روایت:الکافی جلد ۸ ش ۸۷

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة

محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي عن الحسين بن سعيد عن القاسم بن محمد الجوهري عن علي بن ابي حمزه عن ابي ابراهيم ع قال :

قَالَ لِي إِنِّي لَمَوْعُوكٌ‏ مُنْذُ سَبْعَةِ أَشْهُرٍ وَ لَقَدْ وُعِكَ‏ اِبْنِي اِثْنَيْ عَشَرَ شَهْراً وَ هِيَ‏ تَضَاعَفُ عَلَيْنَا أَ شَعَرْتَ‏ أَنَّهَا لاَ تَأْخُذُ فِي اَلْجَسَدِ كُلِّهِ‏ وَ رُبَّمَا أَخَذَتْ فِي أَعْلَى اَلْجَسَدِ وَ لَمْ تَأْخُذْ فِي أَسْفَلِهِ وَ رُبَّمَا أَخَذَتْ فِي أَسْفَلِهِ وَ لَمْ تَأْخُذْ فِي أَعْلَى اَلْجَسَدِ كُلِّهِ‏ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنْ أَذِنْتَ لِي حَدَّثْتُكَ بِحَدِيثٍ عَنْ‏ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ‏ جَدِّكَ‏ أَنَّهُ كَانَ إِذَا وُعِكَ اِسْتَعَانَ بِالْمَاءِ اَلْبَارِدِ فَيَكُونُ لَهُ ثَوْبَانِ ثَوْبٌ فِي اَلْمَاءِ اَلْبَارِدِ وَ ثَوْبٌ عَلَى جَسَدِهِ يُرَاوِحُ بَيْنَهُمَا ثُمَّ يُنَادِي‏ حَتَّى يُسْمَعَ صَوْتُهُ عَلَى بَابِ اَلدَّارِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّدٍ فَقَالَ صَدَقْتَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَا وَجَدْتُمْ لِلْحُمَّى عِنْدَكُمْ دَوَاءً فَقَالَ مَا وَجَدْنَا لَهَا عِنْدَنَا دَوَاءً إِلاَّ اَلدُّعَاءَ وَ اَلْمَاءَ اَلْبَارِدَ إِنِّي اِشْتَكَيْتُ فَأَرْسَلَ إِلَيَ‏ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ‏ بِطَبِيبٍ لَهُ فَجَاءَنِي بِدَوَاءٍ فِيهِ قَيْ‏ءٌ فَأَبَيْتُ أَنْ أَشْرَبَهُ لِأَنِّي إِذَا قُيِّئْتُ زَالَ كُلُّ مَفْصِلٍ مِنِّي‏


الکافی جلد ۸ ش ۸۶ حدیث الکافی جلد ۸ ش ۸۸
روایت شده از : امام محمّد باقر عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۸
بخش : كتاب الروضة
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۸ كِتَابُ الرَّوْضَة‏‏‏ حَدِيثُ أَبِي بَصِيرٍ مَعَ الْمَرْأَة
موضوعات :

ترجمه

هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۱ ترجمه رسولى محلاتى, ۱۵۷

على بن ابى حمزة گويد: حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود: من هفت ماه است كه دچار تب شده‏ام و پسرم دوازده ماه است كه تب ميكند و اين تب همچنان در بدن ما بالا ميرود، و احساس ميكنم كه همه بدن را نميگيرد، گاهى بالاى تن را ميگيرد و بپائين بدن كار ندارد و گاهى پائين بدن را ميگيرد و بالا را نميگيرد. گويد من عرضكردم: قربانت اگر اجازه دهيد من حديثى را كه از ابى بصير از جدت عليه السّلام‏ شنيده‏ام براى شما بگويم كه آن حضرت هر گاه تب ميكرد از آب سرد كمك ميگرفت و دو جامه داشت كه يكى در آب سرد بود و ديگرى را بر تن ميكرد و همچنان آن دو را بنوبت مى‏پوشيد (و هر گاه جامه كه تنش بود خشك ميشد آن را بيرون مى‏آورد و جامه‏اى را كه در آب بود بتن ميكرد و آن ديگر را در آب ميگذارد) سپس فرياد ميزد بطورى كه كه صدايش دم در خانه مى‏آمد كه مى‏گفت: «اى فاطمه دختر محمد»! فرمود: راست گفتى، عرضكردم: قربانت! شما براى تب دوائى نداريد؟ فرمود: دوائى براى آن در نزد ما يافت نشود جز دعا و آب سرد، و من بيمار شدم و محمد بن ابراهيم برايم طبيبى فرستاد و آن طبيب داروئى برايم آورد كه قى‏آور بود و من آن را نخوردم زيرا هر گاه من قى ميكنم بندهايم از هم جدا مى‏شود.

حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى‏, ۱۴۷

على بن ابو حمزه به نقل از امام كاظم عليه السّلام مى‏گويد كه آن حضرت به من فرمود: هفت ماه است كه تب مى‏كنم و پسرم هم دوازده ماه تب كرد و اين تب بر ما فزونى مى‏گيرد، و احساس مى‏كنم كه اين تب در همه پيكرم نيست و گاهى در بالاى تن احساس مى‏شود و در پائين خير، و گاهى در پائين احساس مى‏شود و بالاخير. عرض كردم: قربانت گردم اگر اجازه دهى برايت حديثى را باز گويم كه ابو بصير از جدّت نقل كرده است؟ حضرت صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم هر گاه تب مى‏كرد از آب سرد يارى مى‏جست و ايشان در اين هنگام دو جامه داشت: جامه‏اى در آب سرد و جامه‏اى بر تن كه جاى آن دو را عوض مى‏كرد و سپس چنان ندا مى‏داد كه بر در خانه نيز صداى او شنيده مى‏شد: اى فاطمه دختر محمّد! حضرت كاظم عليه السّلام فرمود: راست گفتى. عرض كردم: قربانت گردم آيا براى تب خوددارويى نيافته‏ايد؟ حضرت عليه السّلام فرمود: براى آن دارويى نيافته‏ايم مگر دعا و آب سرد. من از درد شكوه مى‏كردم كه محمّد بن ابراهيم پزشكى برايم فرستاد و او نيز دارويى با خود مى‏آورد كه موجب قى‏ء مى‏شد و من نمى‏خواستم آن را بخورم زيرا هر بار كه قى‏ء مى‏كنم همه بندهايم از هم جدا مى‏شوند.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)