روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۲۲۴

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

عده من اصحابنا عن احمد بن محمد البرقي عن جعفر بن المثني الخطيب قال :


الکافی جلد ۱ ش ۱۲۲۳ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۱۲۲۵
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث امام جعفر صادق (ع) در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابُ النَّهْيِ عَنِ الْإِشْرَافِ عَلَى قَبْرِ النَّبِيِّ ص‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۲۹۹

جعفر بن مثنى خطيب گفت: من در مدينه بودم كه مقدارى از سقف مسجد كه به قبر پيغمبر (ص) مشرف بود فرو ريخت و كارگرها بالا مى‏رفتند و پائين مى‏آمدند، ما جمعى بوديم، من به اصحاب و هم مذهبان خودمان گفتم: كدام از شما وعده داريد و وقت گرفتيد كه امشب خدمت امام صادق (ع) برويد؟ مهران بن ابى نصر گفت من، اسماعيل بن عمار صيرفى هم گفت من، ما به آن‏ دو گفتيم: از آن حضرت بپرسيد از حكم بالا رفتن بر سر بام مسجد براى سركشى بر قبر پيغمبر (ص) چون فردا شد و آنها را ديدار كرديم و همه با هم گرد آمديم، اسماعيل گفت: ما از آنچه يادآور شديد از آن حضرت پرسش كرديم براى شما در پاسخ فرمود: من براى احدى از شما دوست ندارم كه بالاى او برآيد و او را تأمين ندهم كه چيزى بيند كه كور شود يا بيند كه پيغمبر ايستاده نماز مى‏خواند يا آن حضرت را با يكى از زوجاتش همنشين بيند.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۳۴۶

جعفر بن مثنى گويد: من در مدينه بودم زمانى كه سقف مسجد، طرف بالاى قبر پيغمبر فرو ريخته بود و كارگرها بالا ميرفتند و پائين مى‏آمدند، من همراه جماعتى آنجا بودم، برفقاى خود گفتم: كدام يك از شما بناست امشب خدمت امام صادق عليه السلام برسد؟ مهران بن ابى نصر گفت: من، و اسماعيل بن عمار صيرفى هم گفت: من، ما بآن دو گفتيم: از آن حضرت راجع ببالا رفتن در اينجا بپرسيد تا ما هم بر قبر پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله مشرف شويم، چون فردا شد، آن دو نفر را ديديم و همه گرد آمديم، اسماعيل گفت: آنچه را گفتيد، ما از حضرت براى شما پرسيديم، فرمود: من دوست ندارم هيچ يك از شما بالاى قبر برآيد و او را ايمن ندهم از ديدن چيزى كه بينائى چشمش نابود شود، يا آن حضرت را بنماز ايستاده و يا همراه بعضى از همسرانش بيند.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۵۵۹

چند نفر از اصحاب ما روايت كرده‏اند، از احمد بن محمد برقى، از جعفر بن مُثنّى‏ خطيب كه گفت: در مدينه بودم و قدرى از سقف مسجد پيغمبر كه مُشرف بر قبر آن حضرت بود، فرود آمد، و كاركنان و بنّايان به جهت تعمير بالا مى‏رفتند و فرود مى‏آمدند، و ما گروهى بوديم. پس، من به ياران خود گفتم كه: كيست از شما كه امشب او را وعده باشد كه بر حضرت صادق عليه السلام داخل شود؟ باب در بيان مولد اميرالمؤمنين‏ مهران بن ابى نصر گفت كه: من. و اسماعيل بن عمّار صيرفى نيز گفت كه: من. به ايشان گفتم كه براى ما آن حضرت را سؤال كنيد از بالا رفتن بام مسجد، يا غير آن، از براى آن‏كه بر قبر پيغمبر صلى الله عليه و آله مشرف شويم. پس چون فردا شد، ايشان را ملاقات كرديم و همه به هم جمع شديم، اسماعيل گفت كه: آن حضرت را براى شما سؤال نموديم از آنچه ذكر كرديد، در جواب فرمود كه: «دوست نمى‏دارم از براى هيچ‏يك از ايشان كه در بالاى قبر بر آيد، و از او ايمن نيستم كه چيزى را ببيند كه به جهت آن چشمش كور شود، يا آن حضرت را ايستاده ببيند كه نماز مى‏كند، يا او را ببيند با بعضى از زنان خود صلى الله عليه و آله». امير المؤمنين عليه السلام سى سال بعد از عام الفيل متولّد شد، و آن حضرت عليه السلام در ماه مبارك رمضان شهيد شد، در وقتى كه نه روز از آن ماه مانده بود، در شب يك‏شنبه سال چهلم از هجرت پيغمبر صلى الله عليه و آله از مكّه به سوى مدينه، در حالى كه آن حضرت شصت و سه ساله بود، و بعد از قبض روح مطهّر پيغمبر صلى الله عليه و آله، سى سال باقى ماند. و مادرش فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف است و آن حضرت اوّل هاشمى بود كه دو مرتبه از هاشم متولّد شد (و مراد اين است كه هاشمى الطّرفين بود از طرف پدر و مادر).

(و من مى‏گويم كه: اين سخن درست نيست؛ زيرا كه امير المؤمنين عليه السلام به حسب سنّ از همه برادران خويش كه طالب و جعفر و عقيل‏اند، كوچك‏تر بود و همه از فاطمه بودند. و شيخ مفيد- رحمه اللَّه- فرموده كه: على و برادرانش، اوّل كسانى بودند كه دو بار از هاشم متولّد شدند، و ابن ابى الحديد از علماى اهل سنّت در شأن فاطمه بنت اسد گفته كه: اوّل زن هاشميّه بود كه به شوهر و مرد هاشمى زاييد، و هر دو صحيح و متين است).


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)