روایت:الکافی جلد ۸ ش ۹۷

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة

ابان عن ابي بصير عن ابي عبد الله ع :

نَزَلَ‏ رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ فِي‏ غَزْوَةِ ذَاتِ اَلرِّقَاعِ‏ تَحْتَ شَجَرَةٍ عَلَى شَفِيرِ وَادٍ فَأَقْبَلَ سَيْلٌ فَحَالَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَصْحَابِهِ فَرَآهُ رَجُلٌ مِنَ‏ اَلْمُشْرِكِينَ‏ وَ اَلْمُسْلِمُونَ‏ قِيَامٌ عَلَى شَفِيرِ اَلْوَادِي يَنْتَظِرُونَ مَتَى يَنْقَطِعُ اَلسَّيْلُ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ‏ اَلْمُشْرِكِينَ‏ لِقَوْمِهِ أَنَا أَقْتُلُ‏ مُحَمَّداً فَجَاءَ وَ شَدَّ عَلَى‏ رَسُولِ اَللَّهِ ص‏ بِالسَّيْفِ ثُمَّ قَالَ مَنْ يُنْجِيكَ مِنِّي يَا مُحَمَّدُ فَقَالَ رَبِّي وَ رَبُّكَ فَنَسَفَهُ‏ جَبْرَئِيلُ ع‏ عَنْ فَرَسِهِ فَسَقَطَ عَلَى ظَهْرِهِ فَقَامَ‏ رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ وَ أَخَذَ اَلسَّيْفَ وَ جَلَسَ عَلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ مَنْ يُنْجِيكَ مِنِّي يَا غَوْرَثُ فَقَالَ جُودُكَ وَ كَرَمُكَ‏ يَا مُحَمَّدُ فَتَرَكَهُ فَقَامَ وَ هُوَ يَقُولُ‏ وَ اَللَّهِ لَأَنْتَ خَيْرٌ مِنِّي وَ أَكْرَمُ‏


الکافی جلد ۸ ش ۹۶ حدیث الکافی جلد ۸ ش ۹۸
روایت شده از : حضرت محمد صلی الله علیه و آله
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۸
بخش : كتاب الروضة
عنوان : حدیث حضرت محمد (ص) در کتاب الكافي جلد ۸ كِتَابُ الرَّوْضَة‏‏‏ حَدِيثٌ نَادِر
موضوعات :

ترجمه

هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۱ ترجمه رسولى محلاتى, ۱۸۵

ابو بصير از امام صادق عليه السّلام روايت كند كه فرمود: رسول خدا (ص) در غزوه ذات الرقاع در لب رودخانه زير درختى فرود آمد و ناگهان سيلى برخاست و ميان آن حضرت و اصحاب و يارانش جدائى، انداخت، مردى از مشركين آن حضرت را ديد مسلمانان نيز لب رودخانه ايستاده بودند و منتظر بودند تا سيل قطع شود (و بنزد رسول خدا (ص) بروند) مرد مزبور بقوم خويش رو كرده گفت: من اكنون محمد را ميكشم، بهمين منظور نزديك آمد و با شمشير برسول خدا (ص) حمله كرد سپس گفت: كيست اى محمد كه تو را از من نجات بخشد؟ فرمود: پروردگار من و پروردگار تو، در اين هنگام جبرئيل عليه السّلام او را از اسبش بزير افكند و به پشت بر زمين افتاد، رسول خدا (ص) برخاست و شمشيرش را گرفت‏ و روى سينه‏اش نشست و فرمود: اكنون كيست كه تو را از دست من نجات دهد اى غورث (غورث نام آن مرده بود)؟ گفت: جود و بزرگواريت اى محمد! رسول خدا او را واگذارد، پس آن مرد برخاست و ميگفت: بخدا سوگند تو بهتر و بزرگوارتر از من هستى.

حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى‏, ۱۶۷

امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد كه: پيامبر اكرم عليه السّلام در جنگ ذات الرّقاع، بر لب رود زير درختى نشسته بود و سيلى آمد و ميان او و يارانش جدايى انداخت. مردى از مشركان آن حضرت را تنها ديد و در حالى كه مسلمانان كنار رودخانه در انتظار بودند سيل پايان پذيرد و خود را به پيامبر برسانند، آن مرد مشرك به قوم خود گفت: من محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را مى‏كشم و با شمشير به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم حمله كرد و گفت: اى محمد! چه كسى تو را از تيغ من نجات مى‏دهد؟ پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: خداى من و تو. جبرئيل او را از روى اسب بركند و به پشت بر زمين افتاد و رسول خدا برخاست و تيغ برداشت و بر سينه او نشست و گفت: اى‏غورث! چه كسى تو را از تيغ من مى‏رهاند؟ او گفت: بخشش و كرم تو اى محمّد. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم او را رها كرد و برخاست و او مى‏رفت، در حالى كه مى‏گفت: بخدا سوگند تو از من بهتر و بخشنده‏ترى.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)