روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۴۶۰

از الکتاب


آدرس:

علي بن ابراهيم عن ابيه عن حماد بن عيسي عن ابراهيم بن عمر اليماني عن ابن اذينه عن ابان بن عياش عن سليم بن قيس قال سمعت عليا ص يقول :

وَ أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ مَا أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ اَلْعَبْدُ مُؤْمِناً وَ أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ اَلْعَبْدُ كَافِراً وَ أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ اَلْعَبْدُ ضَالاًّ فَقَالَ لَهُ قَدْ سَأَلْتَ فَافْهَمِ اَلْجَوَابَ أَمَّا أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ اَلْعَبْدُ مُؤْمِناً أَنْ يُعَرِّفَهُ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى نَفْسَهُ فَيُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ وَ يُعَرِّفَهُ‏ نَبِيَّهُ ص‏ فَيُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ وَ يُعَرِّفَهُ إِمَامَهَ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ فَيُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ قُلْتُ لَهُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ‏ وَ إِنْ جَهِلَ جَمِيعَ اَلْأَشْيَاءِ إِلاَّ مَا وَصَفْتَ قَالَ نَعَمْ إِذَا أُمِرَ أَطَاعَ وَ إِذَا نُهِيَ اِنْتَهَى وَ أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ اَلْعَبْدُ كَافِراً مَنْ زَعَمَ أَنَّ شَيْئاً نَهَى اَللَّهُ عَنْهُ أَنَّ اَللَّهَ أَمَرَ بِهِ وَ نَصَبَهُ دِيناً يَتَوَلَّى عَلَيْهِ‏ وَ يَزْعُمُ أَنَّهُ يَعْبُدُ اَلَّذِي أَمَرَهُ بِهِ وَ إِنَّمَا يَعْبُدُ اَلشَّيْطَانَ وَ أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ اَلْعَبْدُ ضَالاًّ أَنْ لاَ يَعْرِفَ حُجَّةَ اَللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ شَاهِدَهُ عَلَى عِبَادِهِ اَلَّذِي أَمَرَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَتِهِ وَ فَرَضَ وَلاَيَتَهُ قُلْتُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ‏ صِفْهُمْ لِي فَقَالَ اَلَّذِينَ قَرَنَهُمُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِنَفْسِهِ وَ نَبِيِّهِ‏ فَقَالَ يََا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اَللََّهَ وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ‏ وَ أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ‏ قُلْتُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ‏ جَعَلَنِيَ اَللَّهُ فِدَاكَ أَوْضِحْ لِي فَقَالَ اَلَّذِينَ قَالَ‏ رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ فِي آخِرِ خُطْبَتِهِ يَوْمَ قَبَضَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اَللَّهِ‏ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي‏ فَإِنَّ اَللَّطِيفَ اَلْخَبِيرَ قَدْ عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ كَهَاتَيْنِ وَ جَمَعَ بَيْنَ مُسَبِّحَتَيْهِ وَ لاَ أَقُولُ كَهَاتَيْنِ وَ جَمَعَ بَيْنَ اَلْمُسَبِّحَةِ وَ اَلْوُسْطَى فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا اَلْأُخْرَى فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لاَ تَزِلُّوا وَ لاَ تَضِلُّوا وَ لاَ تَقَدَّمُوهُمْ‏ فَتَضِلُّوا


الکافی جلد ۲ ش ۱۴۵۹ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۱۴۶۱
روایت شده از : حضرت محمد صلی الله علیه و آله
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : -
عنوان : حدیث حضرت محمد (ص) درباره ايمان
موضوعات : ایمان

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۴۷۳

از سليم بن قيس، گويد: شنيدم على (ع) مى‏فرمود: مردى نزد او آمده بود و به او مى‏گفت: كمتر چيزى كه مرد با آن مؤمن است چيست؟ و كمتر چيزى كه مرد با آن كافر است چيست؟ و يا كمتر چيزى كه مرد با آن گمراه است؟ در پاسخش فرمود: پرسيدى پس جواب را بفهم، كمتر مقام ايمان است كه كسى موفّق شود خدا تبارك و تعالى خود را بدو بشناساند و براى او اقرار به فرمانبرى كند و پيغمبرش (ص) را به او بشناساند و طاعت او را هم بپذيرد و امام و حجت و شاهد خود را در روى زمين بدو بشناساند و به طاعت او هم اعتراف كند، من به او گفتم: يا امير المؤمنين! و اگر چه همه چيز را جز آنچه وصف كردى نداند؟ فرمود: آرى، هر گاه به وضعى باشد كه چون فرمانى به او دهند ببرد و چون او را نهى كنند باز ايستد. و كمتر چيزى كه بنده بدان كافر است اين است كه كسى پندارد آنچه را خدا از آن نهى كرده است مورد امر و دستور خدا است و آن را دين خود سازد و دنبال آن برود و پندارد كه خدا را مى‏پرستد و همانا كه شيطان را مى‏پرستد. و كمتر چيزى كه بنده به واسطه آن كافر شود اين است كه حجّت خدا تبارك و تعالى و شاهد او را بر بنده‏هايش كه خدا عز و جل امر به طاعت او كرده و ولايت او را فرض نموده است نشناسد، گفتم: يا امير المؤمنين! آنها را برايم وصف كن، فرمود: آنهايند كه خدا عز و جل آنان را به خود و پيغمبرش قرين ساخته و فرموده است (۹۵ سوره مائده): «أيا آنچنان كسانى كه گرويدند اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسول خدا را و صاحب الأمر خود را» گفتم: يا امير المؤمنين! خدا مرا قربانت كند، براى من توضيح بده، پس فرمود: همانا كسانند كه پيغمبر (ص) در آخرين خطبه خود در روزى كه خدا عز و جل جان او را گرفت فرمود: به راستى من در ميان شما دو چيز به جا مى‏گذارم كه هرگز پس از من، گمراه نشويد تا بدانها چنگ زنيد: كتاب خدا و عترت خودم كه خاندان منند، زيرا خداى لطيف و نازك بين و آگاه به من سفارش كرده كه آنها از هم جدا نشوند تا سر حوض بر من وارد شوند مانند اين دو انگشت- و دو انگشت مسبحه خود را (از دو دست) با هم جمع كرد و نمى‏گويم مانند اين دو- و انگشت مسبحه و ميانه را (از يك دست) با هم جمع كرد تا يكى بر ديگرى پيش باشد، بايد بدانها متمسك باشيد تا نلغزيد و گمراه نشويد و از آنها جلو نرويد تا گمراه شويد.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۱۴۱

سليم بن قيس گويد: شنيدم على عليه السّلام ميفرمود:- (و اين هنگامى بود) كه مردى نزد آن‏ حضرت آمده بود و باو عرضكرد: كمتر چيزى كه بنده بسبب آن مؤمن شود چيست؟ و كمتر چيزى كه بنده بوسيله آن كافر گردد چيست؟ و كمتر چيزى كه بنده با آن بنده با گمراه است چيست؟ حضرت باو فرمود: پرسيدى پس پاسخش را (دقت كن و) بفهم-. اما كمتر چيزى كه بنده بدان مؤمن است آنست كه خداى تبارك و تعالى خودش را بآن بنده بشناساند پس (آن بنده) بفرمانبردارى براى او اقرار كند، و (سپس) پيغمبرش (ص) را باو بشناساند پس بفرمانبردارى او نيز اقرار كند، و (هم چنين) امام و حجت خود را در زمين، و گواهش را بر خلق باو معرفى كند، و براى او هم بفرمانبردارى اعتراف كند، (سليم گويد:) من عرضكردم: اى امير مؤمنان و اگر چه همه چيز را بجز آنچه بيان فرمودى نداند؟ فرمود: آرى در صورتى كه هر گاه دستورى باو دهند اطاعت كند، و اگر نهيش كردند نكند. و كمتر چيزى كه بنده بسبب آن كافر گردد آنست كه كسى چيزى را كه خدا از آن نهى كرده است پندارد كه (جايز است) و خدا بآن دستور داده (يعنى بدعتى در دين گذارد)، و اين معنى را دين خود كند و بآن بماند، و پندارد كه خداى را كه بآن كار (بپندار خودش) دستور داده پرستش كند، (در حالى كه) جز اين نيست كه شيطان را پرستش كند. و كمتر چيزى كه بنده بواسطه آن گمراه شود اينست كه حجت خداى تعالى و گواهش را بر بندگانش نشناسد (يعنى) آن كس را كه خداى عز و جل دستور بفرمانبرداريش داده، و ولايتش را فرض (و واجب) فرموده، (سليم گويد:) من عرضكردم: اى امير مؤمنان آنان (يعنى حجت و گواهان) را برايم توصيف كن، فرمود: آنها كسانى هستند كه خداى عز و جل آنها را قرين خود و پيغمبرش ساخته و فرموده است: «اى آنان كه ايمان آورده‏ايد خدا و رسول و اولياء امر خود را فرمانبريد» (سوره نساء آيه ۵۹) عرض‏ كردم: اى امير مؤمنان خدا مرا بفدايت كند برايم واضح كن (و آشكارتر بيان فرما) فرمود: آنان كه رسول خدا (ص) در آخرين خطبه‏اش روزى كه خداى عز و جل قبض روحش فرمود (و او را بنزد خودش برد) فرمود: من همانا دو چيز در ميان شما ميگذارم كه پس از من هرگز گمراه نشويد تا مادامى كه بآن دو چنگ زنيد: كتاب خدا، و عترتم كه اهل بيت (و خاندان) منند زيرا خداى لطيف و آگاه بمن سفارش كرده كه آن دو از هم جدا نشوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند، مانند اين دو (انگشت كه با هم برابرند) و دو (انگشت سبابه خود را بهم چسباند و نميگويم مانند اين دو انگشت- و انگشت سبابه و وسطى را بهم چسباند. (يعنى با هم برابرند و اين طور نيست) كه يكى بر ديگرى پيش باشد (و جلو افتد) پس بهر دوى اينها چنگ زنيد تا نلغزيد و گمراه نشويد، و برايشان جلو نيفتيد كه گمراه شويد.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۱۹۱

على بن ابراهيم، از پدرش، از حمّاد بن عيسى، از ابراهيم بن عمر يمانى، از ابن اذينه، از ابان بن ابى عيّاش، از سليم بن قيس روايت كرده است كه گفت: شنيدم از على عليه السلام كه مى‏فرمود، و حال آنكه مردى به خدمتش آمده و به آن حضرت عرض كرده بود كه: چيست كمتر چيزى كه بنده به واسطه آن مؤمن مى‏باشد؟ و كمتر چيزى كه بنده به آن كافر مى‏باشد؟ و كمتر چيزى كه بنده به آن گمراه مى‏باشد؟ حضرت به آن مرد فرمود كه: «سؤال كردى؟ پس جواب را بفهم. امّا كمتر چيزى كه بنده به آن مؤمن مى‏باشد، آن است كه خداى- تبارك و تعالى-، خود را به او بشناساند. پس او از براى آن جناب، به طاعت اقرار كند، و پيغمبر صلى الله عليه و آله خود را به او بشناساند. پس او از براى آن حضرت، به طاعت اقرار كند، و به او بشناساند امام او را، و حجّت خود در زمين خود، و گواه خود بر خلق خود. پس از براى امام، به طاعت اقرار كند». عرض كردم كه: يا اميرالمؤمنين! و هرچند كه همه چيزها را نداند، مگر آنچه تو وصف و شرح فرمودى؟ فرمود: «آرى، امّا به اين شرط كه چون مأمور شود، اطاعت كند، و چون نهى و ممنوع شود، باز ايستد. و كمتر چيزى كه بنده به آن كافر مى‏باشد، گمان كسى است كه گمان مى‏كند در باب چيزى كه خداى عز و جل از آن نهى فرموده، كه خدا به آن امر فرموده است، و آن را دينى برپا كند كه بر آن دوستى ورزد، و گمان كند كه مى‏پرستد كسى را كه به آن امر كرده، و جز اين نيست كه شيطان را پرستش مى‏كند. و كمتر چيزى كه بنده به آن گمراه مى‏باشد، آن است كه نشناسد حجّت خداى- تبارك و تعالى-، و گواه او را بر بندگانش، كه خداى عز و جل به طاعتش امر فرموده، و دوستى او را واجب گردانيده است». عرض كردم كه: يا اميرالمؤمنين! ايشان را از براى من وصف كن. و فرمود كه: «ايشان، آنانند كه خداى عز و جل ايشان را به خود و پيغمبر خود پيوسته، پس فرموده كه: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» «۱»». عرض كردم كه: يا اميرالمؤمنين! خدا مرا فداى تو گرداند! اين مطلب را از براى من روشن ساز. فرمود كه: «ايشان، آنانند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در آخرين خطبه خويش، در روزى كه خداى عز و جل روح مطهّرش را قبض فرمود، و او را به سوى خويش برد، فرمود كه: به درستى كه من دو امر را در ميان شما وا گذاشتم، كه هرگز بعد از من گمراه نشويد، مادامى كه به آن دو امر چنگ در زنيد، (يا اگر به آنها چنگ درزنيد). و آنها، كتاب خداى عز و جل است، و عترت من، كه اهل بيت منند؛ زيرا كه خداى مهربانِ آگاه، __________________________________________________

(۱). نساء، ۵۹؛ اى مؤمنان، از خدا، پيامبرش و اختياردارانتان پيروى كنيد.

به سوى من عهد فرمود و مرا خبردار نمود كه، اين دو، هرگز از هم جدا نمى‏شوند، تاآنكه بر لب حوض كوثر، بر من وارد شوند. (و به جهت اشعار به مقارنه ايشان، در ميان دو انگشت سبّابه خويش جمع فرمود) و فرمود كه: نمى‏گويم كه مانند اين دو- و در ميان انگشت سبّابه و انگشت ميان خود جمع فرمود-، كه يكى از اينها بر ديگرى پيشى گيرد. پس به اين دو چنگ در زنيد، تا نلغزيد و گمراه نگرديد، و بر ايشان پيشى مگيريد، كه گمراه مى‏شويد».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

  1. آل عمران ١٠
  2. آل عمران ١٠١
  3. آل عمران ١٠٢
  4. آل عمران ١٠٣
  5. آل عمران ١٠٧
  6. آل عمران ١١٠
  7. آل عمران ١١١
  8. آل عمران ١١٢
  9. آل عمران ١١٤
  10. آل عمران ١١٥
  11. آل عمران ١١٧
  12. آل عمران ١١٨
  13. آل عمران ١١٩
  14. آل عمران ١٢
  15. آل عمران ١٢٣
  16. آل عمران ١٣٠
  17. آل عمران ١٣٩
  18. آل عمران ١٤٠
  19. آل عمران ١٤١
  20. آل عمران ١٥٠

... نتایج بیشتر


احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)

  1. الکافی جلد ۱ ش ۱۲ (روایت شده از: امام حسن مجتبى عليه السلام)
  2. الکافی جلد ۱ ش ۱۲۷ (روایت شده از: حضرت محمد صلی الله علیه و آله)
  3. الکافی جلد ۱ ش ۱۴ (روایت شده از: امام جعفر صادق عليه السلام)
  4. الکافی جلد ۱ ش ۷۵ (روایت شده از: امام موسى كاظم عليه السلام)
  5. الکافی جلد ۲ ش ۱۱۴۸ (روایت شده از: امام محمّد باقر عليه السلام)
  6. الکافی جلد ۲ ش ۱۲۴ (روایت شده از: امام على عليه السلام)
  7. الکافی جلد ۲ ش ۱۲۶۱ (روایت شده از: امام على عليه السلام)
  8. الکافی جلد ۲ ش ۱۴۶۰ (روایت شده از: حضرت محمد صلی الله علیه و آله)
  9. الکافی جلد ۲ ش ۱۴۶۷ (روایت شده از: امام جعفر صادق عليه السلام)
  10. الکافی جلد ۲ ش ۲۸ (روایت شده از: امام محمّد باقر عليه السلام)
  11. الکافی جلد ۲ ش ۳ (روایت شده از: امام جعفر صادق عليه السلام)
  12. الکافی جلد ۲ ش ۴۳۳ (روایت شده از: امام جعفر صادق عليه السلام)
  13. الکافی جلد ۲ ش ۴۴۲ (روایت شده از: حضرت محمد صلی الله علیه و آله)
  14. الکافی جلد ۲ ش ۶۴ (روایت شده از: امام جعفر صادق عليه السلام)
  15. الکافی جلد ۲ ش ۷۵ (روایت شده از: امام جعفر صادق عليه السلام)
  16. الکافی جلد ۲ ش ۷۷ (روایت شده از: امام جعفر صادق عليه السلام)
  17. الکافی جلد ۲ ش ۸۱ (روایت شده از: امام جعفر صادق عليه السلام)
  18. الکافی جلد ۲ ش ۸۲۶ (روایت شده از: امام سجّاد عليه السلام)
  19. الکافی جلد ۲ ش ۸۲۷ (روایت شده از: امام جعفر صادق عليه السلام)
  20. الکافی جلد ۲ ش ۸۴۰ (روایت شده از: امام جعفر صادق عليه السلام)

... نتایج بیشتر