روایت:الکافی جلد ۱ ش ۳۷۷

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ

الحسين بن محمد عن معلي بن محمد قال :

سُئِلَ‏ اَلْعَالِمُ ع‏ كَيْفَ عِلْمُ اَللَّهِ‏ قَالَ عَلِمَ‏ وَ شَاءَ وَ أَرَادَ وَ قَدَّرَ وَ قَضَى‏ وَ أَمْضَى‏ فَأَمْضَى مَا قَضَى‏ وَ قَضَى مَا قَدَّرَ وَ قَدَّرَ مَا أَرَادَ فَبِعِلْمِهِ كَانَتِ اَلْمَشِيئَةُ وَ بِمَشِيئَتِهِ كَانَتِ اَلْإِرَادَةُ وَ بِإِرَادَتِهِ كَانَ اَلتَّقْدِيرُ وَ بِتَقْدِيرِهِ كَانَ اَلْقَضَاءُ وَ بِقَضَائِهِ كَانَ اَلْإِمْضَاءُ وَ اَلْعِلْمُ مُتَقَدِّمٌ عَلَى اَلْمَشِيئَةِ وَ اَلْمَشِيئَةُ ثَانِيَةٌ وَ اَلْإِرَادَةُ ثَالِثَةٌ وَ اَلتَّقْدِيرُ وَاقِعٌ عَلَى اَلْقَضَاءِ بِالْإِمْضَاءِ فَلِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اَلْبَدَاءُ فِيمَا عَلِمَ مَتَى شَاءَ وَ فِيمَا أَرَادَ لِتَقْدِيرِ اَلْأَشْيَاءِ فَإِذَا وَقَعَ اَلْقَضَاءُ بِالْإِمْضَاءِ فَلاَ بَدَاءَ فَالْعِلْمُ فِي اَلْمَعْلُومِ قَبْلَ كَوْنِهِ‏ وَ اَلْمَشِيئَةُ فِي اَلْمُنْشَإِ قَبْلَ عَيْنِهِ‏ وَ اَلْإِرَادَةُ فِي اَلْمُرَادِ قَبْلَ قِيَامِهِ‏ وَ اَلتَّقْدِيرُ لِهَذِهِ اَلْمَعْلُومَاتِ‏ قَبْلَ تَفْصِيلِهَا وَ تَوْصِيلِهَا عِيَاناً وَ وَقْتاً وَ اَلْقَضَاءُ بِالْإِمْضَاءِ هُوَ اَلْمُبْرَمُ‏ مِنَ اَلْمَفْعُولاَتِ‏ ذَوَاتِ اَلْأَجْسَامِ‏ اَلْمُدْرَكَاتِ بِالْحَوَاسِ‏ مِنْ ذَوِي لَوْنٍ وَ رِيحٍ‏ وَ وَزْنٍ وَ كَيْلٍ‏ وَ مَا دَبَّ وَ دَرَجَ‏ مِنْ إِنْسٍ وَ جِنٍّ وَ طَيْرٍ وَ سِبَاعٍ وَ غَيْرِ ذَلِكَ مِمَّا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِ‏ فَلِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏ فِيهِ اَلْبَدَاءُ مِمَّا لاَ عَيْنَ لَهُ‏ فَإِذَا وَقَعَ اَلْعَيْنُ اَلْمَفْهُومُ اَلْمُدْرَكُ‏ فَلاَ بَدَاءَ وَ اَللَّهُ‏ يَفْعَلُ مََا يَشََاءُ فَبِالْعِلْمِ عَلِمَ اَلْأَشْيَاءَ قَبْلَ كَوْنِهَا وَ بِالْمَشِيئَةِ عَرَّفَ‏ صِفَاتِهَا وَ حُدُودَهَا وَ أَنْشَأَهَا قَبْلَ إِظْهَارِهَا وَ بِالْإِرَادَةِ مَيَّزَ أَنْفُسَهَا فِي أَلْوَانِهَا وَ صِفَاتِهَا وَ بِالتَّقْدِيرِ قَدَّرَ أَقْوَاتَهَا وَ عَرَّفَ أَوَّلَهَا وَ آخِرَهَا وَ بِالْقَضَاءِ أَبَانَ لِلنَّاسِ أَمَاكِنَهَا وَ دَلَّهُمْ عَلَيْهَا وَ بِالْإِمْضَاءِ شَرَحَ‏ عِلَلَهَا وَ أَبَانَ أَمْرَهَا وَ ذََلِكَ تَقْدِيرُ اَلْعَزِيزِ اَلْعَلِيمِ‏


الکافی جلد ۱ ش ۳۷۶ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۳۷۸
روایت شده از : -
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب التوحيد
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ التَّوْحِيدِ‏ بَابُ الْبَدَاء
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۴۲۹

معلى بن محمد گويد: از عالم (امام) سؤال شد كه: خدا چطور داند؟ فرمود: بداند و بخواهد و اراده كند و مقدر سازد و حكم صادر كند و اجراء كند، اجراء كند آنچه را حكم صادر كرده و حكم صادر كند نسبت به آنچه تقدير كرده و اندازه گرفته و تقدير كند آنچه را اراده كرده، از علم او مشيت خيزد و از مشيت او اراده آيد و از اراده‏اش تقدير زايد و از تقديرش حكم بر آيد و به حكم اجراء پديد شود. علم بر مشيت مقدم است و مشيت در درجه دوم است و اراده سوم و تقدير بر قضاى مقرون به امضاء و اجراء واقع شود، براى خداى تبارك و تعالى بداء باشد در آنچه بداند به اين طريق كه كى خواهد و در چه شرائطى اراده كند براى تقدير اشياء و چون قضا به مرحله امضا و اجراء رسيد، ديگر بداء نيست، علم به هر معلومى پيش از بودن او است و خواست هر چه پديد شود پيش از وجود او در خارج محقق است و اراده پيش از برپا شدن مراد است و تقدير و اندازه براى اين معلومات پيش از آن است كه تفصيل داده شوند و به هم پيوندند در وجود مشخص و وقت معين، قضاى مجرد شده كردارهاى قطعى خدا هستند كه تحقق و تجسم در خارج يافته‏اند و بوسيله حواس درك شوند از آنچه رنگ و بو دارد و در كيل و وزن در آيد و آنچه بجنبد و بخرامد از انسان و جن و پرنده و درنده و محسوسات ديگر. بداء براى خدا در آن چيزى باشد كه هنوز وجود خارجى ندارد و چون وجود خارجى قابل ادراك پيدا كند براى خدا بداء در آن نباشد و خدا هر چه خواهد بكند، به علم خود همه چيز را پيش از آنكه بوده باشند دانسته و به خواست خود صفات و حدود آنها را شناخته و پيش از اظهار آنها آهنگ هستى آنها را داشته و به اراده خود ذات آنها را بوسيله رنگ آميزى و نشانه‏گذارى تميز بخشيده و با تقدير و اندازه قوت و رزق آنها را مقدر نموده و آغاز و انجام آنها را شناخته و به قضاى خود اماكن آنها را براى مردم بيان كرده و مردم را بدانها رهنمائى نموده و با اجراء و امضاء علل آنها را تشريح كرده و امر آنها را آشكار ساخته و اين است تقدير عزيز دانا.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۲۰۴

از امام عليه السلام سؤال شد كه خدا چگونه داند؟ فرمود: خدا بداند و بخواهد و اراده كند و مقدر سازد و حكم كند و امضاء فرمايد پس امضاء كند آنچه را حكم كرده و حكم كند آنچه را مقدر ساخته و مقدر كند آنچه را اراده كرده، بنا بر اين از علمش مشيت خيزد و از مشيتش اراده و از اراده‏اش تقدير و از تقديرش حكم و از حكمش امضاء و علمش مقدم بر مشيت است، مشيت در مرتبه دوم است و اراده در مرتبه سوم و تقدير بر حكم مقرون بامضاء واقع شود، و براى خداى تبارك و تعالى بد است نسبت بآنچه بداند هر گاه كه خواهد و نسبت بآنچه اراده كند براى تقدير چيزها ولى اگر حكم مقرون بامضاء گشت ديگر بدا نيست و علم بهر معلومى پيش از بودن اوست و مشيت نسبت بخواسته شده پيش از وجود آنست و اراده پيش از بر پا شدن مراد است و تقدير اين معلومات پيش از آنست كه جدا شوند و بهم پيوندند در وجود مشخص و از لحاظ وقت و حكم مقرون بامضا انجام‏شدنيهاى قطعى ميباشند كه داراى جسمند و بحواس درك شوند مانند آنچه رنگ و بو دارد و وزن دارد و پيمانه شود و آنچه در زمين بجنبد و بخرامد كه انسان و جن و پرندگان و درندگان و جز اينها باشد كه بحواس درك شود، براى خداى تبارك و تعالى نسبت به آنچه وجود خارجى ندارد بدا ميباشد و چون وجود خارجى قابل فهم و درك بيابد، بدا نباشد و خدا آنچه خواهد بكند، بعلم خود همه چيز را پيش از پديد آمدنشان دانسته و با مشيت خود صفات و حدود آنها را شناخته و پيش از اظهار آنها انشائشان كرده و بوسيله اراده تعيين رنگ و صفاتشان نموده و با تقدير خود روزيشان را اندازه‏گيرى نموده و آغاز و پايان آنها را شناخته و بسبب حكمش اماكن آنها را براى مردم هويدا ساخته و به آنها رهبريشان‏ نموده و با امضائش علل آنها را تشريح كرده و امرشان را آشكار نموده، اينست، تقدير خداى عزيز دانا.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۴۷۷

حسين بن محمد، از مُعلّى بن محمد روايت كرده است كه از امام على نقى عليه السلام سؤال شد كه علم خدا چگونه است؟ حضرت فرمود كه: «دانست و خواست و اراده نمود، و تقدير كرد و اندازه فرمود (كه طول و عرض و عمق و باقى مشخصات آن مقدّر را معيّن گردانيد)، و حكم فرمود به وجود، و امضاى حكم خويش نمود (كه آن را نافذ و جارى ساخت)، پس امضا فرمود آنچه را حكم فرموده بود، و حكم كرد به آنچه تقدير كرده بود، و تقدير نمود آنچه را كه اراده نموده بود، و همچنين اراده نمود آنچه را كه خواسته بود. پس به سبب علم آن جناب، مشيت و خواست تحقق يافت، و به مشيت او، اراده به هم رسيد و به اراده‏اش تقدير موجود شد، و به تقدير وى، قضا حادث گرديد، و به قضايى كه فرمود، امضا به عمل آمد، و علم بر مشيت پيشى دارد، و مشيت در مرتبه دوم و اراده در مرتبه سوم است، و تقدير واقع مى‏شود بر آن قضا كه با امضا باشد. پس از براى خدا- تبارك و تعالى- بداء جايز است و آنچه دانسته در هر زمان كه خواسته باشد، و در آنچه اراده فرموده به جهت تقدير فرمودن چيزها. پس چون قضايى كه با امضاست واقع شود، بدائى بعد از آن نباشد. پس علم تعلق به معلوم مى‏گيرد، پيش از بودن آن، و مشيت تعلق دارد به آنچه ايجاد آن را خواسته، پيش از وجود آن در خارج، و اراده متعلق است به مراد، پيش از قيام و بر پاشدنش در آن و تقدير اين معلومات پيش از آن است كه بعضى از آنها از بعضى جدا شود، يا پاره‏اى از آنها به پاره‏اى پيوند شود و بچسبد در خارج و در وقتى از اوقات».

(مثال آنچه حضرت فرموده، چون بلندى آسمان، و پستى زمين، و قرار دادن بعضى چيزها در زمانى و بعضى از آن در زمان ديگر، و اتصال بعضى از اجسام به بعضى، و ايجاد چيزهاى بسيار در يك زمان) و حضرت فرمود: «قضايى كه با امضا باشد، محكم و در هم بافته است (كه تغيير و تبديل در آن نمى‏شود، از هر چه باشد) از مفعولات و معمولات محكمه كه‏ باب در بيان آن‏كه در آسمان و زمين چيزى …

به عمل آمده، و صاحبان اجسام‏اند كه به حواس درك مى‏شوند از صاحبان رنگ و بو و وزن و كيل و پيمانه و آنچه بجنبد بر روى زمين و آنچه آن را در نوردد؛ از آدميان و جنيان و مرغان و درندگان و غير آن، از آنچه به حواس، درك آن ممكن باشد كه از براى خداى تبارك و تعالى در هر يك از آن بداء جائز است، مادام كه در خارج موجود نباشد. پس هرگاه آن مفهوم كه ادراك مى‏شود، در خارج واقع شود، بدائى نمى‏باشد و خدا مى‏كند آنچه را كه خواسته باشد؛ از بداء و امضا. پس خدا به علم، همه چيز را دانسته، پيش از بودن آنها و به مشيت، صفات و حدود و كيفيت ايجاد آنها را پيش از بروز دادن آنها شناخته كه به آن وضعى كه خواسته، قرار داد فرموده و به اراده آنها را در رنگ‏ها و صفاتى كه دارند، تميز داده، و به حسب اين، بعضى را از بعضى ممتاز و جدا ساخته و به تقدير، روزى‏هاى آنها را معيّن و مقدّر ساخته، و اول و آخر آنها را به حسب زمان شناخته، و به قضا، مكان‏هاى ايشان را براى مردمان ظاهر گردانيده، و ايشان را بر آن دلالت فرموده، و به امضا علت‏هاى آن را (از علت مادى و فاعلى و صورى) شرح و بيان نموده، و امر آنها را ظاهر و هويدا كرده و اين ايجاد (به ترتيب امور شش‏گانه) تقدير و اندازه‏اى است كه خداوند غالب بر همه چيز و دانا به همه آنها مقرر فرموده».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)