انبیا ۷; کتب آسمانى انبیا ۸; لجاجت مکذبان انبیا ۱۰; معجزه انبیا ۶; هدایتگرى انبیا ۷
  • تکلیف: استقامت در عمل به تکلیف ۵; صبر در عمل به تکلیف ۵
  • خدا: تشویقهاى خدا ۵
  • صبر: تشویق به صبر ۵
  • کافران: تکذیبگرى کافران صدراسلام ۳; دشمنى کافران صدراسلام ۴
  • کتب آسمانى: حقانیت کتب آسمانى ۹; سهولت فهم کتب آسمانى ۹; وضوح کتب آسمانى ۹
  • محمد(ص): آثار تکذیب محمد(ص) ۳; تشویق محمد(ص) ۵; تهمت دروغگویى به محمد(ص) ۱; دشمنى با محمد(ص) ۴; دلدارى به محمد(ص) ۴; عوامل اندوه محمد(ص) ۳
  • مشرکان: تکذیبگرى مشرکان صدراسلام ۱، ۳; تهمتهاى مشرکان صدراسلام ۱; دشمنى مشرکان صدراسلام ۴
  • معجزه: نقش معجزه ۶

منابع