تفسیر:نمونه جلد۹ بخش۶۴

از الکتاب
→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۳۰۷

آيه ۴-۶

آيه و ترجمه

إِذْ قَالَ يُوسف لاَبِيهِ يَأَبَتِ إِنى رَأَيْت أَحَدَ عَشرَ كَوْكَباً وَ الشمْس وَ الْقَمَرَ رَأَيْتهُمْ لى سجِدِينَ(۴) قَالَ يَبُنىَّ لا تَقْصص رُءْيَاك عَلى إِخْوَتِك فَيَكِيدُوا لَك كَيْداً إِنَّ الشيْطنَ لِلانسنِ عَدُوُّ مُّبِينٌ(۵) وَ كَذَلِك يجْتَبِيك رَبُّك وَ يُعَلِّمُك مِن تَأْوِيلِ الاَحَادِيثِ وَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْك وَ عَلى ءَالِ يَعْقُوب كَمَا أَتَمَّهَا عَلى أَبَوَيْك مِن قَبْلُ إِبْرَهِيمَ وَ إِسحَقَ إِنَّ رَبَّك عَلِيمٌ حَكِيمٌ(۶) ترجمه : ۴ - (بخاطر آر) هنگامى را كه يوسف به پدرش گفت : پدرم ! من در خواب ديدم يازده ستاره و خورشيد و ماه در برابرم سجده مى كنند!. ۵ - گفت : فرزندم ! خواب خود را براى برادرانت بازگو مكن كه براى تو نقشه خطرناك مى كشند، چرا كه شيطان دشمن آشكار انسان است !. ۶ - و اينگونه پروردگارت تو را بر مى گزيند، و از تعبير خوابها به تو مى آموزد، و نعمتش را بر تو و بر آل يعقوب تمام و كامل مى كند، همانگونه كه پيش از اين بر پدرانت ابراهيم و اسحاق تمام كرد، پروردگار تو عالم و حكيم است . تفسير : بارقه اميد و آغاز مشكلات !. قرآن داستان يوسف را از خواب عجيب و پر معنى او آغاز مى كند، زيرا اين خواب در واقع نخستين فراز زندگى پر تلاطم يوسف محسوب مى شود

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۳۰۸

يك روز صبح با هيجان و شوق به سراغ پدر آمد و پرده از روى حادثه تازه اى برداشت كه در ظاهر چندان مهم نبود اما در واقع شروع فصل جديدى را در زندگانى او اعلام مى كرد. «يوسف گفت پدرم ! من ديشب در خواب يازده ستاره را ديدم كه از آسمان فرود آمدند، و خورشيد و ماه نيز آنها را همراهى مى كردند، همگى نزد من آمدند و در برابر من سجده كردند» (اذ قال يوسف لابيه يا ابت انى رايت احد عشر كوكبا و الشمس و القمر رايتهم لى ساجدين ). ابن عباس مى گويد: يوسف اين خواب را در شب جمعه كه مصادف شب قدر، (شب تعيين سرنوشتها و مقدرات بود) ديد. در اينكه يوسف به هنگام ديدن اين خواب چند سال داشت ، بعضى نه سال ، بعضى دوازده سال و بعضى هفت سال ، نوشته اند، قدر مسلم اين است كه در آن هنگام بسيار كم سن و سال بود. قابل توجه اينكه : جمله «رايت » به عنوان تاءكيد و قاطعيت در اين آيه تكرار شده است اشاره به اينكه من چون بسيارى از افراد كه قسمتى از خواب خود را فراموش مى كنند و با شك و ترديد از آن سخن مى گويند نيستم ، من با قطع و يقين ديدم كه يازده ستاره و خورشيد و ماه در برابرم سجده كردند، در اين موضوع شك ترديدى ندارم . نكته ديگر اينكه ضمير «هم » كه براى جمع مذكر عاقل است در مورد خورشيد و ماه و ستارگان به كار رفته ، همچنين كلمه «ساجدين ». اشاره به اينكه سجده آنها يك امر تصادفى نبود بلكه پيدا بود روى حساب همچون افراد عاقل و هوشيار سجده مى كنند. البته روشن است كه منظور از سجده در اينجا خضوع و تواضع مى باشد و گرنه سجده به شكل سجده معمولى انسانها در مورد خورشيد و ماه و ستارگان مفهوم ندارد.

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۳۰۹

اين خواب هيجان انگيز و معنى دار يعقوب پيامبر را در فكر فرو برد: خورشيد و ماه و ستارگان آسمان ؟ آنهم يازده ستاره ؟ فرود آمدند و در برابر فرزندم يوسف سجده كردند، چقدر پر معنى است ؟ حتما خورشيد و ماه ، من و مادرش (يا من و خاله اش ) مى باشيم ، و يازده ستاره ، برادرانش ، قدر و مقام فرزندم آنقدر بالا ميرود كه ستارگان آسمان و خورشيد و ماه سر بر آستانش مى سايند، آنقدر در پيشگاه خدا عزيز و آبرومند مى شود كه آسمانيان در برابرش خضوع مى كنند، چه خواب پر شكوه و جالبى ؟!. لذا با لحن آميخته با نگرانى و اضطراب اما توام با خوشحالى به فرزندش چنين «گفت : فرزندم اين خوابت را براى برادران بازگو مكن » (قال يا بنى لا تقصص رؤ ياك على اخوتك ). «چرا كه آنها براى تو نقشه هاى خطرناك خواهند كشيد» (فيكيدوا لك كيدا). من مى دانم «شيطان براى انسان دشمن آشكارى است » (ان الشيطان للانسان عدو مبين ). او منتظر بهانه اى است كه وسوسه هاى خود را آغاز كند، به آتش كينه و حسد دامن زند، و حتى برادران را به جان هم اندازد. جالب اينكه يعقوب نگفت : «مى ترسم برادران قصد سوئى درباره تو كنند بلكه آنرا بصورت يك امر قطعى و مخصوصا با تكرار ((كيد» كه دليل بر تاءكيد است بيان كرد، چرا كه از روحيات ساير فرزندانش با خبر بود، و حساسيت آنها را نسبت به «يوسف » مى دانست ، شايد برادران نيز از تعبير كردن خواب بى اطلاع نبودند، به علاوه اين خواب خوابى بود كه تعبيرش چندان پيچيدگى نداشت . از طرفى اين خواب ، شبيه خوابهاى كودكانه به نظر نمى رسيد، كودك

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۳۱۰

ممكن است خواب ماه و ستاره را ببيند اما اينكه ماه و ستارگان به صورت موجوداتى عاقل و با شعور در برابر او سجده كنند، اين يك خواب كودكانه نيست و روى اين جهات جا داشت كه يعقوب نسبت به افروخته شدن آتش حسد برادران نسبت به يوسف بيمناك باشد. ولى اين خواب تنها بيانگر عظمت مقام يوسف در آينده از نظر ظاهرى و مادى نبود، بلكه نشان مى داد كه او به مقام نبوت نيز خواهد رسيد، چرا كه سجده آسمانيان دليل بر بالا گرفتن مقام آسمانى او است ، و لذا پدرش ‍ يعقوب اضافه كرد: «و اينچنين پروردگارت تو را بر مى گزيند» (و كذلك يجتبيك ربك ). «و از تعبير خواب به تو تعليم مى دهد» (و يعلمك من تاويل الاحاديث ). «و نعمتش را بر تو و آل يعقوب تكميل مى كند» (و يتم نعمته عليك و على آل يعقوب ). «همانگونه كه پيش از اين بر پدرانت ابراهيم و اسحاق تمام كرد» (كما اتمها على ابويك من قبل ابراهيم و اسحاق ). آرى «پروردگارت عالم است و از روى حكمت كار مى كند» (ان ربك عليم حكيم ).

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۳۱۱

نكته ها :

در اينجا به دو نكته بايد توجه كرد: ۱ - رؤ يا و خواب ديدن . مساءله رؤ يا و خواب ديدن ، هميشه از مسائلى بوده است كه فكر افراد عادى و دانشمندان را از جهات مختلفى به خود جلب كرده است . اين صحنه هاى زشت و زيبا، وحشتناك و دلپذير، سرورآفرين و غم انگيز كه انسان در خواب مى بيند چيست ؟!. آيا اينها مربوط به گذشته است كه در اعماق روح انسان لانه كرده و يا تغييرات و تبديلاتى خودنمائى مى كنند و يا مربوط به آينده است كه بوسيله دستگاه گيرنده حساس روح آدمى از طريق ارتباط مرموزى از حوادث آينده عكسبردارى مى نمايد، و يا انواع و اقسام مختلفى دارد كه بعضى مربوط به گذشته و بعضى مربوط به آينده و قسمتى نتيجه تمايلات و خواستهاى ارضا نشده است . قرآن در آيات متعددى صراحت دارد كه حداقل ، پاره اى از خوابها، انعكاسى از آينده دور يا نزديك مى باشد. در داستان خواب يوسف كه در آيات فوق خوانديم ، و همچنين داستان خواب زندانيان كه در آيه ۳۶ همين سوره و داستان خواب عزيز مصر كه در آيه ۴۳ خواهد آمد به چند نمونه خواب برخورد مى كنيم كه همه آنها از حوادث آينده پرده برداشته است ، بعضى از اين حوادث نسبتا دور مانند خواب يوسف كه مى گويند بعد از چهل سال به تحقق پيوست و بعضى در آينده نزديكتر مانند خواب عزيز مصر و هم بندهاى يوسف به وقوع پيوست . در غير اين سوره اشاره به «خوابهاى تعبيردار» ديگرى نيز شده ، مانند رؤ ياى پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه در سوره فتح به آن اشاره شده و خواب ابراهيم كه در سوره صافات آمده است (اين خواب ، هم فرمان الهى بود و هم تعبير داشت ).

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۳۱۲

جالب اينكه در روايتى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) چنين مى خوانيم : الرؤ يا ثلاثة بشرى من الله و تحزين من الشيطان و الذى يحدث به الانسان نفسه فيراه فى منامه : ((خواب و رؤ يا سه گونه است گاهى بشارتى از ناحيه خداوند است گاه وسيله غم و اندوه از سوى شيطان ، و گاه مسائلى است كه انسان در فكر خود مى پروراند و آن را در خواب مى بيند. روشن است كه خوابهاى شيطانى چيزى نيست كه تعبير داشته باشد، اما خوابهاى رحمانى كه جنبه بشارت دارد حتما بايد خوابى باشد كه از حادثه مسرت بخش در آينده پرده بردارد. بهر حال لازم است در اينجا به نظرات مختلف كه درباره حقيقت رؤ يا ابراز شده به طور فشرده اشاره كنيم : درباره حقيقت رؤ يا. تفسيرهاى زيادى شده است كه ميتوان آنها را به دو بخش تقسيم كرد: ۱ - تفسير مادى . ۲ - تفسير روحى . ماديها مى گويند رؤ يا چند علت ميتواند داشته باشد: الف - ممكن است خواب ديدن و رؤ يا نتيجه مستقيم كارهاى روزانه انسان باشد، يعنى آنچه براى انسان در روزهاى گذشته روى داده به هنگام خواب در مقابل فكرش مجسم گردد. ب - ممكن است يك سلسله آرزوهاى بر آورده نشده باعث ديدن خوابهائى

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۳۱۳

شود، همانطور كه شخصى تشنه ، آب در خواب مى بيند و كسى كه در انتظار سفر كرده اى است آمدن او را از سفر بخواب مى بيند (و از قديم گفته اند شتر در خواب بيند پنبه دانه !...) ج - ممكن است ترس از چيزى باعث شود كه انسان خواب آن را ببيند زيرا مكرر تجربه شده است كسانى كه از دزد وحشت دارند شب خواب دزد مى بينند (ضرب المثل معروف دور از شتر به خواب و خواب آشفته نبين اشاره به همين حقيقت است ). «فرويد» و پيروان مكتب فرويد يكنوع تفسير و تعبير مادى ديگرى براى خواب دارند: آنها طى مقدمات مشروحى اظهار مى دارند كه : خواب و رؤ يا عبارت است از ارضاى تمايلات واپس زده و سركوفته اى كه هميشه با تغيير و تبديلهائى براى فريب «من » به عرصه خودآگاهى روى مى آورند. توضيح اينكه : بعد از قبول اين مسئله كه روان آدمى مشتمل بر دو بخش است «بخش آگاه » (آنچه به تفكرات روزانه و معلومات ارادى و اختيارات انسان ارتباط دارد) و «بخش ناآگاه » (آنچه در ضمير باطن به صورت يك ميل ارضا نشده پنهان گرديده است ) مى گويند: بسيار مى شود اميالى كه ما داريم و به عللى نتوانسته ايم آنها را ارضا كنيم و در ضمير باطن ما جاى گرفته اند، به هنگام خواب كه سيستم خود آگاه از كار مى افتد براى يك نوع اشباع تخيلى به مرحله خودآگاه روى مى آورند، گاهى بدون تغيير منعكس مى شوند (همانند عاشقى كه محبوب از دست رفته خود را در عالم خواب مشاهده ميكند ) و گاهى تغيير شكل داده و به صورتهاى مناسبى منعكس مى شوند كه در اين صورت نياز به تعبير دارند. بنابراين «رؤ ياها» هميشه مربوط به گذشته است ، و از آينده هرگز خبر

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۳۱۴

نمى دهد، تنها ميتوانند وسيله خوبى براى خواندن ضمير« ناآگاه » باشند، و به همين جهت براى درمان بيماريهاى روانى كه متكى به كشف ضمير ناآگاه است بسيار مى شود كه از خوابهاى بيمار كمك مى گيرند. بعضى از دانشمندان غذا شناس ميان «خواب و رؤ يا» و «نيازهاى غذائى بدن » رابطه قائل هستند و معتقدند كه مثلا اگر انسان در خواب ببيند از دندانش «خون » ميچكد لابد ويتامين ث بدن او كم شده است ! و اگر در خواب ببيند موى سرش سفيد گشته معلوم مى شود گرفتار كمبود ويتامين ب شده است !!. و اما فلاسفه روحى تفسير ديگرى براى خوابها دارند، آنها ميگويند، خواب و رؤ يا بر چند قسم است :. ۱ - خوابهاى مربوط به گذشته زندگى و اميال و آرزوها كه بخش مهمى از خوابهاى انسان را تشكيل مى دهد. ۲ - خوابهاى پريشان و نامفهوم كه معلول فعاليت توهم و خيال است (اگر چه ممكن است انگيزه هاى روانى داشته باشد). ۳ - خوابهائى كه مربوط به آينده است و از آن گواهى مى دهد. شك نيست كه خوابهاى مربوط به زندگى گذشته و جان گرفتن و تجسم صحنه هائى كه انسان در طول زندگى خود ديده است تعبير خاصى ندارند، همچنين خوابهاى پريشان و به اصطلاح «اضغاث احلام » كه نتيجه افكار پريشان ، و همانند افكارى است كه انسان در حال تب و هذيان پيدا مى كند نيز تعبير خاصى نسبت به مسائل آينده زندگى نمى تواند داشته باشد، اگر چه روانشناسان و روانكاوان از آنها به عنوان دريچه اى براى دست يافتن به ضمير ناآگاه بشرى استفاده كرده و آنها را كليدى براى درمان بيماريهاى روانى مى دانند، بنابراين تعبير خواب آنها براى كشف اسرار روان و سرچشمه بيماريها است نه براى كشف حوادث آينده زندگى .

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۳۱۵

و اما خوابهاى مربوط به آينده نيز داراى دو شعبه است ، قسمتى خوابهاى صريح و روشن مى باشند كه به هيچوجه تعبيرى نمى خواهند و گاهى بدون كمترين تفاوتى با نهايت تعجب ، در آينده دور يا نزديك تحقق مى پذيرد مى باشد. دوم خوابهائى است كه در عين حكايت از حوادث آينده بر اثر عوامل خاص ذهنى و روحى تغيير شكل يافته و نيازمند به تعبير است . براى هر يك از اين خوابها نمونه هاى زيادى وجود دارد كه همه آنها را نمى توان انكار كرد، نه تنها در منابع مذهبى و كتب تاريخى نمونه هائى از آن ذكر شده بلكه در زندگى خصوصى خود ما يا كسانى كه مى شناسيم مكرر رخ داده است به اندازه اى كه هرگز نمى توان همه را معلول تصادف دانست . در اينجا چند نمونه از خوابهائى كه بطرز عجيبى پرده از روى حوادث آينده برداشته و از افراد مورد اعتماد شنيده ايم يادآور مى شويم . ۱ - يكى از علماى معروف و كاملا مورد وثوق همدان مرحوم اخوند ملا على از مرحوم آقا ميرزا عبد النبى كه از علماى بزرگ تهران بود چنين نقل مى كرد: هنگامى كه در سامرا بودم هر سال مبلغى در حدود يكصد تومان از مازندران براى من فرستاده مى شد، و به اعتبار همين موضوع قبلا كه نياز پيدا مى كردم قرض هائى مى نمودم و بهنگام وصول آن وجه ، تمام بدهى هاى خود را ادا مى كردم . يك سال بمن خبر دادند كه امسال وضع محصولات بسيار بد بوده و بنابراين وجهى فرستاده نمى شود! بسيار ناراحت شدم و با همين فكر ناراحت خوابيدم ، ناگهان در خواب پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را ديدم كه مرا صدا زد و گفت : فلان كس ! برخيز در آن دو لاب را باز كن (اشاره به دولابى كرد) و يك صد تومان در آن هست بردار. از خواب بيدار شدم چيزى نگذشت در خانه را زدند بعد از ظهر بود ديدم فرستاده مرحوم ميرزاى شيرازى مرجع بزرگ تقليد شيعيان است گفت

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۳۱۶

ميرزا شما را مى خواهد. من تعجب كردم كه در اين موقع براى چه آن مرد بزرگ مرا مى خواهد رفتم ديدم در اطاق خود نشسته ، (من خواب خود را بكلى فراموش كرده بودم ) ناگاه مرحوم ميرزاى شيرازى به من گفت : ميرزا عبد النبى در آن دولاب را باز كن و يكصد تومان در آنجا هست بردار، بلا فاصله داستان خواب به نظرم آمد و از اين حادثه سخت تعجب كردم خواستم چيزى بگويم ، احساس كردم او مايل نيست سخنى در اين زمينه گفته شود، وجه را برداشتم و بيرون آمدم . ۲ - دوستى كه مورد اعتماد است نقل مى كرد نويسنده كتاب «ريحانة الادب » مرحوم تبريزى فرزندى داشت دست راست او ناراحت بود (شايد روماتيسم شديد داشت ) به طورى كه به زحمت مى توانست قلم به دست بگيرد، بنا شد براى معالجه به آلمان برود او مى گويد: در كشتى كه بودم خواب ديدم مادرم از دنيا رفته است ، تقويم را باز كردم و جريان را با قيد روز و ساعت نوشته چيزى نگذشت كه به ايران آمدم جمعى از بستگان به استقبال من آمدند ديدم لباس مشكى در تن دارند، تعجب كردم و جريان خواب به كلى از خاطرم رفته بود، بالاخره تدريجا به من حالى كردند كه مادرم فوت كرده بلافاصله بياد جريان خواب افتادم ، تقويم را بيرون آوردم و روز فوت را سؤ ال كردم ديدم درست در همان روز مادرم از دنيا رفته بود!. ۳ - نويسنده معروف اسلامى سيد قطب در تفسير خود فى ظلال القرآن ذيل آيات مربوط به سوره يوسف چنين مى نويسد: اگر من تمام آنچه درباره رؤ يا گفته ايد انكار كنم هيچگاه نمى توانم جريانى را كه براى خودم هنگامى كه در آمريكا بودم واقع شد انكار نمايم ، در آنجا من در خواب ديدم كه خواهر زاده ام خون چشمانش ‍ را فرا گرفته بود و قادر به ديدن نيست (خواهرزاده ام با ساير اعضاى خانواده ام در مصر بودند) من از اين جريان متوحش شدم ، فورا نامه اى براى خانواده ام به مصر نوشتم و مخصوصا از وضع چشم خواهر زاده ام

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۳۱۷

سؤ ال كردم ، چيزى نگذشت كه جواب نامه بدستم رسيد نوشته بودند كه چشم او مبتلا به خونريزى داخلى شده و قادر به ديدن نيست و هم اكنون مشغول معالجه است . قابل توجه اينكه خونريزى داخلى چشم او طورى بود كه در مشاهده معمولى قابل رؤ يت نبود و تنها با وسائل پزشكى ديدن آن ميسر بود ولى به هر حال از بينائى چشم محروم گشته بود، من حتى اين خونريزى درونى را در خواب به شكل آشكار ديدم !. خوابهائى كه پرده از روى اسرارى برداشته و حقايقى مربوط به آينده و يا حقايق پنهانى مربوط به حال را كشف كرده بيش از آن است كه حتى افراد دير باور بتوانند انگشت انكار روى همه آنها بگذارند، و يا آنها را حمل بر تصادف كنند. با تحقيق از دوستان نزديك خود غالبا مى توانيد به نمونه هائى از اين خوابها دست يابيد، اينگونه خوابها از طريق «تفسير مادى رؤ يا» هرگز قابل تعبير نيستند و تنها با تفسير فلاسفه روحى ، و اعتقاد به استقلال روح مى توان آنها را تفسير كرد، بنابراين از مجموع آنها به عنوان شاهدى براى استقلال روح مى توان استفاده كرد. ۲ - در آيات مورد بحث خوانديم كه يعقوب علاوه بر اينكه فرزندش را از بازگو كردن خواب خود به برادران بر حذر داشت ، خواب را بطور اجمال براى او تعبير كرد، و به او گفت تو بر گزيده خدا خواهى شد و تعبير خواب به تو خواهد آموخت و نعمتش را بر تو و آل يعقوب تمام خواهد كرد. دلالت خواب يوسف بر اينكه او در آينده به مقامهاى بزرگ معنوى و مادى خواهد رسيد كاملا قابل درك است ، ولى اين سؤ ال پيش مى آيد كه مساله آگاهى

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۳۱۸

يوسف از تعبير خواب در آينده چگونه از رؤ ياى يوسف براى يعقوب ، كشف شد؟ آيا اين يك خبر تصادفى بود كه يعقوب به يوسف داد و كار به خواب او نداشت ، و يا آن را از همان خواب يوسف كشف كرد؟. ظاهر اين است كه يعقوب اين مساءله را از خواب يوسف فهميد، و اين ممكن است از يكى از دو راه بوده باشد: نخست اينكه يوسف در آن سن و سال كم اين خوابرا بطور خصوصى و دور از چشم برادران براى پدر نقل كرد (چرا كه پدر به او توصيه كرد در كتمان آن بكوشد) و اين نشان مى دهد كه يوسف نيز از خواب خود احساس ‍ خاصى داشت كه آنرا در جمع مطرح نكرد، وجود چنين احساسى در كودك كم سن و سالى مانند يوسف دليل بر اين است كه او يكنوع آمادگى روحى براى كشف تعبير خواب ، دارد و پدر احساس كرد با پرورش اين آمادگى او در آينده آگاهى وسيعى در اين زمينه پيدا خواهد كرد. ديگر اينكه ارتباط پيامبران با عالم غيب از چند طريق بوده است گاهى از طريق الهامات قلبى ، و گاه از طريق نزول فرشته وحى ، و گاه از طريق خواب ، گرچه يوسف در آن زمان هنوز به مقام نبوت نرسيده بود اما وقوع چنين خواب معنى دارى براى يوسف نشان مى داد كه او در آينده از اين طريق با عالم غيب ، ارتباط خواهد گرفت و طبعا بايد تعبير و مفهوم خواب را بداند تا بتواند چنين رابطه اى داشته باشد. ۳ - از درسهائى كه اين بخش از آيات به ما مى دهد درس حفظ اسرار است ، كه گاهى حتى در مقابل برادران نيز بايد عملى شود، هميشه در زندگى انسان اسرارى وجود دارد كه اگر فاش شود ممكن است آينده او يا جامعهاش را به خطر اندازد، خويشتن دارى در حفظ اين اسرار يكى از نشانه هاى وسعت روح و قدرت

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۳۱۹

اراده است ، چه بسيارند افرادى كه به خاطر ضعف در اين قسمت سرنوشت خويش و يا جامعه اى را به خطر افكنده اند و چه بسيار ناراحتيهائى كه در زندگى به خاطر ترك حفظ اسرار براى انسان پيش مى آيد. در حديثى از امام على بن موسى الرضا (عليهم السلام ) مى خوانيم : لا يكون المؤ من مؤ منا حتى تكون فيه ثلاث خصال سنة من ربه و سنة من نبيه (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و سنة من وليه (عليهم السلام ) فاما السنة من ربه فكتمان السر و اما السنة من نبيه فمداراة الناس و اما السنة من وليه فالصبر فى البا ساء و الضراء. «مؤ من ، مؤ من نخواهد بود مگر اينكه سه خصلت داشته باشد: سنتى از پروردگار و سنتى از پيامبر و سنتى از امام و پيشوا، اما سنت پروردگار كتمان اسرار است ، اما سنت پيامبر مدارا با مردم است و اما سنت امام شكيبائى در برابر ناراحتيها و مشكلات مى باشد» (البته كتمان سر در اينجا بيشتر ناظر به كتمان اسرار ديگران است ). و در حديثى از امام صادق (عليهم السلام ) مى خوانيم : سرك من دمك فلا يجرين من غير او داجك : «اسرار تو همچون خون تو است كه بايد تنها در عروق خودت جريان يابد».


→ صفحه قبل صفحه بعد ←