ص ٥٤

از الکتاب
کپی متن آیه
إِنَ‌ هٰذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ‌ مِنْ‌ نَفَادٍ

ترجمه

این روزی ما است که هرگز آن را پایانی نیست!

|همانا اين رزق ماست كه تمامى ندارد
[مى‌گويند:] «در حقيقت، اين روزىِ ماست و آن را پايانى نيست.»
این است همان رزق بی انتهای ابدی ما.
این بی تردید عطای ماست که برای آن پایانی نیست.
اين رزق ماست كه پايان نيافتنى است،
این همان رزق معین از جانب ماست که تمامی ندارد
هر آينه اين روزى [و بخشش‌] ماست كه پايانى ندارد.
این (نعمتهای فراوان) عطاء و داده‌های ما است و هرگز نابودی و پایان ندارد.
(می‌گویند:) «همواره، این به‌راستی روزیِ ماست. آن را هیچ نابودی نیست.»
همانا این است روزی ما نیستش پایانی‌

Such is Our bounty, inexhaustible.
ترتیل:
ترجمه:
ص ٥٣ آیه ٥٤ ص ٥٥
سوره : سوره ص
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«نَفَادٍ»: فنا و نابودی. از میان رفتن و پایان پذیرفتن.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ أَتْرابٌ «52» هذا ما تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الْحِسابِ «53» إِنَّ هذا لَرِزْقُنا ما لَهُ مِنْ نَفادٍ «54»

و در كنارشان همسرانى است كه به شوهرانشان چشم دوخته و هم‌سالند. اين است آن چه براى روز حساب به شما وعده داده مى‌شود. اين رزق ماست كه براى آن پايانى نيست.

پیام ها

1- نقل تاريخ نبايد سرگرمى باشد بلكه بايد هدفدار و وسيله‌ى هوشيارى باشد.

وَ اذْكُرْ ... هذا ذِكْرٌ

2- ذكر، ابعاد مختلفى دارد: قرآن ذكر است، «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ» «1» نماز ذكر است، «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي» «2» تاريخ بزرگان نيز ذكر است. «هذا ذِكْرٌ» (تاريخ بزرگان وسيله يادآورى و درس آموزى است).

3- تقوا وسيله‌ى خوش عاقبتى است. «لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ» (كلمه‌ «مَآبٍ» به معناى مرجع و بازگشت است).


«1». حجر، 9.

«2». طه، 14.

جلد 8 - صفحه 119

4- براى جذب مردم، به كلّى گويى اكتفا نكنيد. (تنها به‌ «لَحُسْنَ مَآبٍ» اكتفا نشده، بلكه به دنبال آن آمده است: جَنَّاتِ عَدْنٍ‌ ...)

5- شناخت تاريخ گذشته و توجّه به جاذبه‌هاى آينده، در گرايش مردم به حقّ مؤثّرند. وَ اذْكُرْ ... لَحُسْنَ مَآبٍ جَنَّاتِ عَدْنٍ‌

6- انواع نعمت در بهشت جمع است. تعدّد باغ‌ها «جَنَّاتِ» ابديّت‌ «عَدْنٍ» سهل الوصول بودن‌ «مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوابُ» وفور و كثرت‌ «بِفاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ»

7- نشانه همسر خوب آن است كه به غير شوهر چشم ندوزد. «قاصِراتُ الطَّرْفِ»

8- نعمت‌هاى بهشتى، هم حساب و كتاب دارد «لِيَوْمِ الْحِسابِ» و هم دائمى است.

«ما لَهُ مِنْ نَفادٍ»

9- معاد، جسمانى است. (تكيه كردن بر تخت، خوردن ميوه، نوشيدن شراب و داشتن همسر، همه و همه نشانه آن است كه معاد جسمانى است). «مُتَّكِئِينَ‌، بِفاكِهَةٍ، شَرابٍ‌، قاصِراتُ الطَّرْفِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّ هذا لَرِزْقُنا ما لَهُ مِنْ نَفادٍ (54)

بعد از آن فرمايد:

إِنَّ هذا لَرِزْقُنا: بدرستى كه اين كه مى‌بينى از انواع نعم، روزى ماست، ما لَهُ مِنْ نَفادٍ: نيست مر آن را هيچ انقطاعى و زوالى بلكه دوام دارد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَ الْأَبْصارِ (45) إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ (46) وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيارِ (47) وَ اذْكُرْ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ ذَا الْكِفْلِ وَ كُلٌّ مِنَ الْأَخْيارِ (48) هذا ذِكْرٌ وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ (49)

جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوابُ (50) مُتَّكِئِينَ فِيها يَدْعُونَ فِيها بِفاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ وَ شَرابٍ (51) وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ أَتْرابٌ (52) هذا ما تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الْحِسابِ (53) إِنَّ هذا لَرِزْقُنا ما لَهُ مِنْ نَفادٍ (54)

ترجمه‌

و ياد كن بندگان ما ابراهيم و اسحق و يعقوب صاحبان قوّت و بصيرت را

همانا ما خالص نموديم ايشانرا بخود براى صفت مخصوصى كه ياد آنسراى است‌

و همانا ايشان نزد ما هر آينه از برگزيدگانى نيكانند

و ياد كن اسمعيل و اليسع و ذا الكفل را و همه از نيكانند

اين ذكر جميل ايشان است و همانا براى پرهيزكاران هر آينه خوبى بازگشت است‌

در بهشتهاى جاى اقامت هميشگى با آنكه گشوده است براى ايشان درها

در حاليكه تكيه زنندگانند در آنها ميخواهند در آنها ميوه بسيار و آشاميدنى‌

و نزد ايشانست زنان فروهشته چشم هم سن با هم‌

اينست آنچه وعده داده ميشويد براى روز شمار

همانا اينست روزى ما نيست براى آن پايانى.

تفسير

خداوند متعال متذكر فرموده است پيغمبر خود را از احوال بندگان برجسته خود تا مردم اقتداء نمايند باخلاق حسنه و صفات پسنديده ايشان مانند حضرت ابراهيم و فرزندش اسحق و فرزند او يعقوب عليهم السلام كه صاحبان قواى ايمانى و عبادى بودند و ارباب بصيرتها و معرفتهاى دينى و عقلى و نيز فرموده كه ما بايشان توفيق اخلاص در عبادت و اطاعت خود را عنايت فرموديم براى آنكه مخصوص نموديم آنانرا بخصلت خالصه‌اى از شوائب اوهام و اغراض دنيوى كه آن فكر و ذكر سراى باقى و عالم آخرت بود كه خانه حقيقى است نه دنيا كه سراى عاريت و دار فانى و معبر واقعى است و ايشان در علم ازلى و ابدى ما از برگزيدگان براى نبوّت و رسالت و اهل خير و سعادت بوده و خواهند بود و نيز فرموده كه ياد كن از حضرت اسمعيل جدّ امجد خود و پسر بزرگ حضرت ابراهيم از هاجر خاتون واقعى كه از انبياء نامى و معروف بحلم و صبر و رضا و تسليم بود و از اليسع كه گفته‌اند نام والدش اخطوب بود و الياس پيغمبر او را جانشين خود در بنى اسرائيل فرمود و


جلد 4 صفحه 474

غائب شد و بعدا او بمقام نبوّت فائز گشت و از ذو الكفل كه در سوره انبياء ذكر شد او يوشع بن نون است و بعضى او را پسر عموى اليسع دانند كه كفالت از انبياء مهجور مينمود و از تبيان نقل شده كه او پسر ايّوب پيغمبر است و بعد از او مبعوث به نبوّت شد و در هر حال تمام آنها از مردان نيك نيكوكار اهل خير و سعادت بودند اين فقط ذكر خير و نام نيكى است كه از ايشان در دنيا برقرار و باقى مانده و همانا براى اشخاص پرهيزكار هر آينه عاقبت نيكو و پسنديده‌اى است چه رسد بانبياء عظام و اوصياء كرام ايشان و آن عاقبت نيكو بهشتهائى است كه اقامتگاه دائمى ايشانست و درهاى آنها هميشه بروى ايشان باز است و مانعى از ورود ايشان در آنها نيست و باعمال صالحه خودشان در دنيا نعمتهاى آنرا كامل مينمايند و چون روز قيامت شود بدون انتظار و وقوف داخل در آنها ميگردند و ملائكه باستقبال ميآيند و ايشان بر تختها نشسته و بر پشتيها تكيه ميكنند و فرمان ميدهند كه انواع ميوجات و مشروبات را براى ايشان حاضر نمايند و فورا حاضر مينمايند براى تفكّه و تلذّذ نه براى گرسنگى و تشنگى چون در بهشت بروى كسيكه باز شد در الم و سختى بروى او بسته ميشود و دختران حوريّه با لباسهاى گوناگون بهشتى نزد آنها حاضر شوند و از خصوصيّات آنها آنستكه چشمهاشان مقصور و منحصر بشوهران بهشتى خودشان است و بديگرى چشم نيندازند و با هم همسن و در جمال و كمال متقاربند نه پير در آنها وجود دارد و نه طفل و نه زشت و نه بى‌معرفت اين اجمالى است از آنچه خداوند وعده ميدهد به بندگان پرهيزكار خود براى روز جزاى اعمالشان و اينرا هم بايد دانست كه روزى و عطا و بخشش خدا تمامى ندارد اين اوضاع بهشتى بهمين منوال هميشه باقى و برقرار خواهد بود

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِن‌َّ هذا لَرِزقُنا ما لَه‌ُ مِن‌ نَفادٍ (54)

محققا ‌اينکه‌ نحوه‌ ‌است‌ ‌هر‌ آينه‌ روزي‌ دادن‌ ‌ما ‌که‌ نيست‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ ‌از‌ ‌بين‌ رفتن‌ و تمام‌ شدن‌.

توضيح‌ اينكه‌ آنچه‌ خداوند عنايت‌ و تفضّل‌ فرمايد صدق‌ رزق‌، و روزي‌ ميكند نفس‌ ايجاد و خلق‌ و افاضه حيات‌ و ابقاء ‌آن‌ و ايمان‌ و علم‌ و عقل‌ و اخلاق‌ فاضله‌ و اعمال‌ حسنه‌ و توفيق‌ و تأييد و صحت‌ و سلامت‌ و ساير نعم‌ الهيه‌ ظاهريه‌ و باطنيه‌ دنيويه‌ و اخرويه‌ و ‌هر‌ چه‌ تصور كني‌ تمام‌ رزق‌ ‌است‌ مي‌گويي‌ ‌در‌ دعا

(اللهم‌ ارزقني‌ ايمانا ثابتا و عقلا كاملا و لبا راجحا و عملا صالحا و علما نافعا و مالا كثيرا و ادبا بارعا و عمرا طويلا و خير الدنيا و الاخرة و اولادا متقين‌ و ذرية و نعما باقية و حشرا ‌مع‌ النبيين‌ و الشهداء و الصالحين‌ و شفاعة مقبولة و دعاء مستجابا و حبا لاوليائك‌ و بغضا لأعدائك‌ و دخولا ‌في‌ جناتك‌ و نجاة ‌من‌ عذابك‌ و رضا بقضائك‌ و صبرا ‌علي‌ بلائك‌.)

(إِن‌َّ هذا لَرِزقُنا) ‌از‌ ابتداء خلقت‌ انوار مقدّسه‌ و ارواح‌ بندگان‌ و عوالم‌ علويه‌ ‌از‌ لوح‌ و قلم‌ و عرش‌ و كرسي‌ و كرات‌ جويه‌ و سماوات‌، و ملائكه‌ و عوالم‌ سفليه‌ و عالم‌ آخرت‌ و جنات‌ عاليه‌ و حور و قصور ‌که‌ ديگر ما لَه‌ُ مِن‌ نَفادٍ ابد الاباد ‌لا‌ ينفذ ابدا و ‌لا‌ يزول‌ خالدا ‌فيها‌ ابد الابدين‌ و دهر الدّاهرين‌.

259

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 54)- و برای تأکید بر جاودانگی این مواهب می‌افزاید: «این رزق و روزی ماست، (عطائی است) که هرگز پایان نمی‌گیرد و فنائی برای آن متصور نیست» (إِنَّ هذا لَرِزْقُنا ما لَهُ مِنْ نَفادٍ).

بنابر این غم زوال و نابودی که همچون سایه شومی بر نعمتهای این جهان افتاده در آنجا وجود ندارد، و حتی کاستی در آن ظاهر نمی‌شود.

نکات آیه

۱ - بهشت و نعمت هاى آن، روزى و عطاى الهى است. (جنّ-ت عدن ... إنّ هذا لرزقنا)

۲ - نعمت هاى بهشت، جاویدان و پایان ناپذیر است. (ما له من نفاد) «نفاد»، به معناى زوال و انقطاع است.

۳ - برخوردار شدن تقواپیشگان از بهشت و نعمت هاى جاویدان آن، براساس لطف و عنایت خدا به ایشان است; نه به خاطر استحقاق و حق آنان بر خدا. (جنّ-ت عدن ... هذا لرزقنا ما له من نفاد) تصریح بر خدادادى بودن بهشت و نعمت هاى آن - در حالى که خدادادى بودن آن بر کسى پوشیده نیست - مى تواند گویاى حقیقت یاد شده باشد.

موضوعات مرتبط

  • بهشت: جاودانگى نعمتهاى بهشت ۲
  • خدا: رازقیت خدا ۱; عطایاى خدا ۱
  • لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۳
  • متقین: تفضل به متقین ۳; منشأ نعمتهاى اخروى متقین ۳
  • نعمت: نعمت روزى بهشت ۱

منابع