غافر ٤٢

از الکتاب
کپی متن آیه
تَدْعُونَنِي‌ لِأَکْفُرَ بِاللَّهِ‌ وَ أُشْرِکَ‌ بِهِ‌ مَا لَيْسَ‌ لِي‌ بِهِ‌ عِلْمٌ‌ وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ‌ إِلَى‌ الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ

ترجمه

مرا دعوت می‌کنید که به خداوند یگانه کافر شوم و همتایی که به آن علم ندارم برای او قرار دهم، در حالی که من شما را بسوی خداوند عزیز غفّار دعوت می‌کنم!

|مرا فرا مى‌خوانيد تا به خدا كافر شوم و چيزى را كه بدان علمى ندارم با او شريك گردانم، ولى من شما را به سوى آن شكست ناپذير آمرزنده دعوت مى‌كنم
مرا فرا مى‌خوانيد تا به خدا كافر شوم و چيزى را كه بدان علمى ندارم با او شريك گردانم؛ و من شما را به سوى آن ارجمند آمرزنده دعوت مى‌كنم.
شما مرا دعوت می‌کنید که به خدا کافر شوم و از بی‌دانشی بتی را که در جهان هیچ مؤثر نمی‌دانم شریک خدا قرار دهم، و من شما را به سوی خدای مقتدر بسیار با بخشش و آمرزش می‌خوانم.
مرا می خوانید که به خدای یگانه کافر شوم و بر پایه جهالت و نادانی، و بدون دانش و معرفت که روشنگر حقایق است چیزی را شریک او قرار دهم! و من شما را به توانای شکست ناپذیر و بسیار آمرزنده می خوانم.
مرا دعوت مى‌كنيد كه به خدا كافر شوم و چيزى را كه نمى‌شناسم شريك او قرار دهم، حال آنكه من شما را به خداى پيروزمند آمرزنده دعوت مى‌كنم.
مرا به این دعوت می‌کنید که به خداوند کفر بورزم، و چیزی را که به آن علم ندارم، شریک او بگیرم، و حال آنکه من شما را به سوی [خداوند] پیروزمند آمرزگار می‌خوانم‌
مرا مى‌خوانيد تا به خدا كافر شوم و چيزى را با وى انباز گردانم كه دانشى بدان ندارم، و من شما را به آن [خداى‌] تواناى بى‌همتا و آمرزگار مى‌خوانم.
مرا فرا می‌خوانید تا خدا را باور ندارم، و انبازی برای او قرار دهم که اطّلاعی از آن نداشته و (دلیل و برهانی از کتابهای آسمانی بر صحّت معبود بودنش سراغ) ندارم. در حالی که من شما را به سوی (پرستش خداوند) باعزّت و با مغفرت فرا می‌خوانم.
«مرا فرا می‌خوانید تا به خدا کافر شوم و چیزی را که بدان علمی ندارم با او شریک گردانم. و من شما را به سوی (آن) عزیز پوشنده(ی نقصان‌ها) دعوت می‌کنم.»
خوانیدم که کفر ورزم به خدا و شریک گردانم با وی آنچه را نیستم بدان دانشی و من خوانمتان بسوی خداوند عزّتمند آمرزگار

You call me to reject Allah, and to associate with Him what I have no knowledge of, while I call you to the Mighty Forgiver.
ترتیل:
ترجمه:
غافر ٤١ آیه ٤٢ غافر ٤٣
سوره : سوره غافر
نزول : ١٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أُشْرِکَ بِهِ مَا ...»: (نگا: حجّ / ).


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَ أُشْرِكَ بِهِ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَ أَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ «42»

مرا دعوت مى‌كنيد تا به خدا كفر ورزم و چيزى را كه به (حقّانيّت) آن علم ندارم شريك او گردانم (در حالى كه) من شما را به سوى (خداوند) عزيز غفّار دعوت مى‌كنم.

جلد 8 - صفحه 258

نکته ها

مؤمن آل فرعون، كم‌كم پرده‌ى تقيّه را كنار زده و دعوت به سوى خداوند را هر لحظه شفّاف‌تر مى‌نمايد.

از آيه‌ى 29 تا اين جا چند مرتبه تعبير «يا قَوْمِ» آمده كه نشان دهنده‌ى سوز و اصرار مؤمن آل فرعون براى هدايت مردم حتّى در رژيم فرعونى است.

در اين دو آيه دو بار جمله‌ى‌ «أَدْعُوكُمْ» و دو بار جمله‌ى‌ «تَدْعُونَنِي» آمده كه همه با فعل مضارع است و اين، نشانه‌ى تداوم و استمرار دعوت از دو جبهه‌ى حقّ و باطل است.

پیام ها

1- اگر سوز و ايمان و استقامت باشد؛ انسان يك تنه در برابر انبوه منحرفان قيام كرده، فرياد مى‌زند. «أَدْعُوكُمْ»

2- تضاد و تزاحم ميان حقّ و باطل همواره بوده است. «أَدْعُوكُمْ‌- تَدْعُونَنِي»

3- كثرت دعوت كنندگان به باطل، در دعوت يك تنه‌ى شما اثر نگذارد.

( «تَدْعُونَنِي» جمع است و «أَدْعُوكُمْ» مفرد).

4- نظام‌هاى فاسد، در فكر انحراف مؤمنان هستند. «تَدْعُونَنِي»

5- راه حقّ به نجات و راه باطل به دوزخ مى‌انجامد. «إِلَى النَّجاةِ- إِلَى النَّارِ»

6- در دعوت به حقّ، تنها سراغ مردم عادى نرويد بلكه سراغ مناديان كفر و شرك نيز برويد. «أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجاةِ وَ تَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَ أُشْرِكَ»

7- مشرك، منطق و برهان ندارد. «أُشْرِكَ بِهِ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ»

8- براى جذب افراد منحرف از بهترين تعبيرات استفاده كنيد. (اين كه فرمود: مرا چه شد، «ما لِي» و نفرمود: «ما لكم» شما را چه مى‌شود و همچنين تعبير به نجات، عزيز و غفّار، براى جذب منحرفان به راه رشد و سعادت است).

9- توبه و بازگشت از كفر و شرك، مورد پذيرش است. «أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ»

10- مغفرت خداوند به خاطر ناتوانى و عجز نيست بلكه در عين قدرت، بخشنده است. «الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌8، ص: 259

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَ أُشْرِكَ بِهِ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَ أَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ (42)

بعد از آن تفسير دعوتين نمايد به اينكه:

تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ‌: مى‌خوانيد مرا به كيش خود تا كافر شوم به خدا، وَ أُشْرِكَ بِهِ‌: و شريك گردانم به ذات سبحانى، ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ‌: آن چيزى را كه نيست مرا به خدائى او دانشى. مراد نفى معلوم است و اشعار به آنكه ثبوت الوهيت را ناچار است از برهان، و صحيح نيست اذعان مگر از سر ايقان، يعنى چون من علم به ربوبيت غير او ندارم و در معبوديت غير او مراد دليلى نيست، پس چگونه ديگرى را با او شريك سازم. وَ أَنَا أَدْعُوكُمْ‌: و من مى‌خوانم شما را، إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ: بسوى خدائى كه غالب است و قادر بر تعذيب كفار، آمرزنده و محو كننده خطاياى اهل ايمان، يعنى من شما را دعوت نمايم به ذاتى كه مستجمع صفات الوهيت است از كمال قدرت و غلبيت و آنچه موقوف است بر آن از علم و اراده و قدرت بر تعذيب و غفران، و شما مرا به عبادت چيزى ترغيب مى‌كنيد كه از اين صفات فاقد و نقص و عجز را واجد است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ يا قَوْمِ ما لِي أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجاةِ وَ تَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ (41) تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَ أُشْرِكَ بِهِ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَ أَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ (42) لا جَرَمَ أَنَّما تَدْعُونَنِي إِلَيْهِ لَيْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيا وَ لا فِي الْآخِرَةِ وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَى اللَّهِ وَ أَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ (43) فَسَتَذْكُرُونَ ما أَقُولُ لَكُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ (44) فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ (45)

النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ (46)

ترجمه‌

و اى قوم من چيست مرا كه ميخوانم شما را بسوى نجات و ميخوانيد مرا بسوى آتش ميخوانيد

مرا كه كافر شوم بخدا و شريك سازم با او آنچه را نيست مرا بآن دانشى و من ميخوانم شما را بسوى خداى غالب آمرزنده‌

ناچار آنكه آنچه ميخوانيد مرا بسوى آن نيست براى آن خواندنى در دنيا و نه در آخرت و همانا بازگشت ما بسوى خدا است و هر آينه تجاوز كنندگان آنانند اهل آتش‌

پس بزودى متذكّر ميشويد آنچه را ميگويم براى شما و واميگذارم كارم را بخدا همانا خدا بينا است باحوال بندگان‌

پس نگهدارى نمود او را خدا از بديهاى آنچه حيله نمودند و احاطه كرد بكسان فرعون بدى عقوبت‌

آتش عرضه ميشوند بر آن بامداد و شبانگاه و روز كه برپا ميشود قيامت گفته شود داخل كنيد كسان فرعون را در سخت‌ترين عذاب.

تفسير

مؤمن آل فرعون براى تأكيد ملاطفت خطاب را تجديد نموده ميفرمايد نميدانم چه موجب شده كه من شما را بتوحيد خدا و تصديق پيغمبرش دعوت ميكنم كه موجب نجات و رستگارى در دنيا و آخرت است و شما مرا دعوت ميكنيد بانكار توحيد خدا و شريك نمودن در پرستش و ستايش با او چيزيرا كه معلوم نيست شركت او با خدا كه اين موجب دخول در آتش جهنّم است چون كسيكه ميگويد فرعون يا بت را بايد ستايش و پرستش نمود بايد بداند شركت آنرا و بتواند دليلى بر آن اقامه نمايد و شما دليلى نداريد بلكه دليل بر بطلان ادّعاء شما قائم است و آن خداوندى كه من شما را باو دعوت مينمايم غالب و قادر است و شما را بر ترك عبادت خود و عبادت غير عذاب ميكند و اگر از اعمال ناشايسته‌


جلد 4 صفحه 530

خود كه تا كنون مينموديد توبه كنيد ميپذيرد و شما را مى‌آمرزد جز اين نيست و اين مسلّما حق است كه آنچه ميخوانيد شما مرا بسوى آن چه فرعون باشد چه بت حقّ و قابليّت دعوت مردم را باطاعت و عبادت خود در دنيا و آخرت ندارد چون اگر فرعون باشد مخلوقى است مانند ما و اگر بت باشد جماد است كه تمكّن از دعوت هم ندارد و بازگشت و مرجع تمام خلق بخدا است و روز قيامت معبودهاى باطل خودشان از عبادت كنندگانشان تبرّى ميجويند و خداوند تجاوز كنندگان از حقوق و حدود بشريّت و بندگى را مخلّد در آتش خواهد فرمود اگر فعلا نصايح مرا قبول نكنيد در آتيه نزديك يا محقّقى متذكّر و متنبّه خواهيد شد كه آنچه من بشما گفتم حق و صدق بوده چون يا در دنيا معذّب ميشويد يا در آخرت و من از حق گوئى باك ندارم امر خود را بخدا واگذار مينمايم و خدا ميداند كه غرضى جز نصيحت و دلالت شما نداشته و ندارم و بعضى گفته‌اند اينكه فرموده نيست براى او دعوتى مراد نداشتن غير خدا قوّه اجابت دعا است از احدى در دنيا و آخرت و پس از اين مواعظ گفته‌اند فرعونيان خواستند مؤمن را بگيرند و سياست نمايند او فرار كرد و بعدا باصحاب حضرت موسى ملحق شد و از دريا عبور نمود و خداوند او را از شرّ آنها حفظ فرمود و اتباع فرعون و خودش كه رأس آنها بود در دريا غرق شدند و اين عذاب بد آنها در دنيا بود و در عالم برزخ تا روز قيامت بر حسب روايات عديده و ظاهر آيه شريفه همه روزه صبح و شام بآتش معذّب ميشوند و عذاب شديدتر دائم آنها در قيامت است و فرموده‌اند چون در آخرت آفتاب و ماه و صبح و شامى نيست و امر خداوند بداخل شدن يا داخل كردن آل فرعون را در عذاب شديدتر كه آتش جهنّم است شامل فرعون بطور يقين و طريق اولى خواهد بود علاوه بر آنكه آل شخص در اين مقامات شامل خود شخص هم ميشود و امثال و نظائر آن گذشته است و ادخلوا بهمزه وصل نيز قرائت شده و بنابر اين حرف ندا قبل از آل حذف شده است و بر هر تقدير قول مقدّر است يعنى خدا بملائكه ميفرمايد داخل كنيد آل فرعون را يا داخل شويد اى آل فرعون در اشدّ العذاب.


جلد 4 صفحه 531

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


تَدعُونَنِي‌ لِأَكفُرَ بِاللّه‌ِ وَ أُشرِك‌َ بِه‌ِ ما لَيس‌َ لِي‌ بِه‌ِ عِلم‌ٌ وَ أَنَا أَدعُوكُم‌ إِلَي‌ العَزِيزِ الغَفّارِ (42)

‌شما‌ مرا دعوت‌ ميكنيد ‌که‌ كافر شوم‌ بخدا و شرك‌ بياورم‌ باو و ‌من‌ دعوت‌ ميكنم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بسوي‌ خداوندي‌ ‌که‌ عزيز ‌است‌ و بسيار آمرزنده‌.

جلد 15 - صفحه 380

كفر باللّه‌ انكار وجود حق‌ ‌است‌ مثل‌ طبيعي‌ دهري‌ ‌لا‌ مذهب‌ و مثل‌ فرعون‌ ‌که‌ ‌گفت‌ ما عَلِمت‌ُ لَكُم‌ مِن‌ إِله‌ٍ غَيرِي‌ و ‌گفت‌ أَنَا رَبُّكُم‌ُ الأَعلي‌ و ‌گفت‌ بموسي‌ لَئِن‌ِ اتَّخَذت‌َ إِلهَاً غَيرِي‌ لَأَجعَلَنَّك‌َ مِن‌َ المَسجُونِين‌َ و امروز بسياري‌ كافر باللّه‌ هستند و ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد أَ لَيس‌َ فِي‌ جَهَنَّم‌َ مَثوي‌ً لِلكافِرِين‌َ‌-‌ عنكبوت‌ آيه 68‌-‌ و كافر ‌بر‌ انكار انبياء و تكذيب‌ رسل‌ و مبدع‌ ‌در‌ دين‌ و منكر ضروري‌ دين‌ و معاند و خوارج‌ ‌هم‌ صادق‌ ‌است‌ و بالجمله‌ مقابل‌ مسلم‌.

وَ أُشرِك‌َ بِه‌ِ شرك‌ ‌هم‌ اقسامي‌ دارد مشرك‌ ‌در‌ عبادت‌ و پرستش‌ مثل‌ عبده اصنام‌ و گاو و گوساله‌ و آتش‌ و ملائكه‌ و جن‌ّ و انس‌ و شجر و حجر و شرك‌ ‌در‌ افعال‌ مثل‌ قائلين‌ بيزدان‌ و اهرمن‌ و حكماء قديم‌ ‌که‌ قائل‌ بعقول‌ عشره‌ بمذهب‌ افلاطون‌ و عقول‌ عرضيه‌ بمسلك‌ ارسطو و مثل‌ كساني‌ ‌که‌ امر خلقت‌ و رزق‌ و عمر و ‌غير‌ اينها ‌را‌ مستند بغير ‌خدا‌ ميدانند و شرك‌ ‌در‌ صفات‌ ‌که‌ صفات‌ زائده‌ قائلند و شرك‌ ‌در‌ نظر ‌که‌ نظر باسباب‌ و وسائط دارند ‌در‌ امور و ميفرمايد إِن‌َّ الَّذِين‌َ كَفَرُوا مِن‌ أَهل‌ِ الكِتاب‌ِ وَ المُشرِكِين‌َ فِي‌ نارِ جَهَنَّم‌َ خالِدِين‌َ فِيها أُولئِك‌َ هُم‌ شَرُّ البَرِيَّةِ بينه‌ آيه 5‌-‌ وَ أَنَا أَدعُوكُم‌ إِلَي‌ العَزِيزِ الغَفّارِ.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 42)- آری «شما مرا دعوت می‌کنید که به خدای یگانه کافر شوم و شریکهایی که به آن علم ندارم برای او قرار دهم، در حالی که من شما را به سوی خداوند عزیز غفّار دعوت می‌کنم» (تَدْعُونَنِی لِأَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ أُشْرِکَ بِهِ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَی الْعَزِیزِ الْغَفَّارِ).

تعبیر به «عزیز» و «غفار» از یک سو اشاره به این مبدأ بزرگ بیم و امید است و از سوی دیگر اشاره‌ای به نفی الوهیت بتها و فراعنه که نه عزتی در آنان است و نه عفو و گذشتی!

نکات آیه

۱ - مردم مصر (قبطیان و فرعونیان)، مؤمن آل فرعون را به کفر و شرک به خدا فراخواندند. (تدعوننى لأکفر باللّه و أشرک به)

۲ - کفر به خدا و شریک قرار دادن براى او، عامل دوزخى شدن انسان (تدعوننى إلى النار . تدعوننى لأکفر باللّه و أشرک به) جمله «تدعوننى لأکفر باللّه...» بیان براى جمله «تدعوننى إلى النار» در آیه پیش است.

۳ - ایمان به خداى یکتا، عزیز و غفار، عامل نجات انسان (مالى أدعوکم إلى النجوة و تدعوننى إلى النار ... وأنا أدعوکم إلى العزیز الغفّ-ر)

۴ - شرک، عقیده اى غیر علمى و فاقد برهان و دلیل (تدعوننى لأکفر باللّه و أشرک به ما لیس لى به علم)

۵ - جهان بینى و اعتقادات مؤمن آل فرعون، بر علم و شناخت اطمینان بخش استوار بود. (تدعوننى لأکفر باللّه و أشرک به ما لیس لى به علم)

۶ - خدایى جز «اللّه»، در جهانِ هستى وجود ندارد. (تدعوننى لأکفر باللّه و أشرک به ما لیس لى به علم)

۷ - لزوم مبتنى بودن جهان بینى و اعتقادات دینى انسان، بر علم و شناخت اطمینان بخش (تدعوننى لأکفر باللّه و أشرک به ما لیس لى به علم)

۸ - شرک، در واقع کفر به خدا و انکار او است. (تدعوننى لأکفر باللّه و أشرک به) برداشت یاد شده به خاطر این نکته است که پیش از طرح مسأله شرک به خدا، مسأله کفر به خدا مطرح گشته و دعوت به شرک، دعوت به کفر به خدا دانسته شده است.

۹ - مردم مصر (فرعونیان و قبطیان)، منکر یکتایى خدا و مشرک بودند. (تدعوننى لأکفر باللّه و أشرک به)

۱۰ - علم، در میان تمامى ملل و اقوام در گذشته تاریخ، حجت و مسؤولیت آفرین بود. (و أشرک به ما لیس لى به علم) احتجاج و استدلال مؤمن آل فرعون با مردم مشرک مصر، به این که نسبت به شریک داشتن خداوند علم ندارم و به این دلیل آن را قبول نمى کنم، دلیل بر آن است که مردم مصر، پذیرفته بودند که اعتقادات دینى انسان باید مبتنى بر علم و آگاهى اطمینان بخش باشد.

۱۱ - مؤمن آل فرعون، مردم مصر را به خداى عزیز و غفار خواند. (و أنا أدعوکم إلى العزیز الغفّ-ر)

۱۲ - خداوند، عزیز (پیروز شکست ناپذیر) و غفار (آمرزنده) است. (العزیز الغفّر)

۱۳ - ترس از خدا و امید به او، بخشى از دعوت و تبلیغات مؤمن آل فرعون (و أنا أدعوکم إلى العزیز الغفّ-ر) یادآورى دو صفت عزت و آمرزندگى خداوند براى کسانى که هنوز دست از کفر بر نداشته اند - ولى امید به هدایتشان مى رود - مى تواند به منظور مطلب یاد شده باشد.

۱۴ - لزوم دل بستن به لطف و گذشت خداوند، در عین حساب بردن و واهمه داشتن از قدرت و عزت مندى او (و أنا أدعوکم إلى العزیز الغفّ-ر)

۱۵ - توبه و بازگشت از گناهِ کفر و شرک، مورد پذیرش خداوند (و أنا أدعوکم إلى العزیز الغفّ-ر)

۱۶ - گذشت از خطاها در عین توانمندى بر انتقام و کیفر، کارى است شایسته و خداپسندانه. ( أنا أدعوکم إلى العزیز الغفّ-ر) برداشت یاد شده به خاطر این نکته است که خداوند در عین این که عزیز و شکست ناپذیر است، با گذشت و آمرزنده نیز مى باشد و همه بندگان گناه کارش را به توبه فرامى خواند; در حالى که توانایى هرگونه انتقام گرفتن از آنان را دارد.

۱۷ - عزت مندى و آمرزندگى خداوند، نشانه استحقاق انحصارى او براى الوهیت و عبادت (تدعوننى لأکفر باللّه و أشرک به ... و أنا أدعوکم إلى العزیز الغفّ-ر) برداشت یاد شده به خاطر این نکته است که مؤمن آل فرعون، در رد آیین شرک و بت پرستى، به معرفى خدایى پرداخت که دو صفت عزت مندى و آمرزندگى را دارا است و این خود نوعى استدلال بر بطلان شرک و اثبات حقانیت عقیده توحیدى مى باشد.

۱۸ - عزت مندى و آمرزندگى خداوند، از دانستنى هاى مهم در معارف توحیدى (أنا أدعوکم إلى العزیز الغفّ-ر) از این که مؤمن آل فرعون در شناساندن خدا و توحید ربوبى او، از دو صفت عزت مندى و آمرزندگى او یاد کرده است، مى توان مطلب یاد شده را به دست آورد.

موضوعات مرتبط

  • آل فرعون: دعوت از مؤمن آل فرعون ۱; دعوتهاى مؤمن آل فرعون ۱۱، ۱۳; ویژگیهاى عقیده مؤمن آل فرعون ۵; یقین مؤمن آل فرعون ۵
  • اسماء و صفات: عزیز ۱۲; غفار ۱۲
  • امیدوارى: اهمیت امیدوارى به خدا ۱۳، ۱۴
  • انتقام: عفو از انتقام ۱۶
  • ایمان: آثار ایمان به توحید ۳; آثار ایمان به خدا ۳
  • ترس: اهمیت ترس از خدا ۱۳، ۱۴
  • توبه: قبول توبه ۱۵
  • توحید: توحید ذاتى ۶; دلایل توحید ذاتى ۱۷; دلایل توحید عبادى ۱۷; مکذبان توحید ۹
  • جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۶; علم در جهان بینى ۷; ملاک جهان بینى ۷
  • جهنم: موجبات جهنم ۲
  • خدا: آثار عزت خدا ۱۷; آمرزشهاى خدا ۱۷; اهمیت علم به آمرزشهاى خدا ۱۸; اهمیت علم به عزت خدا ۱۸; توبه پذیرى خدا ۱۵; دعوت به خدا ۱۱
  • خطا: عفو از خطا ۱۶
  • شرک: آثار شرک ۲; بى منطقى شرک ۴; توبه از شرک ۱۵; حقیقت شرک ۸; دعوت به شرک ۱
  • عفو: ارزش عفو ۱۶; عفو هنگام قدرت ۱۶
  • عقیده: علم در عقیده ۷; مبانى عقیده ۷; ملاک عقیده ۷
  • علم: اهمیت علم ۷; تاریخ حجیت علم ۱۰
  • عمل: عمل پسندیده ۱۶
  • فرعونیان: دعوت از فرعونیان ۱۱; دعوتهاى فرعونیان ۱; شرک فرعونیان ۹; کفر فرعونیان ۹
  • کفر: آثار کفر ۲; توبه از کفر ۱۵; دعوت به کفر ۱; کفر به خدا ۸
  • مسؤولیت: عوامل مسؤولیت ۱۰
  • مشرکان: ۹
  • نجات: عوامل نجات ۳

منابع