روایت:الکافی جلد ۱ ش ۵۱۸

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

محمد بن يحيي و احمد بن محمد جميعا عن محمد بن الحسن عن علي بن حسان قال حدثني ابو عبد الله الرياحي عن ابي الصامت الحلواني عن ابي جعفر ع قال :

فَضْلُ‏ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ ع‏ مَا جَاءَ بِهِ آخُذُ بِهِ وَ مَا نَهَى عَنْهُ أَنْتَهِي عَنْهُ جَرَى لَهُ مِنَ اَلطَّاعَةِ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ ص‏ مَا لِرَسُولِ اَللَّهِ ص‏ وَ اَلْفَضْلُ‏ لِمُحَمَّدٍ ص‏ اَلْمُتَقَدِّمُ‏ بَيْنَ يَدَيْهِ‏ كَالْمُتَقَدِّمِ بَيْنَ يَدَيِ اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ‏ وَ اَلْمُتَفَضِّلُ عَلَيْهِ كَالْمُتَفَضِّلِ عَلَى‏ رَسُولِ اَللَّهِ ص‏ وَ اَلرَّادُّ عَلَيْهِ فِي صَغِيرَةٍ أَوْ كَبِيرَةٍ عَلَى حَدِّ اَلشِّرْكِ بِاللَّهِ فَإِنَ‏ رَسُولَ اَللَّهِ ص‏ بَابُ اَللَّهِ اَلَّذِي لاَ يُؤْتَى إِلاَّ مِنْهُ وَ سَبِيلُهُ اَلَّذِي مَنْ سَلَكَهُ وَصَلَ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَذَلِكَ كَانَ‏ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ ع‏ مِنْ بَعْدِهِ وَ جَرَى‏ لِلْأَئِمَّةِ ع‏ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْكَانَ اَلْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ عُمُدَ اَلْإِسْلاَمِ‏ وَ رَابِطَةً عَلَى سَبِيلِ هُدَاهُ‏ لاَ يَهْتَدِي هَادٍ إِلاَّ بِهُدَاهُمْ‏ وَ لاَ يَضِلُّ خَارِجٌ مِنَ اَلْهُدَى إِلاَّ بِتَقْصِيرٍ عَنْ حَقِّهِمْ أُمَنَاءُ اَللَّهِ عَلَى مَا أَهْبَطَ مِنْ عِلْمٍ أَوْ عُذُرٍ أَوْ نُذُرٍ وَ اَلْحُجَّةُ اَلْبَالِغَةُ عَلَى مَنْ فِي اَلْأَرْضِ يَجْرِي لآِخِرِهِمْ مِنَ اَللَّهِ مِثْلُ اَلَّذِي جَرَى لِأَوَّلِهِمْ وَ لاَ يَصِلُ أَحَدٌ إِلَى ذَلِكَ‏ إِلاَّ بِعَوْنِ اَللَّهِ وَ قَالَ‏ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ ع‏ أَنَا قَسِيمُ اَللَّهِ بَيْنَ‏ اَلْجَنَّةِ وَ اَلنَّارِ لاَ يَدْخُلُهَا دَاخِلٌ إِلاَّ عَلَى حَدِّ قَسْمِي وَ أَنَا اَلْفَارُوقُ اَلْأَكْبَرُ وَ أَنَا اَلْإِمَامُ لِمَنْ بَعْدِي‏ وَ اَلْمُؤَدِّي عَمَّنْ كَانَ قَبْلِي لاَ يَتَقَدَّمُنِي أَحَدٌ إِلاَّ أَحْمَدُ ص‏ وَ إِنِّي وَ إِيَّاهُ لَعَلَى سَبِيلٍ وَاحِدٍ إِلاَّ أَنَّهُ هُوَ اَلْمَدْعُوُّ بِاسْمِهِ وَ لَقَدْ أُعْطِيتُ اَلسِّتَّ عِلْمَ اَلْمَنَايَا وَ اَلْبَلاَيَا وَ اَلْوَصَايَا وَ فَصْلَ اَلْخِطَابِ وَ إِنِّي لَصَاحِبُ اَلْكَرَّاتِ‏ وَ دَوْلَةِ اَلدُّوَلِ وَ إِنِّي لَصَاحِبُ اَلْعَصَا وَ اَلْمِيسَمِ وَ اَلدَّابَّةُ اَلَّتِي تُكَلِّمُ اَلنَّاسَ


الکافی جلد ۱ ش ۵۱۷ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۵۱۹
روایت شده از : امام على عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ هُمْ أَرْكَانُ الْأَرْض‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۱۱۵

ابى صامت حلوانى از قول امام باقر (ع) كه فرمود: امير المؤمنين (ع) را اين فضيلت است كه هر چه را آورده بايد عمل كرد و از هر چه غدقن كرده باز ايستاد، پس از رسول خدا (ص) همان حق طاعتى را دارد كه رسول خدا (ص) داشت و محمد را برترى بود، هر كه از او پيش افتد چون كسى است كه از رسول خدا (ص) پيش افتد، هر كه خود را از او برتر داند چون كسى است كه بر رسول خدا برترى جويد، هر كه در خُرد يا درشت بر او رد كند در حد شرك به خدا است، زيرا رسول خدا (ص) همان باب ورود بر خدا است كه جز از او رو به وى نتوان داشت و همان راهى است كه هر كه آن را پيمود به خدا عز و جل رسيد، امير المؤمنين (ع) هم پس از وى چنين بود و اين حكم در باره همه ائمه يكى پس از ديگرى جارى است خدا عز و جل آنها را ستونهاى زمين ساخته تا مبادا به اهل خود بلرزد، آنها ديركهاى اسلام و راهدار سبيل اويند، كسى به حق نرسد جز به رهنمائى آنها و كسى از راه گمراه نشود و بيراهه نيفتد جز بواسطه تقصير در حق آنها، أمين خدايند بر هر چه از علم خود نازل كرده و در آنچه عذر دانسته و در آنچه بيم داده، حجت رساى خدايند بر هر كه در زمين است از طرف خدا، در باره آخر آنها همان حكم جارى است كه در باره اول آنها جارى بود، كسى بدان مقام نرسد مگر به يارى خدا، امير المؤمنين (ع) فرمود: منم قسيم خدا ميان بهشت و دوزخ، كس بدانها نرود جز طبق قسمتى كه من كنم منم فاروق اكبر، منم امام براى هر كه پس از من است و ابلاغ‏كننده نسبت به هر كه پيش از من بوده است، كسى جز احمد بر من پيش نتواند گرفت، من و او در يك روش باشيم، جز اينكه نبوت به نام او است، به من شش فضيلت عطا شده: ۱- علم مرگ و مير ۲- علم بلاها ۳- علم وصايا ۴- فصل الخطاب ۵- منم صاحب كرات، منم صاحب دولت حاكم بر همه دولتها ۶- به راستى منم صاحب عصا و ميسم و دابه‏اى كه با مردم سخن گويد.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۲۸۱

امام باقر (ع) فرمود: فضيلت امير المؤمنين (ع) اينست كه هر چه آورده من بآن عمل ميكنم و از هر چه نهى كرده ترك ميكنم، اطاعت او بعد از رسول خدا (ص) همان اطاعت رسول خدا (ص) است و فضيلت براى محمد (ص) است، هر كه از او پيش افتد چون كسى است كه از خدا و رسولش پيش افتاده و كسى كه بر او برترى جويد مانند كسى است كه بر رسول خدا (ص) برترى جسته و هر كه در امر كوچك يا بزرگى او را رد كند در مرز شرك بخداست، زيرا رسول خدا (ص) باب منحصر معرفت خدا بود، و راهى بود كه هر كه آن را پويد بخداى عز و جل رسد و همچنين است امير المؤمنين (ع) پس از وى و ائمه (ع) يكى پس از ديگرى هم بهمين روشند، خداى عز و جل ايشان را اركان زمين مقرر فرموده تا اهلش را نلرزاند و ستونهاى اسلام و مرزدار راه هدايت ساخته. كسى جز با هدايت ايشان هدايت نشود و كسى كه از طريق هدايت خارج شده و گمراه گشته فقط بواسطه تقصير در حق آنهاست، آنها بر علم و عذر و بيمى كه خدا (در قرآنش) نازل كرده امينند، و حجت رسا بر مردم روى زمينند، براى آخرين آنها از جانب خدا جارى شود مثل آنچه براى نخستينشان جارى بود (همگى در علم و وجوب اطاعت و ساير كمالات برابرند) و كسى جز بيارى خدا بدين درجه نرسد، امير المؤمنين عليه السلام فرمود: من در ميان بهشت و دوزخ مقسم خدايم، كسى جز طبق‏ تقسيم من به بهشت يا دوزخ نرود، من پيشواى مردم پس از خود و رساننده از جانب پيش از خود (پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) ميباشم، كسى جز احمد (ص) بر من پيشى ندارد و من و او در يك روشيم، جز اينكه نبوت تنها بنام اوست، و بمن شش فضيلت عطا شده است ۱- علم آجال و مرگها ۲- علم بلاها ۳- علم وصايا (آنچه اوصياء پيغمبران ميدانند) ۴- فصل الخطاب (قرآن يا داورى ميان حق و باطل و يا بيان و سخن واضح) ۵- و من صاحب كرات (حمله‏هاى مشهور ميدان جنگ يا عالم بحوادث و وقايع گذشته و آينده) و دولت حاكم بر همه دولتهايم ۶- و من صاحب عصا و ميسم و جنبنده‏اى كه با مردم سخن گويد ميباشم.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۶۳۳

محمد بن يحيى و احمد بن محمد هر دو روايت كرده‏اند، از محمد بن حسن، از على بن حسّان كه گفت: ابوعبداللَّه رياحى مرا حديث كرد، از ابوصامت حُلوانى، از امام محمد باقر عليه السلام كه آن حضرت فرمود كه: «امير المؤمنين عليه السلام بر ساير خلق زيادتى دارد (يا او را بر ايشان زيادتى ده) در همه چيز آنچه را كه آورده، آن را فرا مى‏گيرم، و به آن عمل مى‏نمايم،و از آنچه نهى فرموده، از آن باز مى‏ايستم، و جارى است از براى او، از وجوب فرمان‏بردارى بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله، آنچه از براى رسول خدا صلى الله عليه و آله ثابت و جارى بود، و محمد را صلى الله عليه و آله بر او زيادتى است و غير از محمد كسى بر او زيادتى ندارد (و يا همان فضيلت كه از براى آن حضرت ثابت است، فضيلتى است كه از براى محمد است؛ چه ايشان به منزله يك نفس‏اند). و آن‏كه در پيش روى او تقدّم جويد در رفتار و گفتار و كردار و مرتبه، چون كسى است كه در پيش روى خدا و رسول او تقدّم جسته. و هر كه خود را بر او زيادتى دهد و آن را بر خود ببندد، مانند كسى است كه اظهار زيادتى خويش بر رسول خدا صلى الله عليه و آله نموده، و آن‏كه بر او ردّ مى‏كند در چيزى؛ كه كوچك يا بزرگ باشد، بر حدّ شرك به خداست؛ زيرا كه رسول خدا صلى الله عليه و آله دَرِ معرفت خداست، كه نمى‏توان به نزد خدا رفت و او را شناخت، مگر از آن دَر و راه آن جناب است كه هر كه در آن، دَر آيد، به خداى عزّوجلّ مى‏رسد. و امير المؤمنين عليه السلام نيز همچنين بود بعد از آن حضرت. و همين حكم جارى است از براى ائمّه، هر يك بعد از ديگرى. و خداى عزّوجلّ ايشان را ركن‏هاى زمين گردانيده، تا اهل خويش را به حركت در نياورد، و نيز ايشان را ستون‏هاى دين اسلام و رابطه (يا رابط خويش) بر راه هدايت قرار داده. «۱» (حاصل آن‏كه خدا، ايشان را گروهى قرار داده كه لازمِ راه هدايت‏اند و از آن، دست بر نمى‏دارند. يا جماعتى كه بر سر راه هدايت نشسته، نمى‏گذارند كه شيطان و اتباع او در آن در آيند و فساد و خرابى در آن به هم رسانند؛ چنانچه مستحفظين سرْ حدّ دم دهنه را گرفته، مملكت را از داخل شدن غير، محافظت مى‏نمايند با نهايت دليرى و آرميدگى). هيچ راه راست گيرنده، به راه راست نمى‏رسد، مگر به رهنماى ايشان و هيچ بيرون رونده از راه راست، گمراه نمى‏شود، مگر به سبب كوتاهى كردن در حق ايشان. و امينان خدايند بر آنچه فرو فرستاده (كه زياد و كم نمى‏كنند)، خواه علم باشد (چون معارف الهى و اسرار پروردگارى و غير آن، از آنچه تعلّق به مصالح دنيا و آخرت داشته باشد) و خواه محو بدى محقّان درست‏كردار، يا بيم كردن مبطلان تبه‏روزگار باشد. و حجت بالغه اويند بر هر كه در __________________________________________________

(۱). و رابطه و رابط، هر دو به معنى، چيزى است كه به واسطه آن چيزى را به چيزى باز بندند. و رابط، به معنى‏سخت دل و آرميده دل نيز مى‏باشد و رابطه جماعتى‏اند كه چنين باشند. و ممكن است كه از رباط و مرابطه باشد، و آن مقيم بودن است در سر حد و جاى ترس و گذرگاه دشمن كه تعبير مى‏شود از آن، به دهنه و دندانه. (مترجم)

زمين ساكن‏اند. و از جانب خدا جارى مى‏شود از براى آخر ايشان، مثل آنچه از براى اوّل ايشان جارى شده (كه هر حكمى از براى اوّل ايشان است، از براى آخر نيز مى‏باشد. و در آن، همه با هم برابرند). و هيچ‏كس به اين مرتبه نمى‏رسد، مگر به يارى خداى تعالى. و امير المؤمنين عليه السلام فرمود كه: منم قسمت كننده از جانب خدا ميان بهشت و دوزخ (كه كسى داخل آنها نمى‏شود، مگر بر اندازه قسمت من). و منم فاروق اكبر. و منم امام هر كه بعد از من است (كه امامت من منسوخ نمى‏شود و تا قيامت باقى است). و به امّت مى‏رسانم از جانب آن‏كه پيش از من بوده است (و ظاهر اين است كه مراد، رسول صلى الله عليه و آله باشد). و هيچ‏كس بر من پيشى ندارد، مگر احمد صلى الله عليه و آله. و به درستى كه من و آن حضرت بر يك راهيم (مگر اين‏كه احمد را به نام مختص آن حضرت مى‏خوانند، چون رسول و نبى و مراد اين است كه فرق ميان من و محمد صلى الله عليه و آله، دو صفت پيغمبرى است كه آن حضرت به اين وصف متّصف مى‏شود و من آن را ندارم، و امّا در ساير صفات كماليّه فرقى نداريم). و هر آينه شش چيز به من عطا شده است: يكى دانستن مرگ‏ها و بلاها و وصيّت‏ها (كه تمام وصيّت‏ها كه پيغمبران به اوصياى خويش كردند، مى‏دانم. و اين، مى‏تواند كه وصاياى دويم، شش چيز باشد كه تمام وصيتّ‏هاى ايشان به آن حضرت عطا شده باشد. يا مراد، وصيّت‏هاى رسول صلى الله عليه و آله باشد و جمع آن، به اعتبار و تعدّد و كثرت متعلّقات آن باشد) و فصل خطاب. و ديگر آن‏كه، منم صاحب برگشتن‏ها (كه چند نوبت به دنيا برخواهم گشت. يا صاحب حمله‏ها در جنگ، يا فيروزى‏ها و غلبه‏ها كه بر دشمنان مكرر غالب شده‏ام، و نيز غالب خواهم شد. و در شرح اين كلام، غير از اين نيز گفته‏اند وليكن اظهر معنى اوّل است). و دولت دول «۱». يعنى و منم صاحب دولت دولت‏ها (و آن دولتى است كه از همه دولت‏ها بالاتر است «۲»). و به درستى كه منم صاحب عصا و ميسم، و منم آن دابّه و جنبنده كه با مردم سخن‏ __________________________________________________

(۱). بر وزن زُحل عطف است بر كرات. (مترجم)
(۲). و دولت به فتح دال و به ضمّ آن، در نزد بعضى به يك معنى است. و ديگران گفته‏اند كه به فتح دال، گردش زمانه است به يكى و اقبال و ظفر و غالب شدن يكى از دو گروه بر ديگرى در جنگ و اقبال. و به ضمّ آن، به بى‏نيازى و مالدارى است، و آنچه در ميان مردمان گردش دارد، چون عاريه كه هر روز نوبت كسى است. و بعضى گفته‏اند كه اوّل، در ملك و پادشاهى استعمال مى‏شود و دويم، در مال. (مترجم)

مى‏گويد» (و اين، اشاره است به قول خداى تعالى كه: «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ» «۱»، يعنى: «و چون واقع شود گفتار، كه آن وعده عذاب است، بر ايشان بيرون آوريم از براى ايشان جنبنده را از زمين كه سخن گويد با ايشان، آن‏كه مردمان چنان بودند كه به آيات و دلايل ما متيّقن نمى‏شدند، و از روى يقين تصديق آنها نمى‏كردند». و در حديثى مذكور است كه حضرت عليه السلام فرمود: أنا دابّة الارض «۲»، يعنى: «منم جنبنده در زمين». و ناميدن آن حضرت عليه السلام به اين نام، به جهت آن است كه چون حكم خدا به خروج او صادر شود، فى الفور از مَكمن غيب خود بيرون آيد، و در رفتن شتاب فرمايد، و در اندك زمانى، روى زمين را احاطه نمايد، و احاديث در باب اين‏كه دابة آن حضرت است، بسيار است. پس آن‏كه گمان كرده كه دابّة در حديث، عطف بر عصاست، معنى اين مى‏شود كه «منم صاحب آن دابة كه با مردم سخن مى‏گويد»، اشتباه كرده است). __________________________________________________

(۱). نمل، ۸۲.
(۲). بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۲۴۳، ج ۵۳، ص ۴۸، ۱۰۰، ۱۱۰، ۱۱۷؛ المناقب، ابن شهرآشوب، ج ۲، ص ۲۹۷.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)