تفسیر:نمونه جلد۹ بخش۴۸

از الکتاب
→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۱

َسوره هود

مقدمه

اين سوره در مكه نازل شده و ۱۲۳ آيه است

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۳

محتوا و فضيلت اين سوره مشهور در ميان مفسران اين است كه تمام اين سوره در مكه نازل شده ، و طبق نقل تاريخ القرآن ، چهل و نهمين سوره اى است كه بر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نازل گرديد. و نيز طبق تصريح بعضى از مفسران نزول اين سوره در اواخر سالهائى بود كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در مكه به سر مى برد يعنى بعد از مرگ ابو طالب و خديجه و طبعا در يكى از سخت ترين دورانهاى زندگانى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه فشار دشمن و تبليغات خشن و زهرآگينش بيش از هر زمان ديگر احساس مى شد. به همين جهت در آغاز اين سوره ، تعبيراتى كه جنبه دلدارى و تسلى نسبت به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و مؤ منان دارد ديده مى شود. قسمت عمده آيات سوره را سر گذشت پيامبران پيشين مخصوصا نوح كه با وجود نفرات كم بر دشمنان بسيار پيروز شدند تشكيل مى دهد. ذكر اين سر گذشتها هم وسيله آرامش خاطر براى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و مؤ منان در برابر آن انبوه دشمنان بوده ، و هم درس عبرتى براى مخالفان نيرومندشان . و به هر حال آيات اين سوره ، همانند ساير سوره هاى مكى ، اصول معارف اسلام مخصوصا مبارزه با شرك و بت پرستى و توجيه به معاد و جهان پس از مرگ و صدق دعوت پيامبر را تشريح مى كند، و در لابلاى مباحث تهديدهاى شديدى نسبت به دشمنان ، و دستورهاى مؤ كدى در زمينه استقامت به مؤ منان ، ديده مى شود. در اين سوره علاوه بر حالات نوح پيامبر و مبارزات شديدش كه مشروحا

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۴

آمده است به سر گذشت هود و صالح و ابراهيم و لوط و موسى و مبارزات دامنه دارشان بر ضد شرك و كفر و انحراف و ستمگرى اشاره شده . اين سوره مرا پير كرد. آيات اين سوره به روشنى اين امر را اثبات مى كند كه مسلمانان هرگز نبايد به خاطر كثرت دشمنان و حملات شديد آنان ميدان را خالى كنند، بلكه بايد هر روز بر استقامت خويش بيفزايند. به همين دليل در حديث معروفى مى خوانيم كه پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود شيبتنى سورة هود: سوره هود مرا پير كرد! و يا اينكه هنگامى كه يارانش عرضه داشتند آثار پيرى زودرس در چهره شما اى رسولخدا نمايان شده ، فرمود: شيبتنى هود و الواقعة : سوره هود و واقعه مرا پير كرد! و در بعضى از روايات سوره مرسلات و عم يتسائلون و تكوير و غير آن نيز اضافه شده است . و از ابن عباس در تفسير اين حديث چنين نقل شده كه ما نزل على رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آية كان اشد عليه و لا اشق من آية فاستقم كما امرت و من تاب معك : هيچ آيه اى بر پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) شديدتر و دشوارتر از آيه استقم كما امرت و من تاب معك ... (استقامت كن آنچنان كه دستور يافته اى و همچنين كسانى كه با تو هستند) نبود. بعضى از مفسران نقل كرده اند كه يكى از دانشمندان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را در

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۵

خواب ديد، و از حضرتش سؤ ال كرد، اينكه از شما نقل شده سوره هود مرا پير كرد آيا علتش بيان سر گذشت امتهاى پيشين و هلاك آنها است فرمود: نه ، علتش آيه فاستقم كما امرت ... بود. به هر حال اين سوره علاوه بر اين آيه ، آيات تكان دهنده اى مربوط به قيامت و بازپرسى در آن دادگاه عدل الهى و آياتى پيرامون مجازات اقوام پيشين و دستوراتى درباره مبارزه با فساد دارد كه همگى مسئوليت آفرين است و جاى تعجب نيست كه انديشه در اين مسئوليتها آدمى را پير كند. نكته ديگرى كه در اينجا بايد به آن توجه داشت اين است كه بسيارى از آيات اين سوره تاكيدى است بر مطالبى كه در سوره قبل يعنى سوره يونس آمده است ، و آغازش مخصوصا درست شبيه همان آغاز، و برداشتن نيز در بسيارى از موارد تاكيد بر همان مسائل است . تاثير معنوى اين سوره اما در مورد فضيلت اين سوره ، در حديثى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است : من قرء هذه السورة اعطى من الاجر و الثواب بعدد من صدق هودا و الانبياء عليهم السلام ، و من كذب بهم ، و كان يوم القيامة فى درجة الشهداء، و حوسب حسابا يسيرا: كسى كه اين سوره را بخواند، پاداش و ثوابى به تعداد كسانى كه به هود و ساير پيامبران ايمان آوردند و كسانى كه آنها را انكار نمودند خواهد داشت ، و روز قيامت در مقام شهداء قرار مى گيرد، و حساب آسانى خواهد داشت . روشن است كه تنها تلاوت خشك و خالى اين اثر را ندارد بلكه تلاوت

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۶

اين سوره تواءم با انديشه ، و سپس عمل است كه ، انسانرا به مؤ منان پيشين نزديك ، و از منكران پيامبران دور مى سازد، و به همين دليل به تعداد هر يك از آنها پاداشى خواهد داشت ، و چون با شهيدان امتهاى گذشته هم هدف خواهد بود، جاى تعجب نيست كه در درجه آنان قرار گيرد، و حسابى ساده و آسان داشته باشد. و نيز از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود: كسى كه اين سوره را بنويسد و با خود داشته باشد، خداوند نيروى فوق العادهاى به او خواهد داد، و كسى كه آن را به همراه داشته باشد و با دشمن بجنگد بر او پيروز و غالب مى شود تا آنجا كه هر كس او را ببيند از او مى ترسد! گر چه افراد ظاهر بين و راحت طلب از اينگونه احاديث چنين برداشت مى كنند كه فقط بودن خط و نقش ‍ قرآن با انسان براى رسيدن به اين هدفها كافى است ، ولى روشن است كه منظور از داشتن اينها با خود آن است كه همچون يك دستورالعمل و برنامه زندگى همراه داشته باشد، پيوسته اين برنامه را بخواند و مو به مو اجرا كند، و مسلما چنين كار آنهمه آثار را نيز خواهد داشت ، چه اينكه در اين سوره دستور استقامت ، مبارزه با فساد همبستگى در راه هدف و قسمت زيادى از تجربيات و تاريخ اقوام پيشين كه هر كدام از آنها يك درس ‍ پيروزى بر دشمن است ، وجود دارد.

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۷

آيه ۱ - ۴

آيه و ترجمه

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الر كِتَبٌ أُحْكِمَت ءَايَتُهُ ثمَّ فُصلَت مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ(۱) أَلا تَعْبُدُوا إِلا اللَّهَ إِنَّنى لَكم مِّنْهُ نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ(۲) وَ أَنِ استَغْفِرُوا رَبَّكمْ ثمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَّتَعاً حَسناً إِلى أَجَلٍ مُّسمًّى وَ يُؤْتِ كلَّ ذِى فَضلٍ فَضلَهُ وَ إِن تَوَلَّوْا فَإِنى أَخَاف عَلَيْكمْ عَذَاب يَوْمٍ كَبِيرٍ(۳) إِلى اللَّهِ مَرْجِعُكمْ وَ هُوَ عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ(۴) ترجمه : بنام خداوند بخشنده مهربان ۱ - الر - اين كتابى است كه آياتش استحكام يافته سپس تشريح شده ، از نزد خداوند حكيم و آگاه (نازل گرديده است ). ۲ - (دعوت من اين است ) كه جز الله را نپرستيد، من از سوى او براى شما بيم دهنده و بشارت دهنده ام . ۳ - و اينكه از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد، سپس به سوى او باز گرديد تا بطرز نيكوئى شما را تا مدت معين (از مواهب زندگى اين جهان ) بهره مند سازد، و به هر صاحب فضيلتى بمقدار فضيلتش ببخشد، و اگر (از اين فرمان ) روى گردان شويد من بر شما از عذاب روز بزرگى بيمناكم . ۴ - (بدانيد) بازگشت شما به سوى الله است و او بر هر چيز قادر است .

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۸

تفسير : چهار اصل مهم در دعوت انبيا اين سوره همانند آغاز سوره گذشته و بسيارى از سوره هاى ديگر قرآن با بيان اهميت اين كتاب بزرگ آسمانى شروع مى شود، تا مردم به محتويات آن بيشتر توجه كنند، و با ديده دقيقترى به آن بنگرند. ذكر حروف مقطعه الر خود دليلى است بر اهميت اين كتاب بزرگ آسمانى كه با تمام اعجاز و عظمتش از حروف مقطعه ساده اى كه در اختيار همگان است همچون الف ، لام ، راء تشكيل شده است (الر). و به دنبال اين حروف مقطعه يكى از ويژگيهاى قرآن مجيد را با دو جمله بيان مى كند، نخست اينكه كتابى است كه تمام آياتش متقن و مستحكم است (كتاب احكمت آياته ). و سپس شرح و تفصيل و بيان تمام نيازمنديهاى انسان در زمينه زندگى فردى و اجتماعى مادى و معنوى ، در آن بيان شده است (ثم فصلت ). اين كتاب بزرگ با اين ويژگى از سوى چه كسى نازل شده است ؟ از نزد خدائى كه هم حكيم است و هم آگاه (من لدن حكيم خبير). به مقتضاى حكيم بودنش آيات قرآن را محكم ، و به مقتضاى خبير و آگاه بودنش آيات قرآن را در بخشهاى گوناگون ، طبق نيازهاى انسان بيان داشته است ، چرا كه تا كسى از تمام جزئيات نيازهاى روحى و جسمى انسان با خبر نباشد نمى تواند دستورات شايسته تكامل آفرينى صادر كند. در واقع هر يك از صفات قرآن كه در اين آيه آمده ، از يكى از صفات خداوند سرچشمه مى گيرد، استحكام قرآن از حكمتش ، و شرح و تفصيل آن از

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۹

خبير بودنش . در اينكه فرق ميان احكمت و فصلت چيست ؟ مفسران بحثهاى فراوان كرده اند و احتمالات زيادى داده اند، اما آنچه نزديكتر از همه ، به مفهوم آيه فوق به نظر مى رسد اين است ، كه در جمله اول اين واقعيت بيان شده است كه قرآن مجموعه واحد به هم پيوسته اى است كه همچون يك بناى محكم و استوار بر جا است و نشان مى دهد كه از سوى خداوند واحد يكتا نازل شده ، و به همين دليل هيچگونه تضاد و اختلاف در ميان آياتش ‍ ديده نمى شود. اما جمله دوم اشاره به اين حقيقت است كه اين كتاب در عين وحدت ، آنچنان شاخه ها و شعب فراوان دارد كه تمام نيازهاى روحى و جسمى انسانها را در زير پوشش خود قرار مى دهد، بنابراين در عين وحدت ، كثير است و در عين كثرت واحد. از آيه بعد مهمترين و اساسى ترين محتواى قرآن يعنى توحيد و مبارزه با شرك را به اين صورت بيان مى كند: نخستين دعوت من اين است كه جز خداوند يگانه يكتا را نپرستيد (الا تعبدوا الا الله ). و اين نخستين تفصيل از دستورات اين كتاب بزرگ است . و دومين برنامه دعوتم اين است كه من براى شما از سوى او نذير و بشيرم : در برابر نافرمانيها و ظلم و فساد و شرك و كفر، شما را بيم مى دهم ، و از عكس العمل كارهايتان و مجازات الهى بر حذر مى دارم ، و در برابر اطاعت

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۱۰

و پاكى و تقوا شما را بشارت به سرنوشتى سعادتبخش مى دهم (اننى لكم منه نذير و بشير). سومين دعوتم اين است كه از گناهان خويش استغفار كنيد، و از آلودگيها خود را شستشو دهيد (و ان استغفروا ربكم ) و چهارمين دعوتم اين است كه به سوى او باز گرديد و پس از شستشوى از گناه و پاك شدن در سايه استغفار، خود را به صفات الهى بيارائيد كه بازگشت به سوى او چيزى جز اقتباس از صفات او نيست (ثم توبوا اليه ). در واقع چهار مرحله از مراحل مهم دعوت به سوى حق در ضمن چهار جمله بيان شده است كه دو قسمت آن جنبه عقيدتى و زير بنائى دارد، و دو قسمت جنبه عملى و رو بنائى : قبول اصل توحيد و مبارزه با شرك و قبول رسالت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دو اصل اعتقادى است . و شستشوى از گناه و تخلق به صفات الهى كه سازندگى را به تمام معنى از نظر عمل در بر دارد، دو دستور عملى قرآن است ، و اگر درست بينديشيم تمام محتواى قرآن در اين چهار بخش خلاصه مى شود، اين فهرستى است براى همه قرآن و براى تمام محتواى اين سوره . سپس نتيجه هاى عملى موافقت يا مخالفت با اين چهار دستور را چنين بيان مى كند: هر گاه به اين برنامه ها جامه عمل بپوشانيد خداوند تا پايان عمر شما را از زندگانى سعادتبخش اين دنيا بهره مند و متمتع مى سازد (يمتعكم متاعا حسنا الى اجل مسمى ). و از آن بالاتر اينكه به هر كس به اندازه كارش ، بهره مى دهد و تفاوت مردم را در چگونگى عمل به اين چهار اصل به هيچوجه ناديده نمى گيرد، بلكه

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۱۱

به هر صاحب فضيلتى به اندازه فضيلتش عطا مى كند (و يؤ ت كل ذى فضل فضله ). و اما اگر راه مخالفت را پيش گيريد، و در برابر اين دستورهاى چهارگانه عقيدتى و عملى سرپيچى كنيد، من از عذاب روز بزرگى بر شما بيمناكم همان روز كه در دادگاه بزرگ عدل الهى حضور مى يابيد (و ان تولوا فانى اخاف عليكم عذاب يوم كبير). به هر حال بدانيد كه هر كس باشيد، و در هر مقام و منزلتى قرار گيريد، سرانجام بازگشت همه شما به سوى خدا است (الى الله مرجعكم ). و اين جمله اشاره به اصل پنجمى از اصول تفصيلى قرآن يعنى مساله معاد و رستاخيز است . اما هيچگاه فكر نكنيد كه قدرت شما در برابر قدرت خدا اهميتى دارد، يا مى توانيد از فرمان او، و دادگاه عدالتش فرار كنيد، و نيز تصور نكنيد كه او نمى تواند استخوانهاى پوسيده شما را بعد از مرگ جمع آورى كند، و لباس حيات و زندگى نوينى بر آن بپوشاند چرا كه او بر همه چيز قادر و تواناست (و هو على كل شيى ء قدير). پيوند دين و دنيا هنوز كم نيستند كسانى كه گمان مى كنند دين دارى فقط براى آباد ساختن سراى آخرت و راحتى پس از مرگ است و اعمال نيك توشه اى است براى سراى ديگر و به نقش مذهب پاك و اصيل در زندگى اين جهان بكلى بى اعتنا هستند، و يا اهميت كمى براى آن قائلند. در حالى كه مذهب پيش از آنكه سراى آخرت را آباد كند، آباد كننده سراى دنيا است ، و اصولا تا مذهب در اين زندگى اثر نگذارد تاثيرى براى آن زندگى نخواهد داشت !

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۱۲

قرآن با صراحت اين موضوع را در آيات بسيارى عنوان كرده است و حتى گاه دست روى جزئيات مسائل گذاشته چنانكه در سوره نوح از زبان اين پيامبر بزرگ خطاب به قومش مى خوانيم : و ان استغفروا ربكم انه كان غفارا يرسل السماء عليكم مدرارا و يمددكم باموال و بنين و يجعل لكم جنات و يجعل لكم انهارا: من به آنها گفتم از گناهان خود استغفار كنيد و با آب توبه آنها را بشوئيد كه خدا آمرزنده است ، تا بركات آسمان را پى در پى بر شما فرو فرستد، و با اموال و فرزندان شما را يارى بخشد و باغهاى سرسبز و نهرهاى آب جارى در اختيارتان قرار دهد (نوح - ۹ - ۱۱). بعضى پيوند اين مواهب مادى دنيا را با استغفار و شستشوى از گناه منحصرا يك پيوند معنوى و ناشناخته مى دانند، در حالى كه دليل ندارد براى همه اينها تفسير ناشناخته كنيم . چه كسى نمى داند كه دروغ و تقلب و دزدى و فساد شيرازه زندگى اجتماعى را بهم مى ريزد؟ چه كسى نمى داند كه ظلم و ستم و تبعيض و اجحاف آسمان زندگى انسانها را تيره و تار مى كند؟ و چه كسى در اين حقيقت شك دارد كه با قبول اصل توحيد و ساختن يك جامعه توحيدى بر اساس قبول رهبرى پيامبران ، و پاكسازى محيط از گناه و آراستگى به ارزشهاى انسانى - يعنى همان چهار اصلى كه در آيات فوق به آن اشاره شده - جامعه به سوى يك هدف تكاملى پيش مى رود و محيطى امن و امان ، آكنده از صلح و صفا آباد و آزاد به وجود مى آيد. به همين دليل در آيات فوق پس از ذكر اين چهار اصل مى خوانيم : يمتعكم متاعا حسنا الى اجل مسمى : اگر اين اصول را به كار بنديد تا پايان عمر به طرز شايسته و نيكوئى بهره مند خواهيد شد.

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۱۳

آيه ۵

آيه و ترجمه

أَلا إِنهُمْ يَثْنُونَ صدُورَهُمْ لِيَستَخْفُوا مِنْهُ أَلا حِينَ يَستَغْشونَ ثِيَابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَ مَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمُ بِذَاتِ الصدُورِ(۵) ترجمه : ۵ - آگاه باشيد هنگامى كه آنها (سرها را بهم نزديك ساخته و سينه هاشان را در كنار هم قرار مى دهند تا خود (و سخنان خويش ) را از او (پيامبر) پنهان دارند آگاه باشيد آنگاه كه آنها لباسهايشان را بخود مى پيچند و خويش را در آن پنهان مى دارند (خداوند) از درون و برون آنها با خبر است ، چرا كه او از اسرار درون سينه ها آگاه است . تفسير : گر چه بعضى از مفسران شان نزولهائى براى اين آيه ذكر كرده اند از جمله اينكه : آيه درباره اخنس بن شريق منافق نازل شده است كه مردى شيرين زبان و پشت هم انداز بود و در برابر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اظهار دوستى و محبت مى كرد، ولى در باطن عدوات مى ورزيد. و نيز از امام باقر (عليه السلام ) از جابر بن عبد الله چنين نقل شده كه گروهى از مشركان هنگامى كه از برابر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى گذشتند سر خود را به زير افكنده حتى سر را با لباس خويش ‍ مى پوشاندند تا پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آنان را نبيند اين آيه درباره آنان نازل گشت . ولى در هر حال آيه بطور كلى اشاره به يكى از كارهاى احمقانه دشمنان اسلام و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى كند كه با استفاده از روش نفاق آميز و دور كشى از حق مى خواستند ماهيت خود را از نظرها پنهان سازند تا گفتار حق را نشنوند. لذا مى گويد: آگاه باشيد آنها عداوت پيامبر را در دل مخفى مى دارند

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۱۴

و سرها را به زير افكنده سينه را به جلو خم مى كنند تا خود را از نظر او پنهان دارند (الا انهم يثنون صدورهم ليستخفوا منه ). براى فهم دقيق معنى آيه بايد مفهوم جمله يثنون به درستى روشن شود. يثنون از ماده ثنى بر وزن سنگ در اصل به معنى نزديك ساختن قسمتهاى مختلف چيزى به يكديگر است ، مثلا در مورد تا كردن لباس و پارچه گفته مى شود: ثنى ثوبه و اينكه به دو نفر اثنان گفته مى شود به خاطر آن است كه يكى را در كنار ديگر قرار مى دهيم ، و اگر به مداحى كردن ثنا خوانى گفته مى شود به خاطر آن است كه صفات برجسته طرف را يكى پس از ديگرى مى شمرند. اين ماده به معنى خم شدن نيز آمده است چرا كه انسان با اين كار قسمتهائى از بدن خود را بيكديگر نزديك مى سازد. و نيز به معنى در دل گرفتن كينه و عداوت آمده است ، چرا كه با اين كار انسان عداوت شخص يا چيزى را به دل نزديك مى سازد. اين تعبير در ادبيات عرب ديده مى شود كه : اثنونى صدره على البغضاء: او كينه مرا به دل گرفت . با توجه به آنچه ذكر شد چنين به نظر مى رسد كه تعبير فوق ممكن است اشاره به هر گونه مخفى كارى ظاهرى و باطنى دشمنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) باشد كه از يكسو با در دل داشتن كينه و عداوتش در ظاهر با زبان شيرين اظهار دوستى مى كردند، و از سوى ديگر به هنگام گفتگو با يكديگر سرها را به هم نزديك و سينه ها را به عقب داده و حتى لباسها را به سر مى كشيدند كه بدگوئيها و

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۱۵

توطئه ها را به صورت مرموزى به يكديگر برسانند، تا كسى از راز آنها آگاه نشود. لذا قرآن بلافاصله اضافه مى كند آگاه باشيد آنها هنگامى كه خود را در جامه هاشان پنهان مى دارند پروردگار پنهان و آشكار آنان را مى داند (الا حين يستغشون ثيابهم يعلم ما يسرون و ما يعلنون ). چرا كه او از اسرار درون سينه ها آگاه است (انه عليم بذات الصدور).

آيه ۶

آيه و ترجمه

وَ مَا مِن دَابَّةٍ فى الاَرْضِ إِلا عَلى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُستَقَرَّهَا وَ مُستَوْدَعَهَا كلُّ فى كتَبٍ مُّبِينٍ(۶) ترجمه : ۶ - هيچ جنبنده اى در زمين نيست مگر اينكه روزى او بر خدا است ، او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را مى داند، همه اينها در كتاب آشكارى (لوح محفوظ علم خداوند) ثبت است . تفسير : همه ميهمان اويند! در آخرين آيه اى كه گذشت اشاره اى به وسعت علم پروردگار و احاطه او به اسرار نهان و آشكار شده بود، آيه مورد بحث در حقيقت دليلى براى آن محسوب مى شود، چرا كه از روزى دادن خداوند به همه موجودات سخن مى گويد، همان كارى كه بدون احاطه علمى كامل به همه جهان امكان پذير نيست ! نخست مى گويد: هيچ دابه اى در روى زمين نيست مگر اينكه رزق و روزى آن بر خدا است ، و قرارگاه او را مى داند، و از نقاطى كه از قرارگاهش به آن منتقل مى شود (نيز) باخبر است و در هر جا باشد روزيش را به او مى رساند

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۱۶

(و ما من دابة فى الارض الاعلى الله رزقها و يعلم مستقرها و مستودعها). تمام اين حقائق با همه حدود و مرزهايش در كتاب مبين و لوح محفوظ علم خداوند ثبت است (كل فى كتاب مبين ).

نكته ها :

براى فهم معنى آيه به چند نكته بايد توجه كرد: ۱ - گر چه دابة از ماده دبيب به معنى آهسته راه رفتن ، و قدمهاى كوتاه برداشتن است ، ولى از نظر مفهوم لغوى هر گونه جنبنده اى را شامل مى شود اما گاهى به خصوص اسب و يا هر حيوان سوارى اطلاق مى گردد، و روشن است كه در آيه مورد بحث تمام موجودات زنده و همه جنبندگان را شامل است . ۲ - رزق به معنى عطاء و بخشش مستمر است ، و از آنجا كه روزى الهى عطاى مستمر او به موجودات است به آن رزق گفته مى شود. اين نكته نيز لازم به تذكر است كه مفهوم آن تنها در نيازهاى مادى خلاصه نمى شود بلكه هر گونه عطاى مادى و معنوى را شامل مى گردد، لذا مى گوئيم : اللهم ارزقنى علما تاما: خداوندا علم كامل به من روزى كن و يا مى گوئيم : اللهم ارزقنى الشهادة فى سبيلك : خداوندا شهادت در راهت را نصيب من بگردان . البته در آيه مورد بحث ممكن است نظر بيشتر روى ارزاق مادى بوده باشد، هر چند اراده مفهوم عام نيز چندان بعيد نيست . ۳ - مستقر در اصل به معنى قرارگاه است ، زيرا ريشه اين لغت از ماده قر (بر وزن حر) به معنى سرماى شديد مى باشد كه انسان و موجودات زنده را خانه نشين مى كند، به همين جهت به معنى سكون و توقف نيز آمده است . مستودع و وديعه از يك ماده است ، و در اصل به معنى رها كردن چيزى است ، و از آنجا كه امور ناپايدار رها مى شوند، و به حالت اول باز مى گردند، به هر امر ناپايدار، مستودع گفته مى شود، وديعه را نيز به خاطر اينكه سرانجام

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۱۷

بايد محل خود را رها كند و به صاحب اصلى باز گردد وديعه گفته اند. در حقيقت آيه فوق مى گويد: تصور نشود كه خداوند تنها به جنبندگانى كه در جايگاه اصلى قرار دارند روزى مى بخشد و به اصطلاح سهميه آنها را در خانه هايشان مى آورند، بلكه هر كجا باشند و در هر وضع و شرائطى قرار گيرند، سهم آنها را از روزى به آنان مى بخشد چرا كه هم جايگاه اصلى آنان را مى داند و هم از تمام نقاطى كه به آن نقل و مكان مى كنند باخبر است . از حيوانات غول پيكر دريائى گرفته تا جنبندگان بسيار كوچكى كه به زحمت به چشم ديده مى شوند هر يك مناسب حالشان آنچه را لازم دارند مقرر كرده است . اين روزى به اندازه اى حساب شده و مناسب حال موجودات است كه از نظر كميت و كيفيت كاملا منطبق بر خواسته ها و نيازهاى آنها است ، حتى غذاى كودكى كه در رحم مادر است ، هر ماه بلكه هر روز، با ماه و روز ديگر تفاوت دارد هر چند ظاهرا يكنوع خون بيشتر نيست ، و نيز كودك در دوران شيرخوارگى با اينكه ظاهرا ماههاى پى در پى غذاى واحدى دارد، اما تركيب اين شير هر روز با روز ديگر متفاوت است !. ۴ - كتاب مبين به معنى نوشته آشكار است و اشاره به مرحله اى از علم وسيع پروردگار مى باشد كه گاهى از آن تعبير به لوح محفوظ مى شود. ممكن است اين تعبير اشاره به اين باشد كه هيچكس نبايد براى به دست آوردن روزى خود كمترين نگرانى به خويش راه دهد، و تصور كند ممكن است در گرفتن سهم خويش ، به اصطلاح ، از قلم بيفتد، چرا كه نام همگى در كتاب آشكارى ثبت است ، كتابى كه همه را احصاء كرده و آشكارا بيان مى كند. آيا اگر در يك مؤ سسه نام تمام كارمندان و كاركنان در دفترى به روشنى ثبت شده باشد احتمال از قلم افتادن كسى مى رود؟!

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۱۸

تقسيم ارزاق و تلاش براى زندگى در مورد رزق بحثهاى مهمى است كه قسمتى از آن را در اينجا از نظر مى گذرانيم : ۱ - رزق - همانگونه كه گفتيم - در لغت بمعنى بخشش مستمر و متداوم است اعم از اينكه مادى باشد يا معنوى ، بنابراين هر گونه بهره اى را كه خداوند نصيب بندگان مى كند از مواد غذائى و مسكن و پوشاك ، و يا علم و عقل و فهم و ايمان و اخلاص به همه اينها رزق گفته مى شود، و آنها كه مفهوم اين كلمه را محدود به جنبه هاى مادى مى كنند، توجه به موارد استعمال آن دقيقا ندارند، قرآن درباره شهيدان راه حق مى گويد بل احياء عند ربهم يرزقون : آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى مى برند (آل عمران - ۱۶۹) روشن است كه روزى شهيدان ، آن هم در جهان برزخ ، نعمتهاى مادى نيست ، بلكه همان مواهب معنوى است كه حتى تصورش براى ما در اين زندگى مادى مشكل است . ۲ - مساله تامين نيازمنديهاى موجودات زنده - و به تعبير ديگر رزق و روزى آنها - از جالبترين مسائلى است كه با گذشت زمان و پيشرفت علم ، پرده از روى اسرار آن برداشته مى شود، و صحنه هاى شگفت انگيز تازه اى از آن بوسيله علم فاش مى گردد. در گذشته همه دانشمندان در فكر بودند كه اگر در اعماق درياها موجودات زنده اى وجود داشته باشد غذاى آنها از چه راهى تامين مى شود، زيرا ريشه اصلى غذاها به نباتات و گياهان باز مى گردد كه آن هم نيازمند به نور آفتاب است ، و در اعماق بيش از ۷۰۰ متر مطلقا نورى وجود ندارد و يك شب تاريك ابدى بر آن سايه افكنده است . ولى بزودى روشن شد كه نور آفتاب ، گياهان ذرهبينى را در سطح آب ، و در بستر امواج پرورش مى دهد، و هنگامى كه مرحله تكاملى خود را پيمود، همچون ميوه رسيده اى ، به اعماق دريا فرو مى رود، و سفره نعمت را براى موجودات زنده ژرفناى آب فراهم مى سازند.

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۱۹

از سوى ديگر بسيارند پرندگانى كه از ماهيان دريا تغذيه مى كنند حتى انواعى از شب پره وجود دارد، كه در ظلمت شب همچون يك غواص ماهر به اعماق آب فرو مى رود و صيد خود را كه با امواج مخصوص رادار مانندى كه از بينى آنها بيرون فرستاده مى شود شناسائى و نشانه گيرى كرده اند بيرون مى آورد. روزى بعضى از انواع پرندگان در لابلاى دندانهاى پاره اى از حيوانات عظيم الجثه دريا نهفته شده ! اين حيوانات كه پس از تغذيه از حيوانات دريائى دندانهايشان احتياج به يك خلال طبيعى : دارد به ساحل مى آيند، دهانشان را كه بى شباهت به غار كوچكى نيست باز نگه مى دارند، آن گروه از پرندگان كه روزيشان در اينجا حواله شده است بدون هيچگونه وحشت و اضطراب وارد اين غار مى شوند، و به جستجوى روزى خويش در لابلاى دندانهاى حيوان غول پيكر مى پردازند، هم شكمى از اين غذاى آماده از عزا در مى آورند، و هم حيوان را از اين مواد مزاحم راحت مى سازند، و هنگامى كه برنامه هر دو پايان پذيرفت ، و آنها به خارج پرواز كردند، حيوان با احساس آرامش دهان را به روى هم مى گذارد و به اعماق آب فرو مى رود! طرز روزى رساندن خداوند به موجودات مختلف ، راستى حيرت انگيز است ، از جنينى كه در شكم مادر قرار گرفته و هيچكس بهيچوجه در آن ظلمتكده اسرار آميز به او دسترسى ندارد، تا حشرات گوناگونى كه در اعماق تاريك زمين و لانه هاى پرپيچ و خم و در لابلاى درختان و بر فراز كوهها و در قعر دره ها زندگى دارند از ديدگاه علم او هرگز مخفى و پنهان نيستند، و همانگونه كه قرآن مى گويد خداوند، هم جايگاه و آدرس اصلى آنها را مى داند و هم محل سيار آنان را، و هر جا باشند روزى آنان را به آنان حواله مى كند. جالب اينكه در آيات فوق به هنگام بحث از روزى خواران تعبير به دابه و جنبنده شده است و اين اشاره لطيفى به مساله رابطه انرژى و حركت است ،

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۲۰

مى دانيم هر جا حركتى وجود دارد نيازمند به ماده انرژى زا است يعنى ماده اى كه منشا حركت گردد، قرآن نيز در آيات مورد بحث مى گويد خدا به تمام موجودات متحرك روزى مى بخشد! و اگر حركت را به معنى وسيعش تفسير كنيم گياهان را هم در بر مى گيرد، زيرا آنها نيز يك حركت بسيار دقيق و ظريف در مسير نمو دارند، به همين دليل در فلسفه ما يكى از اقسام حركت را مساله نمو شمرده اند. ۳ - آيا روزى هر كس از آغاز تا پايان عمر تعيين شده ، و خواه ناخواه به او مى رسد؟ يا اينكه بايد به دنبال آن رفت و به گفته شاعر شرط عقل است جستن از درها! بعضى از افراد سست و بى حال به اتكاء تعبيراتى همانند آيه فوق ، يا رواياتى كه روزى را مقدر و معين معرفى مى كند فكر مى كنند لزومى ندارد كه انسان براى تهيه معاش زياد تلاش كند، چرا كه روزى مقدر است و به هر حال به انسان مى رسد، و هيچ دهان بازى بدون روزى نمى ماند! اين چنين افراد نادان كه شناختشان درباره دين و مذهب فوق العاده سست و ضعيف است بهانه به دست دشمنان مى دهند كه مذهب عاملى است براى تخدير و ركود اقتصادى و خاموش كردن فعاليتهاى مثبت زندگى ، و تن در دادن به انواع محروميتها، به عذر اينكه اگر فلان موهبت نصيب من نشده حتما روزى من نبوده ، اگر روزى من بود بدون چون و چرا به من مى رسيد و اين فرصت خوبى بدست استثمارگران مى دهد كه هر چه بيشتر خلقهاى محروم را بدوشند و آنها را از ابتدائى ترين وسائل زندگى محروم سازند. در حالى كه مختصر آشنائى به قرآن و احاديث اسلامى براى پى بردن به اين حقيقت كافى است كه اسلام پايه هر گونه بهره گيرى مادى و معنوى انسان را سعى

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۲۱

و كوشش و تلاش مى شمرد تا آنجا كه در جمله شعارگونه قرآنى ليس للانسان الا ما سعى بهره انسان را منحصرا در كوشش و كارش قرار مى دهد. پيشوايان اسلامى براى اينكه سرمشقى به ديگران بدهند در بسيارى از مواقع كار مى كردند كارهائى سخت و توانفرسا. پيامبران پيشين نيز از اين قانون مستثنى نبودند، از چوپانى گرفته ، تا خياطى ، و زرهبافى و كشاورزى ، اگر مفهوم تضمين روزى از طرف خدا، نشستن در خانه و انتظار رسيدن روزى باشد، نبايد پيامبران و امامان كه از همه آشناتر به مفاهيم دينى هستند اينهمه براى روزى تلاش كنند. بنابراين ما هم مى گوئيم روزى هر كس مقدر و ثابت است ، ولى در عين حال مشروط به تلاش و كوشش ‍ مى باشد، و هر گاه اين شرط حاصل نشود مشروط نيز از ميان خواهد رفت . اين درست به آن مى ماند كه مى گوئيم هر كس اجلى دارد و مقدار معينى از عمر مسلما مفهوم اين سخن آن نيست كه اگر انسان حتى دست به انتحار و خودكشى و يا تغذيه از مواد زيانبخش بزند تا اجل معينى زنده مى ماند، مفهومش اين است كه اين بدن استعداد بقاء تا يك مدت قابل ملاحظه دارد اما مشروط به اينكه اصول بهداشت را رعايت كند و از موارد خطر بپرهيزد، و آنچه سبب مرگ زودرس مى شود از خود دور كند. نكته مهم اين است كه آيات و روايات مربوط به معين بودن روزى در واقع ترمزى است روى افكار مردم حريص و دنياپرست كه براى تامين زندگى به هر در مى زنند، و هر ظلم و جنايتى را مرتكب مى شوند، به گمان اينكه اگر چنين نكنند زندگيشان تامين نمى شود. آيات قرآن و احاديث اسلامى به اين گونه افراد هشدار مى دهد كه بيهوده دست و پا نكنند، و از طريق نامعقول و نامشروع براى تهيه روزى تلاش ننمايند، همين اندازه كه آنها در طريق مشروع گام بگذارند و تلاش و كوشش كنند مطمئن

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۲۲

باشند خداوند از اين راه همه نيازمنديهاى آنها را تامين مى كند. خدائى كه آنها را در ظلمتكده رحم فراموش نكرد. خدائى كه به هنگام طفوليت كه توانائى بر تغذيه از مواد غذائى اين جهان نداشتند روزيشان را قبل از تولد به پستان مادر مهربان حواله كرد. خدائى كه به هنگام پايان دوران شيرخوارگى در آن حال كه ناتوان بودند، روزيشان را به دست پدر پر مهرى داد كه صبح تا شام جان بكند و خوشحال باشد كه براى تهيه غذاى فرزندانم زحمت مى كشم . آرى اين خدا چگونه ممكن است به هنگامى كه انسان بزرگ مى شود و توانائى و قدرت به هر گونه كار و فعاليت پيدا مى كند او را فراموش نمايد، آيا عقل و ايمان اجازه مى دهد كه انسان در چنين حالى به گمان اينكه ممكن است روزيش فراهم نشود در وادى گناه و ظلم و ستم و تجاوز به حقوق ديگران گام بگذارد و حريصانه به غصب حق مستضعفان پردازد. البته نمى توان انكار كرد كه بعضى از روزيهاست چه انسان به دنبال آن برود، يا نرود، به سراغ او مى آيند. آيا مى توان انكار كرد كه نور آفتاب بدون تلاش ما به خانه ما مى تابد و يا باران و هوا بدون كوشش و فعاليت به سراغ ما مى شتابد؟ آيا مى توان انكار كرد كه عقل و هوش و استعدادى كه از روز نخست در وجود ما ذخيره شده به تلاش ما نبوده است !؟ ولى اينگونه مواهب به اصطلاح باد آورده و يا به تعبير صحيحتر مواهبى كه بدون تلاش ، به لطف خدا، به ما رسيده اگر با تلاش و كوشش خود از آن بطور صحيحى نگهدارى نكنيم آنها نيز از دست ما خواهد رفت ، و يا بى اثر مى ماند. حديث معروفى كه از على (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود: و اعلم يا بنى ! ان الرزق رزقان رزق تطلبه و رزق يطلبك : بدان فرزندم ، روزى دو گونه است ،

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۲۳

يك نوع آن همان روزيهائى است كه تو بايد به جستجويش برخيزى ، و گونه ديگرش روزيهائى است كه آن در جستجوى تو است و به سراغ تو مى آيد نيز اشاره به همين حقيقت است . اين را نيز نمى توان انكار كرد كه در پاره اى از موارد انسان به دنبال چيزى نمى رود، ولى بر اثر يك سلسله تصادفها، موهبتى نصيب او مى شود، اين حوادث گر چه در نظر ما تصادف است اما در واقع و از نظر سازمان آفرينش حسابى در آن مى باشد، بدون شك حساب اين گونه روزيها از روزيهائى كه در پرتو تلاش و كوشش ‍ بدست مى آيند جدا است ، و حديث بالا ممكن است اشاره به اينها نيز باشد. ولى به هر حال نكته اساسى اين است كه تمام تعليمات اسلامى به ما مى گويد براى تامين زندگى بهتر چه مادى و چه معنوى بايد تلاش بيشتر كرد، و فرار از كار به گمان مقسوم بودن روزى غلط است . ۴ - در آيات مورد بحث تنها اشاره به مساله رزق و روزى شده ، در حالى كه در چند آيه بعد، آنجا كه سخن از بندگان توبه كار و باايمان مى گويد اشاره به متاع حسن (بهره بردارى و تمتع شايسته ) شده است . مقابله اين دو با يكديگر اين مطلب را به ما مى فهماند كه براى همه جنبندگان : انسانها، حشرات ، درندگان ، نيكان و بدان ، همگى بهره اى از روزى است ، ولى متاع حسن و مواهب شايسته و ارزنده تنها مخصوص ‍ انسانهاى با ايمانى است كه خود را با آب توبه از هر گونه گناه و آلودگى شستشو داده اند، و نعمتهاى خدا را در مسير اطاعت فرمانش بكار مى گيرند نه در طريق هوا و هوسهاى سركش !.


→ صفحه قبل صفحه بعد ←