طه ٢٧

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ احْلُلْ‌ عُقْدَةً مِنْ‌ لِسَانِي‌

ترجمه

و گره از زبانم بگشای؛

|و گره از زبانم بگشاى
و از زبانم گره بگشاى،
و عقده را از زبانم بگشا.
و گِرِهی را [که مانع روان سخن گفتن من است] از زبانم بگشای،
و گره از زبان من بگشاى.
و گره از زبانم بگشا
و گِرِه از زبانم بگشاى،
و گره از زبانم بگشای (تا روشن و گویا آن را بیان دارم).
«و از زبانم گرهی بگشای»
و بازکن گرهی از زبانم‌

And untie the knot from my tongue.
ترتیل:
ترجمه:
طه ٢٦ آیه ٢٧ طه ٢٨
سوره : سوره طه
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«عُقْدَةً»: گره. مراد لکنت زبان است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي «27»

درخواست سوم آنكه:


«1» تفسير كبير فخر رازى، چاپ دار المطبعة العامرة، ج 6، ص 37- و از مصادر خاصّه: بحار الانوار، ج 77، ص 93، باب مواعظ النبى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم لابن مسعود.

«2» سوره زمر، آيه 22.

جلد 8 - صفحه 262

وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي‌: و بگشا گره را از زبان من.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ ما تِلْكَ بِيَمِينِكَ يا مُوسى‌ «17» قالَ هِيَ عَصايَ أَتَوَكَّؤُا عَلَيْها وَ أَهُشُّ بِها عَلى‌ غَنَمِي وَ لِيَ فِيها مَآرِبُ أُخْرى‌ «18» قالَ أَلْقِها يا مُوسى‌ «19» فَأَلْقاها فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعى‌ «20» قالَ خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعِيدُها سِيرَتَهَا الْأُولى‌ «21»

وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلى‌ جَناحِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرى‌ «22» لِنُرِيَكَ مِنْ آياتِنَا الْكُبْرى‌ «23» اذْهَبْ إِلى‌ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‌ «24» قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي «25» وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي «26»

وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي «27» يَفْقَهُوا قَوْلِي «28» وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي «29» هارُونَ أَخِي (30) اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي (31)

وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي (32) كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً (33) وَ نَذْكُرَكَ كَثِيراً (34) إِنَّكَ كُنْتَ بِنا بَصِيراً (35) قالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسى‌ (36)

ترجمه‌

- و چيست اينكه در دست راست تو است اى موسى‌

گفت آن عصاى من است تكيه ميكنم بر آن و فرو ميريزم برگ درخت را به آن براى گوسفندم و مرا در آن حوائج ديگرى است‌

گفت بيندازش اى موسى‌

پس انداخت آنرا پس آنگاه آن مارى بود كه ميشتافت‌

گفت بگير آنرا و نترس زود باشد كه برگردانيم آنرا بحال اوّلش‌

و متّصل كن دستت را بزير بازويت بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون عيب كه معجزه ديگرى است‌

تا بنمايانيم بتو از معجزات ما كه بزرگ است‌

برو بسوى فرعون همانا او طغيان نموده‌

گفت پروردگار من گشاده گردان براى من سينه‌ام را

و آسان كن براى من كارم را

و بگشاى گره را از زبان من‌

كه بفهمند گفتار مرا

و قرار ده براى من معاونى از كسانم‌

هارون برادرم را

قوى ساز باو پشتم را

و شريك كن او را در كار من‌

تا تسبيح گوئيم تو را بسيار

و ياد كنيم تو را بسيار

همانا تو باشى باحوال ما بينا

گفت بتحقيق داده شدى خواسته‌ات را اى موسى.

تفسير

- خداوند پس از بيان اصول شرائع حقّه در آيات سابقه كه آشنا نمودن خلق است بتوحيد و معاد و ياد خدا در تمام احوال براى حضرت موسى خواست معجزه او را باو ارائه دهد لذا سؤال فرمود كه چيست اينكه در دست تو است و او چون مشتاق بمكالمه با محبوب حقيقى بود و احتمال ميداد مقصود بيان‌


جلد 3 صفحه 503

فوائد و آثار باشد بمجرد ذكر اسم اكتفا ننمود و عرضه داشت آن عصاى من است تكيه ميكنم بآن در وقت راه رفتن و خسته شدن يا ايستادن بر سر گله گوسفند و ميريزم برگ درختان سبز را بر سر گوسفندانم با آن و حوائج ديگرى هم از من بوسيله آن رفع ميشود مانند آنكه بدوش ميگذارم و خرجينم را بآن مى‌آويزم و اگر بخواهم از چاهى آب بيرون آورم و ريسمان كوتاه باشد بآن متصل ميكنم و اگر درنده‌ئى بخواهد بگوسفندانم حمله كند با آن دفاع ميكنم و از اين قبيل فوائد بسيار دارد خداوند فرمود بينداز آنرا و آنحضرت اطاعت نمود و انداخت ناگاه مار قوى هيكلى شد كه بسرعت حركت ميكرد لذا ترسيد و فرار كرد خدا فرمود بگير آنرا و نترس بزودى بر ميگردانيم آنرا بصورت و سيرت اوّليه خودش و موسى عليه السّلام اطاعت نمود و بحال اوّل برگشت گفته‌اند آن عصا بقدر قامت آنحضرت بود و از شعيب عليه السّلام باو رسيده بود بعد خداوند فرمود دستت را ببر زير بغلت و چون بيرون آورى سفيد نورانى شود بدون عيب پيسى كه مرض بدى است و اين معجزه ديگرى خواهد بود براى تو در مجمع فرموده مراد از غير سوء غير برص است بقول جميع و در طب الائمه از امام باقر عليه السّلام اينمعنى را نقل نموده و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد بدون علّت است و آنكه حضرت موسى گندم گون شديدى بود و چون دستش را از زير بغلش در آورد دنيا برايش روشن شد و گفته‌اند چون بار ديگر دستش را زير بغلش ميبرد بحال اوّل بر ميگشت و ارائه اين قبيل معجزات بآنحضرت در بدو امر بعثت براى آن بود كه بعضى از آيات بزرگ قدرت و عظمت الهى را مشاهده نمايد و از فرعون و فرعونيان نترسد و در امر دعوت قوى دل و مستظهر بالطاف الهيّه گردد لذا بعدا فرمود با اين دو معجزه برو بجانب فرعون كه او از حدّ خود تجاوز نموده و سركشى و تمرّد و طغيان كرده موسى عليه السّلام عرضه داشت حال كه چنين مأموريت بزرگى بمن عطا فرمودى پروردگارا وسعت صدر و گشايش قلب و سرعت فهم و سهولت امر بمن عنايت فرما تا بتوانم با مشكلات و ناملائماتى كه در اين مقصد مواجه ميشوم سازگار شوم و حلّ و هموار نمايم و در شدائد صبور و بردبار باشم و گره از زبان من بگشاى تا بسهولت بتوانم با فرعون و فرعونيان سخن بگويم و آنها سخن مرا بفهمند و بپذيرند و قمّى ره از امام‌


جلد 3 صفحه 504

صادق عليه السّلام نقل نموده كه موسى عليه السّلام اوقاتيكه در تحت تربيت فرعون بود يكروز عطسه كرد و گفت الحمد للّه رب العالمين فرعون بدش آمد و لطمه‌اى بصورت آنحضرت زد و گفت اين چه حرفى بود زدى موسى عليه السّلام از جا جست و ريش فرعون را كه دراز بود گرفت و كند و فرعون خيلى دردش آمد و عزم قتل او را نمود پس زنش گفت اين پسر كوچك نميداند چه ميگويد فرعون گفت خير ميداند زنش گفت يك مقدار خرما و قدرى آتش در مقابل خود بگذار اگر آن دو را از يكديگر تميز داد حقّ با شما است فرعون بهمان دستور عمل كرد و بموسى گفت بخور موسى دستش بطرف خرما دراز شد پس جبرئيل دستش را برگرداند بطرف آتش و آنرا در دهان گذارد و زبانش سوخت و فرياد زد و گريه كرد پس آسيه بفرعون گفت نگفتم اين عقل ندارد پس فرعون عفو كرد او را و گفته‌اند لكنت يا كندى زبانش در اثر آن سوختن بود و نيز آنحضرت از خداوند خواست كه هارون برادرش را معاون و وزير و كمك او قرار دهد كه موجب قوّت پشت او باشد و شريك در امر رسالت او گردد تا بيشتر راغب بكمك او شود و گفته‌اند هارون سه سال بزرگتر از حضرت موسى عليه السّلام بود و هيكلش درشت‌تر و رنگش سفيدتر و زبانش گوياتر بود و سه سال زودتر از آنحضرت از دنيا رحلت نمود و در خاتمه حوائج خود عرضه داشت كه هارون در تسبيح و تقديس و دعا و ثناى توهم با من كمك و معاونت خواهد نمود ولى باز اختيار در قبول اين ملتمسات با تو است چون تو از حال ما كاملا آگاهى و بهتر ميدانى كه من محتاج بكمك هستم و هارون كفايت اين مهمّ را مينمايد و خداوند فرمود حوائج تو بر آورده شد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ رَب‌ِّ اشرَح‌ لِي‌ صَدرِي‌ «25» وَ يَسِّر لِي‌ أَمرِي‌ «26» وَ احلُل‌ عُقدَةً مِن‌ لِسانِي‌ «27» يَفقَهُوا قَولِي‌ «28»

‌گفت‌ موسي‌ پروردگار ‌من‌ شرح‌ صدر بمن‌ عطا فرما و امر رسالت‌ و تبليغ‌ ‌بر‌ ‌من‌ آسان‌ فرما و گره‌ ‌از‌ زبان‌ ‌من‌ باز فرما ‌تا‌ اينكه‌ بفهمند آنچه‌ ‌که‌ بآنها ميگويم‌ و دعوت‌ ميكنم‌.

(قال‌َ رَب‌ِّ اشرَح‌ لِي‌ صَدرِي‌) شرح‌ بمعني‌ توسعه‌ ‌در‌ بيان‌ ‌است‌ ‌که‌ بتواند ‌ما ‌في‌ الضمير ‌خود‌ ‌را‌ بيان‌ نمايد و صدر اطلاق‌ ‌بر‌ سينه‌ و قلب‌ ميشود لكن‌ ‌در‌ اينجا مراد ‌آن‌ روح‌ عقلا نيست‌ ‌که‌ مركز توجّه‌ ‌او‌ قلب‌ ‌است‌ ‌يعني‌ قلب‌ قابليّت‌ افاضه‌ علم‌ و درك‌ پيدا كند ‌که‌ گفتند

(العلم‌ نور يقذفه‌ اللّه‌ ‌في‌ قلب‌ ‌من‌ يشاء)

و ‌در‌ حق‌ ‌رسول‌ محترم‌ ميفرمايد (أَ لَم‌ نَشرَح‌ لَك‌َ صَدرَك‌َ) شرح‌ آيه 1 و ميفرمايد (فَمَن‌ يُرِدِ اللّه‌ُ أَن‌ يَهدِيَه‌ُ يَشرَح‌ صَدرَه‌ُ لِلإِسلام‌ِ) انعام‌ آيه 125 و شرح‌ مقابل‌ ضيق‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ همين‌ ‌آيه‌ ميفرمايد (وَ مَن‌ يُرِد أَن‌ يُضِلَّه‌ُ يَجعَل‌ صَدرَه‌ُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي‌ السَّماءِ).

(وَ يَسِّر لِي‌ أَمرِي‌) امر رسالت‌ و تبليغ‌ مثل‌ فرعون‌ متكبر و متجبّر بسيار مشكل‌ ‌است‌ ‌که‌ گفتند قصر فرعون‌ هفت‌ ‌در‌ بند داشت‌ حضرت‌ موسي‌ بهر دري‌ ميرسيد

جلد 13 - صفحه 24

باز مي‌شد و پاسبانهاي‌ ‌آنها‌ ‌در‌ خواب‌ بودند ‌تا‌ رسيد مقابل‌ تخت‌ فرعون‌ و ‌با‌ كمال‌ قوّت‌ و شجاعت‌ ‌او‌ ‌را‌ دعوت‌ نمود.

(وَ احلُل‌ عُقدَةً مِن‌ لِسانِي‌) گفتند موقعي‌ ‌که‌ موسي‌ ‌در‌ دامن‌ ‌او‌ ‌بود‌ خواست‌ فرعون‌ امتحان‌ كند يك‌ دانه‌ جواهر و يك‌ قطعه‌ آتش‌ مقابل‌ ‌او‌ گذاشت‌ موسي‌ خواست‌ دانه‌ جواهر ‌را‌ ‌بر‌ دارد جبرئيل‌ دست‌ ‌او‌ ‌را‌ برد آتش‌ ‌را‌ برداشت‌ ‌در‌ دهان‌ گذاشت‌ زبانش‌ لكنت‌ پيدا كرد ‌در‌ خواست‌ كرد ‌که‌ ‌اينکه‌ عقده‌ ‌از‌ زبانش‌ برداشته‌ شود ‌تا‌ اينكه‌.

(يَفقَهُوا قَولِي‌) كاملا بيان‌ واضح‌ و روشن‌ نمايد ‌تا‌ ‌آنها‌ بفهمند و درك‌ كنند و راه‌ عذري‌ نباشد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 27)- سپس موسی تقاضای قدرت بیان هر چه بیشتر کرد و عرضه داشت: «و گره از زبانم بگشا» (وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی).

نکات آیه

۱ - موسى(ع) قبل از رسالت خویش، لکنت زبان داشت. (واحلل عقدة من لسانى)

۲ - موسى(ع) در وادى طوى از خداوند خواست از لکنت زبان او بکاهد و گفتار او را واضح تر سازد. (واحلل عقدة من لسانى) «عقدة» نکره است و بر هر مقدار از لکنت صادق است «من» در «من لسانى» مى تواند براى تبعیض باشد; یعنى عقدة کائنة من عُقَد لسانى، حاکى از این که مطلوب موسى(ع) برطرف شدن بخشى از گرفتگى هاى زبان او بوده است. آیه بعد نیز قرینه بر این است که هدف او زوال مقدارى بوده که به فهم کلامش کمک کند.

۳ - کلام، ابزار پیامبران براى مبارزه با منحرفان و سرکشان بوده است. (واحلل عقدة من لسانى)

۴ - گویابودن زبان و روان بودن سخن، داراى نقشى مؤثر در ارشاد و تبلغ دین است. (واحلل عقدة من لسانى)

۵ - خداوند، قادر به دفع امراض و رفع هرگونه نقص و عیب از موجودات است. (واحلل عقدة من لسانى)

۶ - دعا در درمان بیمارى ها و شفاى آسیب دیدگى هاى انسان مؤثر است. (واحلل عقدة من لسانى) گفته شده است لکنت زبان موسى(ع)، از صدمه دیدن براثر آتشى بوده که در دوران کودکى به دهان برده و بر زبان نهاده بود.

موضوعات مرتبط

  • انبیا: ابزار مبارزه انبیا ۳
  • بلاغت: نقش بلاغت ۴
  • بیمارى: عوامل شفاى بیمارى ۶; منشأ رفع بیمارى ۵
  • تبلیغ: عوامل مؤثر در تبلیغ ۴
  • خدا: قدرت خدا ۵
  • دعا: آثار دعا ۶
  • سخن: نقش سخن ۳
  • عصیانگران: روش مبارزه با عصیانگران ۳
  • فصاحت: نقش فصاحت ۴
  • گمراهان: روش مبارزه با گمراهان ۳
  • موجودات: منشأ رفع عیب در موجودات ۵; منشأ رفع نقص در موجودات ۵
  • موسى(ع): دعاى موسى(ع) ۲; صفات موسى(ع) ۱; لکنت زبان موسى(ع) ۱، ۲

منابع