روایت:الکافی جلد ۲ ش ۶۸۱

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر

ابو علي الاشعري عن محمد بن عبد الجبار عن الحسن بن علي بن فضال عن منصور عن عمار بن ابي اليقظان عن ابان بن تغلب قال :

سَأَلْتُ‏ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ عَنْ حَقِّ اَلْمُؤْمِنِ عَلَى اَلْمُؤْمِنِ قَالَ فَقَالَ حَقُّ اَلْمُؤْمِنِ عَلَى اَلْمُؤْمِنِ أَعْظَمُ مِنْ ذَلِكَ لَوْ حَدَّثْتُكُمْ لَكَفَرْتُمْ إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ إِذَا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ خَرَجَ مَعَهُ مِثَالٌ مِنْ قَبْرِهِ يَقُولُ لَهُ أَبْشِرْ بِالْكَرَامَةِ مِنَ اَللَّهِ وَ اَلسُّرُورِ فَيَقُولُ لَهُ بَشَّرَكَ اَللَّهُ بِخَيْرٍ قَالَ ثُمَّ يَمْضِي مَعَهُ يُبَشِّرُهُ بِمِثْلِ مَا قَالَ وَ إِذَا مَرَّ بِهَوْلٍ قَالَ لَيْسَ هَذَا لَكَ وَ إِذَا مَرَّ بِخَيْرٍ قَالَ هَذَا لَكَ فَلاَ يَزَالُ مَعَهُ يُؤْمِنُهُ مِمَّا يَخَافُ وَ يُبَشِّرُهُ بِمَا يُحِبُّ حَتَّى يَقِفَ مَعَهُ بَيْنَ يَدَيِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا أَمَرَ بِهِ إِلَى‏ اَلْجَنَّةِ قَالَ لَهُ اَلْمِثَالُ أَبْشِرْ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَمَرَ بِكَ إِلَى‏ اَلْجَنَّةِ قَالَ فَيَقُولُ مَنْ أَنْتَ رَحِمَكَ اَللَّهُ تُبَشِّرُنِي مِنْ حِينِ خَرَجْتُ مِنْ قَبْرِي وَ آنَسْتَنِي فِي طَرِيقِي وَ خَبَّرْتَنِي عَنْ رَبِّي قَالَ فَيَقُولُ أَنَا اَلسُّرُورُ اَلَّذِي كُنْتَ تُدْخِلُهُ عَلَى إِخْوَانِكَ فِي اَلدُّنْيَا خُلِقْتُ مِنْهُ لِأُبَشِّرَكَ وَ أُونِسَ وَحْشَتَكَ


الکافی جلد ۲ ش ۶۸۰ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۶۸۲
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الإيمان و الكفر
عنوان : حدیث امام جعفر صادق (ع) در کتاب الكافي جلد ۲ كتاب الإيمان و الكفر‏‏ بَابُ إِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِين‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۵۶۷

از ابان بن تغلب، گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم از حق مؤمن بر مؤمن، گويد: فرمود: حق مؤمن بر مؤمن بزرگتر از اينها است، اگر براى شما باز گويم كافر مى‏شويد، به راستى مؤمن چون از گورش بر آيد با او نمونه‏اى از گور درآيد و به او مى‏گويد: مژده گير از طرف خدا به‏ كرامت و شادى، در پاسخش مى‏گويد: خدا تو را مژده خوب بدهد، فرمود: سپس با او مى‏رود و بدان چه گفت: پيوسته او را مژده مى‏دهد و چون به هراسى گذرد به او گويد: اين از براى تو نيست و چون به وضع خوبى گذرد گويد: اين از آن تو است و پيوسته با او است، از آنچه بيم دارد آرامش دهد و بدان چه دوست دارد مژده دهد تا با او در برابر خدا عز و جل ايستد و هر گاه فرمان بهشت به او دهد، آن نمونه به او گويد: بادت كه خدا عز و جل فرمان بهشت داد، فرمود: به او مى‏گويد: تو كيستى خدايت رحمت كند، مرا مژده دادى از گاهى كه از گورم برآمدم و در راه به من آرامش دادى و از طرف پروردگارم مرا خبر خوش دادى؟ فرمود: گويد: من همان شادى هستم كه تو بر دل برادران خود در دنيا مى‏كردى؟ از آن آفريده شدم تا به تو مژده دهم و هراس تو را آرام كنم.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۲۷۴

ابان بن تغلب گويد: از امام صادق عليه السلام حق مؤمن را بر مؤمن پرسيدم، فرمود: حق مؤمن بر مؤمن بزرگتر از اينهاست، اگر بشما گويم انكار ميكنيد، چون مؤمن از گورش در آيد، تمثالى همراه او از گور خارج شود و باو گويد ترا مژده باد بكرامت و سرور از جانب خدا، مؤمن گويد: خدا ترا بخير مژده دهد، سپس آن تمثال همراه او رود و او را همچنان مژده دهد: چون بامر هراسناكى‏ گذرد. باو گويد: اين براى تو نيست و چون به امر خيرى بگذرد گويد: اين از تو است، همچنين پيوسته با او باشد و او را از آنچه ميترسد ايمنى و بآنچه دوست دارد مژده دهد تا همراه او در برابر خداى عز و جل بايستد، سپس چون خدا بسوى بهشتش فرمان دهد، تمثال باو گويد ترا مژده باد، زيرا خداى عز و جل دستور بهشت برايت صادر فرمود، مؤمن گويد: تو كيستى خدايت رحمت كند كه از هنگامى كه از قبر بيرون آمدم همواره مرا مژده دهى و در ميان راه انيس من بودى و از بپروردگارم بمن خبر دادى؟ تمثال گويد: من آن شادى هستم كه در دنيا ببرادرانت ميرسانيدى، من از آن شادى آفريده شدم تا ترا مژده دهم و دلدار ترس تو باشم.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۴۸۳

ابوعلى اشعرى، از محمد بن عبدالجبّار، از حسن بن على بن فضّال، از منصور، از عمّار؛ يعنى ابواليقظان، از ابان بن تغلب روايت كرده است كه گفت: امام جعفر صادق عليه السلام را سؤال كردم از حقّ مؤمن بر مؤمن. فرمود كه: «حقّ مؤمن بر مؤمن از آن عظيم‏تر است كه كسى از آن سؤال كند. و اگر شما را خبر دهم كافر مى‏شويد. به درستى كه مؤمن چون از قبرش بيرون آيد، مثالى با او بيرون آيد از قبرش و به او مى‏گويد كه: بشارت باد تو را به نوازش از جانب خدا و سرور و خوشحالى؛ پس مؤمن به آن مثال مى‏گويد كه: خدا تو را به خير و خوبى بشارت دهد». حضرت فرمود: «پس آن مثال با مؤمن مى‏رود و او را بشارت مى‏دهد به مثل آن‏چه در اوّل گفته بود. و چون به چيزى بگذرد كه موجب هول و ترس باشد مى‏گويد كه: اين از براى تو نيست و به تو رجوعى ندارد. و چون به چيز خوبى بگذرد مى‏گويد كه: اين از براى تو است؛ پس پيوسته با او باشد و او را از آن‏چه مى‏ترسد ايمنى دهد و به آن‏چه دوست مى‏دارد او را بشارت دهد تا آنكه با او در نزد خداى عز و جل بايستد. و چون امر مى‏شود كه او را به بهشت برند، مثال با وى مى‏گويد: بشارت باد تو را كه خداى عز و جل امر فرمود كه تو را به سوى بهشت برند». حضرت فرمود كه: «مؤمن مى‏گويد: خدا تو را رحمت كند! تو كيستى كه پيوسته مرا بشارت مى‏دهى از آن وقتى كه از قبرم بيرون آمده‏ام، و در راه كه آمدم با من خو كردى و انيس و مونس من بودى و مرا از جانب پروردگارم خبر دادى؟» فرمود: «پس آن مثال مى‏گويد كه: منم آن سرور و شادى كه تو آن را بر برادرانت در دار دنيا داخل مى‏كردى. از آن آفريده شده‏ام كه تو را بشارت دهم و در وحشت و تنهايى به تو خو كنم و انيس و مونس تو باشم». محمد بن يحيى، از احمد بن محمد، از ابن فضّال مثل اين را روايت كرده است.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)