تفسیر:نمونه جلد۲ بخش۶۲

از الکتاب
→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۰۹

آيه ۲۱۷ - ۲۱۸

آيه و ترجمه

يَسئَلُونَك عَنِ الشهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صدُّ عَن سبِيلِ اللَّهِ وَ كفْرُ بِهِ وَ الْمَسجِدِ الْحَرَامِ وَ إِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبرُ عِندَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَكْبرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا يَزَالُونَ يُقَتِلُونَكُمْ حَتى يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكمْ إِنِ استَطعُوا وَ مَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُت وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولَئك حَبِطت أَعْمَلُهُمْ فى الدُّنْيَا وَ الاَخِرَةِ وَ أُولَئك أَصحَب النَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(۲۱۷) إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ الَّذِينَ هَاجَرُوا وَ جَهَدُوا فى سبِيلِ اللَّهِ أُولَئك يَرْجُونَ رَحْمَت اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(۲۱۸) ترجمه : ۲۱۷ - از تو، درباره جنگ كردن در ماه حرام ، سؤ ال مى كنند، بگو: جنگ در آن ، (گناهى ) بزرگ است ، ولى جلوگيرى از راه خدا (و گرايش مردم به آيين حق ) و كفر ورزيدن نسبت به او و هتك احترام مسجد الحرام ، و اخراج ساكنان آن ، نزد خداوند مهمتر از آن است ، و ايجاد فتنه ، (و محيط نامساعد، كه مردم را به كفر، تشويق و از ايمان باز مى دارد) حتى از قتل بالاتر است . و مشركان ، پيوسته با شما مى جنگند، تا اگر بتوانند شما را از آيينتان برگردانند، ولى كسى كه از آيينش برگردد، و در حال كفر بميرد، تمام اعمال نيك (گذشته ) او، در دنيا و آخرت ، بر باد مى رود، و آنان اهل دوزخند، و هميشه در آن خواهند بود. ۲۱۸ - كسانى كه ايمان آورده و كسانى كه هجرت كرده و در راه خدا جهاد نموده اند، آنها اميد به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است .

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۱۰

شان نزول : گفته اند: اين آيه در مورد سريه عبد الله بن جحش نازل شده است . جريان چنين بود كه : پيش از جنگ بدر پيامبر اسلام «عبد الله بن جحش » را طلبيد و نامهاى به او داد و هشت نفر از مهاجرين را همراه وى نمود، به او فرمان داد پس از آنكه دو روز راه پيمود، نامه را بگشايد، و طبق آن عمل كند، او پس از دو روز طى طريق نامه را گشود و چنين يافت : «پس از آنكه نامه را باز كردى تا ((نخله » (زمينى كه بين مكه و طايف است ) پيش برو و در آنجا وضع قريش را زير نظر بگير و جريان را به ما گزارش بده )). «عبد الله » جريان را براى همراهانش نقل نمود و اضافه كرد: پيامبر مرا از مجبور ساختن شما در اين راه منع كرده است ، بنابراين هر كس آماده شهادت است با من بيايد، و ديگران باز گردند همه با او حركت كردند، هنگامى كه به «نخله » رسيدند به قافلهاى از قريش برخورد كردند كه عمرو بن حضرمى در آن بود، چون روز آخر رجب (يكى از ماههاى حرام ) بود در مورد حمله به آنها به مشورت پرداختند. بعضى گفتند: اگر امروز هم از آنها دست برداريم وارد محيط حرم خواهند شد و ديگر نمى توان متعرض آنها شد، سرانجام شجاعانه به آنها حمله كردند «عمرو

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۱۱

بن حضرمى » را كشتند و قافله را با دو نفر نزد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آوردند، پيغمبر به آنان فرمود: من به شما دستور نداده بودم كه در ماههاى حرام نبرد كنيد، و دخالتى در غنائم و اسيران نكرد، مجاهدان ناراحت شدند و مسلمانان به سرزنش آنها پرداختند، مشركان نيز زبان به طعن گشودند كه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) جنگ و خونريزى و اسارت را در ماههاى حرام ، حلال شمرده در اين هنگام آيه اول نازل شد پس از آنكه اين آيه نازل شد «عبد الله بن جحش » و همراهانش اظهار كردند كه در اين راه براى درك ثواب جهاد كوشش كرده اند و از پيامبر پرسيدند كه آيا اجر مجاهدان را دارند يا نه ؟ آيه دوم (ان الذين آمنوا و الذين هاجروا...) نازل گرديد. تفسير: جنگ در ماههاى حرام همان گونه كه از شان نزول بر مى آيد و لحن آيه نيز اجمالا به آن گواهى مى دهد آيه نخست در صدد پاسخگوئى به پاره اى از سؤ الات درباره جهاد و استثناهاى آن است . مى فرمايد: «از تو درباره جنگ كردن در ماههاى حرام سؤ ال مى كنند» (يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه ). سپس مى افزايد: ((به آنها بگو جنگ در آن (گناه ) بزرگى است )) (قل قتال فيه كبير). و به اين ترتيب سنتى را كه از زمانهاى قديم و اعصار انبياى پيشين در ميان عرب در مورد تحريم پيكار در ماههاى حرام (رجب ، ذى القعده ، ذى الحجه و محرم ) وجود داشته با قاطعيت امضا مى كند. سپس مى فرمايد: چنين نيست كه اين قانون استثنائى نداشته باشد نبايد اجازه داد گروهى فاسد و مفسد زير چتر اين قانون هر ظلم و فساد و گناهى را

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۱۲

مرتكب شوند درست است كه جهاد در ماه حرام مهم است «ولى جلوگيرى از راه خدا و كفر ورزيدن نسبت به او و هتك احترام مسجد الحرام ، و خارج كردن و تبعيد نمودن ساكنان آن ، نزد خداوند از آن مهمتر است » (و صد عن سبيل الله و كفر به و المسجد الحرام و اخراج اهله منه اكبر عند الله ). سپس مى افزايد: ((ايجاد فتنه (و منحرف ساختن مردم از دين خدا) از قتل هم بالاتر است )) (و الفتنة اكبر من القتل ). چرا كه آن ، جنايتى است بر جسم انسان و اين جنايتى است بر جان و روح و ايمان انسان و بعد چنين ادامه مى دهد كه مسلمانان نبايد تحت تاثير تبليغات انحرافى مشركان قرار گيرند، زيرا «آنها دائما با شما مى جنگند تا اگر بتوانند شما را از دينتان باز گردانند» (و در واقع به كمترين از اين قانع نيستند) (و لا يزالون يقاتلونكم حتى يردوكم عن دينكم ان استطاعوا). بنابراين محكم در برابر آنها بايستيد، و به وسوسه هاى آنها در زمينه ماه حرام و غير آن اعتنا نكنيد و بعد به مسلمانان در زمينه بازگشت از دين خدا هشدار جدى داده مى گويد: «هر كس از شما مرتد شود و از دينش ‍ برگردد، و در حال كفر بميرد، تمام اعمال نيك او در دنيا و آخرت بر باد مى رود و آنها اهل دوزخند و جاودانه در آن مى مانند» (و من يرتدد منكم عن دينه فيمت و هو كافر فاولئك حبطت اعمالهم فى الدنيا و الاخرة و اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون ). چه مجازاتى از اين سختتر و وحشتناكتر كه تمام اعمال نيك انسان نابود شود و نه در دنيا و نه در آخرت به حال او مفيد نيفتد و گرفتار عذاب جاويدان الهى نيز بشود.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۱۳

روشن است اعمال نيك هم بركات و آثارى در دنيا دارد و هم در آخرت ، افراد مرتد از همه اين آثار محروم مى شوند به علاوه ارتداد سبب مى شود كه تمام آثار ايمان برچيده شود همسرانشان جدا گردند و اموالشان به ارث به بازماندگان آنان برسد. در آيه بعد به نقطه مقابل اين گروه اشاره كرده و مى فرمايد: ((كسانى كه ايمان آوردند و كسانى كه هجرت نمودند و در راه خدا جهاد كردند (و بر ايمان خود استوار ماندند) آنها اميد رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است )) (ان الذين آمنوا و الذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل الله اولئك يرجون رحمة الله و الله غفور رحيم ). آرى اين گروه در پرتو اين سه كار بزرگ (ايمان و هجرت و جهاد) اگر مرتكب اشتباهاتى نيز بشوند (همانگونه كه در شان نزول در داستان عبد الله بن جحش آمده بود) ممكن است مشمول عنايات و مغفرت الهى گردند.

نكته :

مساءله «احباط» و «تكفير» «حبط» در اصل به گفته «راغب » در «مفردات » به معنى اين است چهار پائى آنقدر بخورد كه شكمش باد كند و چون اين حالت سبب فساد غذا و بى اثر بودن آن مى گردد اين واژه به معنى باطل و بى خاصيت شدن به كار مى رود لذا در معجم مقائيس اللغة معنى آن را بطلان ذكر كرده است و به همين دليل در آيه ۱۶ سوره هود هم رديف باطل ذكر شده مى فرمايد: اولئك الذين ليس لهم فى الاخرة الا النار

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۱۴

و حبط ما صنعوا فيها و باطل ما كانوا يعملون : «دنيا پرستان كسانى هستند كه در آخرت جز آتش بهره اى ندارند و آنچه را در دنيا انجام داده اند بر باد مى رود و اعمالشان باطل مى شود». و اما «احباط» در اصطلاح متكلمان و علماء عقائد عبارت از اين است كه ثواب اعمال پيشين بر اثر گناهان از بين برود نقطه مقابل تكفير كه به معنى از بين رفتن كيفر و آثار گناهان پيشين به خاطر اعمال نيك آينده است . در اينكه آيا احباط و تكفير در مورد ثواب اعمال صالح و كيفر گناهان صحيح است يا نه در ميان علماء عقائد بحث و گفتگو است به گفته مرحوم «علامه مجلسى ره » مشهور ميان متكلمان اماميه بطلان احباط و تكفير است آنها فقط مى گويند: ثواب مشروط به آن است كه انسان با ايمان از دنيا برود و عقاب مشروط به اين است كه به هنگام مرگ با اسلام و توبه از دنيا نرود. ولى علماء معتزله نظر به ظواهر بعضى از آيات و روايات معتقد به صحت احباط و تكفيرند. خواجه نصير الدين طوسى در كتاب «تجريد العقايد»: احباط را باطل شمرده و به دليل عقل و نقل بر آن استدلال كرده است دليل عقلى او اين است كه احباط مستلزم ظلم است (زيرا كسى كه ثواب كمترى داشته و گناه بيشترى پس از احباط به منزله كسى خواهد بود كه اصلا كار نيك نكرده است و اين يك نوع ستم در حق او خواهد بود) و اما دليل نقلى اين است كه قرآن با صراحت مى گويد: فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره : هر كس به مقدار سنگينى ذره اى كار خير كند آن را مى بيند و هر كس به مقدار سنگينى ذره اى كار شر كند آن را مى بيند.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۱۵

در ميان دانشمندان معتزله ابوهاشم احباط و تكفير را به هم آميخته و عنوان موازنه را به وجود آورده است به اين معنى كه گناه و ثواب را با هم مى سنجد و از يكديگر كسر مى كند. ولى حق اين است كه احباط و تكفير امرى ممكن مى باشد و هيچ گونه ظلمى از آن حاصل نمى گردد، و آيات و رواياتى صريحا بر آن دلالت دارد و به نظر مى رسد مخالفت منكران بازگشت به يك نوع «نزاع لفظى » مى كند. توضيح اينكه : گاه مى شود انسان ساليان دراز زحمت مى كشد و با مشقت فراوان سرمايه اى مى اندوزد ولى با يك ندانم كارى و يا يك هوسبازى آن را از دست مى دهد يعنى حسنات سابق «حبط» مى شود. و يا به عكس مرتكب اشتباهات و خسارتهاى زيادى شده و با يك عمل عاقلانه و حساب شده همه را جبران مى كند اين يك نوع تكفير است (تكفير يك نوع پوشانيدن و جبران كردن است ) در مسائل معنوى نيز همين اصل صادق مى باشد.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۱۶

آيه ۲۱۹ - ۲۲۰

آيه و ترجمه

يَسئَلُونَك عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كبِيرٌ وَ مَنَفِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُمَا أَكبرُ مِن نَّفْعِهِمَا وَ يَسئَلُونَك مَا ذَا يُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِك يُبَينُ اللَّهُ لَكُمُ الاَيَتِ لَعَلَّكمْ تَتَفَكَّرُونَ(۲۱۹) فى الدُّنْيَا وَ الاَخِرَةِ وَ يَسئَلُونَك عَنِ الْيَتَمَى قُلْ إِصلاحٌ لَّهُمْ خَيرٌ وَ إِن تخَالِطوهُمْ فَإِخْوَنُكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصلِح وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لاَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ(۲۲۰) ترجمه : ۲۱۹ - درباره شراب و قمار از تو سؤ ال مى كنند، بگو: در آنها گناه و زيان بزرگى است ، و منافعى (از نظر مادى ) براى مردم در بر دارد، (ولى ) گناه آنها از نفعشان بيشتر است . و از تو مى پرسند چه چيز انفاق كنند؟ بگو: از مازاد نيازمندى خود. اين چنين خداوند آيات را براى شما روشن مى سازد، شايد انديشه كنيد! ۲۲۰ - (تا انديشه كنيد) درباره دنيا و آخرت ! و از تو درباره يتيمان سؤ ال مى كنند، بگو: ((اصلاح كار آنان بهتر است . و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بياميزيد، (مانعى ندارد؛) آنها برادر (دينى ) شما هستند)). (و همچون يك برادر با آنها رفتار كنيد!) خداوند، مفسدان را از مصلحان ، باز مى شناسد. و اگر خدا بخواهد، شما را به زحمت مى اندازد؛ (و دستور مى دهد در عين سرپرستى يتيمان ، زندگى و اموال آنها را بكلى از اموال خود، جدا سازيد، ولى خداوند چنين نمى كند؛) زيرا او توانا و حكيم است . شان نزول : درباره شاءن نزول آيه اول گفته اند گروهى از ياران پيامبر خدمتش آمدند و عرض كردند: حكم شراب و قمار را كه عقل را زائل و مال را تباه مى كند بيان فرما! آيه نخست نازل شد و به آنها پاسخ داد.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۱۷

و در شاءن نزول آيه دوم در تفسير قمى از امام صادق (عليه السلام ) و در مجمع البيان از ابن عباس چنين نقل شده است : هنگامى كه آيه «و لا تقربوا مال اليتيم الا بالتى هى احسن » (و به مال يتيم جز به بهترين طريق نزديك نشويد) و آيه «ان الذين ياكلون اموال اليتامى ظلما انما ياكلون فى بطونهم نارا و سيصلون سعيرا» (كسانى كه اموال يتيمان را از روى ظلم و ستم مى خورند، تنها آتش مى خورند و به زودى به آتش سوزانى مى سوزند)) نازل شد، كه در آن از نزديك شدن به اموال و دارايى يتيمان مگر در صورتى كه براى آنان نفعى داشته باشد، و نيز از خوردن اموال آنان نهى شده ، مردمى كه يتيمى در خانه داشتند، از كفالت وى فاصله گرفتند و او را به حال خود گذاشتند، و حتى گروهى آنان را از خانه خود بيرون كردند، و آنها كه بيرون نكردند، در خانه براى آنان وضعى به وجود آورده بودند كه كمتر از بيرون كردن نبود، زيرا غذاى او را كه از مال خودش ‍ تهيه مى شد، با غذاى خود مخلوط نمى كردند، و حتى جداگانه براى آنان غذا مى پختند و پس از آنكه آن يتيم در گوشه اى از اطاق غذاى مخصوص خويش را مى خورد، زيادى آن را اگر اضافه مى آمد، براى او ذخيره مى كردند تا دفعه بعد بخورد و اگر فاسد مى شد به دور مى ريختند. همه اين كارها براى آن بود كه گرفتار مسؤ وليت خوردن مال يتيم نشده باشند اين عمل هم براى سرپرستان و هم براى يتيمان مشكلات فراوانى به بار مى آورد، به دنبال اين جريان آنها خدمت پيامبر رسيده و از اين طرز عمل سؤ ال كردند در پاسخ آنها اين آيه نازل شد.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۱۸

تفسير: پاسخ به چهار سؤ ال آيه اول از دو سؤ ال درباره شراب و قمار شروع مى شود، مى فرمايد: از تو درباره شراب و قمار سؤ ال مى كنند (يسئلونك عن الخمر و الميسر). «خمر» در لغت در اصل به گفته «راغب » به معنى پوشانيدن چيزى است و لذا به چيزى كه با آن مى پوشانند «خمار» گفته مى شود هر چند خمار معمولا به چيزى گفته مى شود كه زن سر خود را با آن مى پوشاند. در معجم مقاييس اللغه نيز براى «خمر» يك ريشه ذكر كرده كه دلالت بر پوشاندن و اختلاط و آميزش در پنهانى مى كند و از آنجا كه شراب عقل انسان را مى پوشاند به آن خمر گفته شده زيرا سبب مستى است و مستى پرده اى بر روى عقل مى افكند و نمى گذارد انسان خوب و بد را تشخيص دهد. «خمر» در اصطلاح شرع به معنى شراب انگور نيست بلكه به معنى هر مايع مست كننده است خواه از انگور گرفته شده باشد و يا از كشمش يا خرما و يا هر چيز ديگر، هر چند در لغت براى هر يك از انواع مشروبات الكلى اسمى قرار داده شده است . «ميسر» از ماده «يسر» گرفته شده كه به معنى سهل و آسان است ، و از آنجا كه «قمار» در نظر بعضى از مردم وسيله آسانى براى نيل به مال و ثروت است به آن ميسر گفته شده است . سپس در جواب مى فرمايد: ((بگو در اين دو گناه بزرگى است و منافعى (از نظر ظاهر و جنبه مادى ) براى مردم دارد ولى گناه آنها از نفعشان بيشتر است )) (قل فيهما اثم كبير و منافع للناس و اثمهما اكبر من نفعهما). با توجه به اينكه جامعه عرب جاهلى بسيار آلوده به شراب و قمار بوده حكم تحريم اين دو به طور تدريجى و در چند مرحله نازل شده و اگر نرمش و مدارائى در

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۱۹

لحن آيه مشاهده مى شود به خاطر همين معنى است . در اين آيه منافع و زيانهاى اين دو با هم مقايسه شده و برترى زيانها و گناه سنگين آن بر منافع آنها مورد تصريح قرار گرفته است مسلما منافع مادى كه احيانا از طريق فروش شراب يا انجام قمار حاصل مى شود و يا منافع خيالى كه به خاطر تخدير حاصل از مستى شراب و غفلت از هموم و غموم و اندوه ها به دست مى آيد در برابر زيانهاى فوق العاده اخلاقى و اجتماعى و بهداشتى اين دو بسيار ناچيز است . بنابراين هيچ انسان عاقلى به خاطر آن نفع كم به اين همه زيان تن در نمى دهد. «اثم » به گفته معجم مقاييس اللغة در اصل ، به معنى كندى و عقب افتادن است ، و از آنجا كه گناهان ، انسان را از رسيدن به خيرات ، عقب مى اندازد اين واژه بر آن اطلاق شده است ، بلكه در بعضى از موارد از آيات قرآن غير اين معنى (كندى و تاخر) مناسب نيست ، مانند: و اذا قيل له اتق الله اخذته العزة بالاثم ؛ «و هنگامى كه به او گفته شود، تقوا پيشه كن ، غرور، و مقامات موهوم او را از وصول به تقوا، كند مى سازد». به هر حال ، اثم به هر كار و هر چيزى گفته مى شود كه حالتى در روح و عقل به وجود مى آورد، و انسان را از رسيدن به نيكيها و كمالات باز مى دارد، بنابراين وجود «اثم كبير» در شراب و قمار، دليل بر تاثير منفى اين دو در رسيدن به تقوا و كمالات معنوى و انسانى است كه شرح آن در نكته ها خواهد آمد. سومين سؤ الى كه در آيه فوق مطرح است ، سؤ ال درباره انفاق است ، مى فرمايد: «از تو سؤ ال مى كنند چه چيز انفاق كنند» (و يسئلونك ما ذا ينفقون ). «بگو از مازاد نيازمنديهايتان » (قل العفو).

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۲۰

در تفسير در المنثور، در شان نزول اين قسمت از آيه ، از ابن عباس ، چنين نقل شده كه گروهى از صحابه و ياران پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) سؤ ال كردند (اينكه مى گوييد در راه خدا انفاق كنيد) ما نمى دانيم چه مقدار از اموال خود را انفاق كنيم آيا همه را در راه خدا به نيازمندان بدهيم يا مقدارى از آن را. در پاسخ آنها آيه فوق ، نازل گرديد و به آنها دستور داد در انفاق خود رعايت عفو كنيد، اكنون ببينيم عفو در اينجا به چه معنى است ؟ «عفو» در اصل - به گفته راغب در مفردات - به معنى قصد بر گرفتن چيزى است يا به معنى چيزى كه بر گرفتن آن آسان است . و از آنجا كه اين معنى ، بسيار گسترده است ، بر مصاديق گوناگونى اطلاق شده ، از جمله بخشش و آمرزش ، از بين بردن اثر، حد وسط و ميانه هر چيز، و مقدار اضافى چيزى ، و بهترين قسمت مال ، ظاهرا دو معنى اول متناسب با مفهوم آيه نيست و به نظر مى رسد، مراد يكى از سه معنى اخير باشد، يعنى در انفاق حد وسط را رعايت كنيد و يا مقدار اضافى از نيازمنديهاى خود را انفاق نمائيد و يا به هنگام انفاق به سراغ قسمتهاى بى ارزش مال نرويد، از بهترين قسمتها كه بر گرفتن آن براى خودتان به خاطر مرغوبيت سهل و آسان است در راه خدا نيز از همان انفاق كنيد. در روايات اسلامى نيز، آيه فوق به همين معنى تفسير شده است . در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه فرمود: العفو الوسط: ((منظور از عفو (در آيه فوق ) حد وسط است )). و در تفسير على بن ابراهيم مى خوانيم لا اقتار و لا اسراف : «نه سختگيرى باشد و نه اسراف ». و در «مجمع البيان » از امام باقر (عليه السلام ) آمده است : عفو، مازاد خوراك سال است .

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۲۱

احتمال ديگرى كه در تفسير اين آيه مى توان گفت (هر چند آن را در كلمات هيچ يك از مفسران نديده ايم ) اين است كه عفو به همان معنى اول ، يعنى مغفرت و گذشت از لغزش ديگران است ، مطابق اين معنى ، تفسير آيه چنين مى شود: «بگو بهترين انفاق ، انفاق عفو و گذشت است ». با توجه به اوضاع اجتماعى عرب جاهلى و محل نزول قرآن ، مخصوصا مكه و مدينه كه از نظر دشمنى و كينه توزى ، و عدم گذشت ، در حد اعلا بودند، اين احتمال چندان دور نيست ، به خصوص اينكه شخص ‍ پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز نمونه كامل اين معنى بود، همان گونه كه اعلام عفو عمومى ، نسبت به مشركان مكه كه سرسخت ترين و سنگدل ترين دشمنان اسلام بودند نشان مى دهد، و هيچ مانعى ندارد كه آنها سؤ ال از انفاق اموال كنند، ولى نياز شديد آنها به انفاق عفو، سبب شود كه قرآن آنچه را لازمتر است ، در پاسخ بيان كند و اين يكى از شؤ ون فصاحت و بلاغت است كه گوينده پاسخ سؤ ال طرف را رها كرده و به مهمتر از آن مى پردازد. در ميان اين تفاسير، تضادى وجود ندارد و ممكن است همه آنها در مفهوم آيه جمع باشد. و بالاخره در پايان آيه مى فرمايد: «خداوند آيات خود را چنين بيان مى كند شايد تفكر و انديشه كنيد» (كذلك يبين الله لكم الايات لعلكم تتفكرون ). و بلافاصله در آيه بعد، مركز اصلى فكر و انديشه را چنين بيان مى كند: «در دنيا و آخرت » (فى الدنيا و الاخرة ). آرى بايد تمام كارها در زندگى مادى و معنوى ، تواءم با فكر و انديشه باشد، از

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۲۲

اين تعبير، دو نكته روشن مى شود: نخست اينكه انسان گر چه موظف است در برابر خدا و پيامبرش ، تسليم باشد، ولى اين اطاعت ، به معنى اطاعت كوركورانه نيست ، بلكه اطاعتى است آميخته با آگاهى ، بايد از اسرار احكام الهى نه فقط در زمينه تحريم شراب و قمار، بلكه در همه زمينه ها، و لو اجمالا آگاه گردد، و با درك صحيح آنها را انجام دهد. معنى اين سخن آن نيست كه اطاعت احكام الهى ، مشروط به درك فلسفه آنهاست ، بلكه منظور اين است كه به موازات اين اطاعت ، بايد بكوشد تا از اسرار و روح احكام خدا آگاه گردد. ديگر اينكه : انديشه بايد در تمام زمينه ها انجام گيرد، براى نيازمنديهاى جسم و جان ، روح و بدن ، چرا كه دنيا و آخرت به هم مربوطند، و ويرانى هر يك در ديگرى اثر مى گذارد. اصولا انديشه درباره يكى از اين دو به تنهائى نمى تواند ترسيم صحيحى ، از واقعيت اين عالم ، در اختيار انسان بگذارد، چرا كه هر يك از اين دو بخشى از اين عالم است ، دنيا بخش كوچكتر، و آخرت بخش عظيمتر و آنها كه تنها درباره يكى از اين دو مى انديشند، تفكر درستى از عالم هستى ندارند. سپس به چهارمين سؤ ال و پاسخ آن مى پردازد و مى فرمايد: «از تو درباره يتيمان سؤ ال مى كنند» (و يسئلونك عن اليتامى ). «بگو اصلاح كار آنان بهتر است » (قل اصلاح لهم خير). ((و اگر زندگى خود را با آنان بياميزيد (مانعى ندارد) آنها برادر شما هستند)) (و ان تخالطوهم فاخوانكم ). به اين ترتيب قرآن ، به مسلمانان گوشزد مى كند كه شانه خالى كردن از زير بار مسؤ وليت سرپرستى يتيمان ، و آنها را به حال خود واگذاردن ، كار درستى نيست ،

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۲۳

بهتر اين است كه سرپرستى آنها را بپذيريد، و كارهاى آنان را سامان دهيد و اصلاح كنيد، و اگر زندگى و اموال آنها با زندگى و اموال شما مخلوط گردد مشكلى نيست ، در صورتى كه نظر شما اصلاح باشد و بسان يك برادر، با آنها رفتار كنيد. سپس اضافه مى كند: «كه خداوند مفسد را از مصلح مى شناسد» (و الله يعلم المفسد من المصلح ) آرى او از نيات همه شما آگاه است ، و آنها كه قصد سوء استفاده از اموال يتيمان دارند، و با آميختن اموال آنها با اموال خود، به حيف و ميل اموال يتيمان مى پردازند را از دلسوزان پاكدل واقعى مى شناسد. و در پايان آيه مى فرمايد: ((خداوند اگر بخواهد مى تواند كار را بر شما سخت بگيرد و شما را به زحمت اندازد (و در عين دستور دادن به سرپرستى يتيمان ، دستور دهد كه اموال آنها را به كلى از اموال خود جدا سازيد، ولى خداوند هرگز چنين نمى كند) زيرا او توانا و حكيم است )) (و لو شاء الله لاعنتكم ان الله عزيز حكيم ).

نكته ها

رابطه احكام چهارگانه بالا

همان گونه كه ملاحظه كرديد، چهار سؤ ال در دو آيه فوق ، درباره مساءله «شراب » و «قمار» و «انفاق » و «يتيمان »، همراه پاسخ آنها آمده است ، ذكر اين چهار سؤ ال و جواب با يكديگر ممكن است ، به اين جهت باشد كه واقعا مردم گرفتار اين چهار مساءله و درگير با آنها بودند، لذا پى در پى درباره اين چهار موضوع سؤ ال مى كردند (توجه داشته باشيد كه يسئلونك فعل مضارع و

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۲۴

دليل بر استمرار است ). اين احتمال نيز وجود دارد كه اين هر چهار مورد به نحوى با مسايل مالى مربوط است ، شراب و قمار، مايه تباهى اموال ، و انفاق مايه شكوفائى آن و سرپرستى يتيمان ، ممكن است مفيد و يا مخرب باشد. ديگر اينكه : انفاق جنبه عمومى و همگانى و جنبه اخروى و اصلاح دارد، و شراب و قمار جنبه خصوصى و مادى و افساد دارد و اصلاح كار يتيمان نيز داراى هر دو جنبه عمومى و خصوصى است ، و به اين ترتيب مصداق تفكر در دنيا و آخرت مى باشد. و از اينجا رابطه خمر و ميسر (شراب و قمار) نيز روشن مى شود، زيرا هر دو مايه تباهى اموال ، و فساد جامعه ، و انواع بيماريهاى جسم و جان انسان هستند.

زيانهاى نوشابه هاى الكلى

الف - اثر الكل در عمر: يكى از دانشمندان مشهور غرب اظهار مى دارد كه هر گاه از جوانان ۲۱ ساله تا ۲۳ ساله معتاد به مشروبات الكلى ۵۱ نفر بميرند در مقابل از جوانهاى غير معتاد ده نفر هم تلف نمى شوند. دانشمند مشهور ديگرى ثابت كرده است كه جوانهاى بيست ساله كه انتظار مى رود پنجاه سال عمر كنند در اثر نوشيدن الكل بيشتر از ۳۵ سال عمر نمى كنند. بر اثر تجربياتى كه كمپانيهاى بيمه عمر كرده اند ثابت شده است كه عمر معتادان به الكل نسبت به ديگران ۲۵ الى ۳۰ درصد كمتر است . آمارگيرى نشان مى دهد كه حد متوسط عمر معتادان به الكل در حدود ۳۵ الى ۵۰ سال است ، در صورتى كه حد متوسط عمر با رعايت نكات بهداشتى از ۶۰ سال به بالا است . ب - اثر الكل در نسل : كسى كه در حين انعقاد نطفه مست است ۳۵ درصد عوارض الكليسم حاد را به فرزند خود منتقل مى كند و اگر زن و مرد هر دو مست باشند، صددرصد عوارض حاد در بچه ظاهر مى شود براى اينكه به اثر الكل در

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۲۵

فرزندان بهتر توجه شود آمارى را در اينجا مى آوريم : كودكانى كه زودتر از وقت طبيعى به دنيا آمده اند از پدران و مادران الكلى ۴۵ درصد، و از مادران الكلى ۳۱ درصد، و از پدران الكلى ۱۷ درصد، بوده اند. كودكانى كه هنگام تولد توانائى زندگى را ندارند، از پدران الكلى ۶ درصد، و از مادران الكلى ۴۵ درصد، كودكانى كه كوتاه قد بوده اند از پدران و مادران الكلى ۷۵ درصد و از مادران الكلى ۴۵ درصد بوده است ، كودكانى كه فاقد نيروى كافى عقلانى و روحى بوده اند از مادران و از پدران الكلى نيز ۷۵ درصد بوده است . ج - اثر الكل در اخلاق : در شخص الكلى عاطفه خانوادگى و محبت نسبت به زن و فرزند ضعيف مى شود بطوريكه مكرر ديده شده كه پدرانى فرزندان خود را با دست خود كشته اند. د - زيانهاى اجتماعى الكل : طبق آمارى كه «انستيتوى » پزشكى قانونى شهر نيون در سال ۱۹۶۱ تهيه نموده است جرايم اجتماعى الكليستها از اين قرار است : مرتكبين قتلهاى عمومى ۵۰ درصد. ضرب و جرحها در اثر نوشيدن الكل ۸ / ۷۷ درصد سرقتهاى مربوط به الكليستها ۵ / ۸۸ درصد. جرايم جنسى مربوط به الكليها ۸ / ۸۸ درصد، مى باشد. اين آمار نشان مى دهد كه اكثريت قاطع جنايات و جرايم بزرگ در حال مستى روى مى دهد. ه - زيانهاى اقتصادى مشروبات الكلى : يكى از روان پزشكهاى معروف مى گويد: متاسفانه حكومتها حساب منافع و عايدات مالياتى شراب را مى كنند، ولى حساب بودجه هاى هنگفت ديگرى را كه صرف ترميم مفاسد شراب مى شود، نكرده اند، اگر دولتها حسابهاى ازدياد بيماريهاى روحى را در اجتماع و خسارتهاى جامعه منحط، و اتلاف وقتهاى گرانبها، و تصادفات رانندگى در اثر مستى ، و فساد نسلهاى پاك ، و تنبلى و بى قيدى و بى كارى ، و عقب ماندن فرهنگ و زحمات و گرفتاريهاى پليس ، و پرورشگاهها جهت سرپرستى اولاد الكليها و بيمارستانها، و تشكيلات دادگسترى براى جنايات آنها و زندانها براى مجرمين از

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۲۶

الكليها، و ديگر خسارتهاى ناشى از ميگسارى را يك جا بكنند خواهند دانست در آمدى كه به عنوان عوارض و ماليات شراب عايد مى گردد، در برابر خسارت نامبرده هيچ است ، بعلاوه نتايج اسف انگيز صرف مشروبات الكلى را تنها با دلار و پول نمى توان سنجيد، زيرا مرگ عزيزان ، و به هم خوردن خانواده ها، و آرزوهاى بر باد رفته و فقدان مغزهاى متفكر انسانى ، به هيچ وجه قابل مقايسه با پول نمى باشد. خلاصه ضررهاى الكل آنقدر زياد است كه به گفته يكى از دانشمندان اگر دولتها ضمانت كنند در نيمى از ميخانه ها را ببندند مى توان ضمانت كرد كه از نيمى از بيمارستانها و تيمارستانها بى نياز شويم . از آنچه گفته شد، معنى آيه مورد بحث به خوبى روشن مى گردد كه اگر در تجارت مشروبات الكلى سودى براى بشر باشد و يا فرضا چند لحظه بى خبرى و فراموش كردن غمها براى او سودى محسوب شود، زيان آن به درجات بيشتر، وسيعتر و طولانيتر است بطورى كه اين دو با هم قابل مقايسه نيستند.

آثار شوم قمار

كمتر كسى را مى توان يافت كه از زيانهاى گوناگون قمار بى خبر باشد، براى توضيح بيشتر گوشهاى از عواقب شوم و خانمان برانداز آن را بطور فشرده يادآور مى شويم : الف - قمار بزرگترين عامل هيجان : كليه روانشناسان و دانشمندان پيسيكولوژى ، معتقدند كه هيجانات روانى عامل اصلى بسيارى از بيماريهاست ، مثلا كم شدن ويتامين ها، زخم معده ، جنون و ديوانگى ، بيماريهاى عصبى روانى به صورت خفيف و حاد و مانند آنها در بسيارى از موارد ناشى از هيجان مى باشند، و قمار بزرگترين عامل پيدايش هيجان است تا آنجا كه يكى از دانشمندان امريكا مى گويد: در هر سال در اين كشور فقط دو هزار نفر در اثر هيجان قمار مى ميرند، و

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۲۷

بطور متوسط قلب يك «پوكرباز» (يك نوع بازى قمار) متجاوز از صد بار در دقيقه مى زند، قمار گاهى سكته قلبى و مغزى نيز ايجاد مى كند، و قطعا عامل پيرى زودرس خواهد بود. بعلاوه به گفته دانشمندان شخصى كه مشغول بازى قمار است ، نه تنها روح وى دستخوش تشنج است بلكه تمام جهازات بدن او در يك حالت فوق العاده بسر مى برند، يعنى ضربان قلب بيشتر مى شود، مواد قندى در خون او مى ريزد، در ترشحات غدد داخلى اختلال حاصل مى شود، رنگ صورت مى پرد، دچار بى اشتهايى مى شود، و پس از پايان قمار به دنبال يك جنگ اعصاب و حالت بحرانى به خواب مى رود، و غالبا براى تسكين اعصاب و ايجاد آرامش در بدن متوسل به الكل و ساير مواد مخدر مى شود، كه در اين صورت زيانهاى ناشى از آن را نيز بايد به زيانهاى مستقيم قمار اضافه كرد. از زبان دانشمندان ديگرى مى خوانيم : قمارباز، انسانى مريض است كه دائما احتياج به مراقبت روانى دارد، فقط بايد سعى كرد به او فهماند كه يك خلع روانى وى را به سوى اين عمل ناهنجار سوق مى دهد، تا در صدد معالجه خويش بر آيد. ب - رابطه قمار با جنايات : يكى از بزرگترين مؤ سسات آمارگيرى جهانى ثابت كرده است كه : ۳۰ درصد جنايتها با قمار رابطه مستقيم دارد، و از عوامل به وجود آمدن ۷۰ درصد جنايات ديگر نيز بشمار مى رود. ج - ضررهاى اقتصادى قمار: در طول سال ميليونها بلكه ميلياردها از ثروت مردم جهان در اين راه از بين مى رود، گذشته از ساعات زيادى كه از نيروى انسانى در اين راه تلف مى شود، و حتى نشاط كار مداوم را در ساعات ديگر سلب مى كند، مثلا در گزارشها چنين آمده است : در شهر «مونت كارلو» كه يكى از مراكز معروف قمار در دنيا است ، يك نفر در مدت ۱۹ ساعت قمار بازى ۴ ميليون تومان ثروت خود را از دست داد، وقتى درهاى قمارخانه بسته شد يك راست به جنگل رفت ، و با يك گلوله مغز خويش را متلاشى كرد، و به زندگى خود خاتمه داد، گزارش دهنده اضافه

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۲۸

مى كند، جنگلهاى «مونت كارلو» بارها شاهد خودكشى اين پاك بازها بوده است . د - زيانهاى اجتماعى قمار: بسيارى از قماربازان به علت اينكه گاهى برنده مى شوند و در يك ساعت ممكن است هزاران تومان سرمايه ديگران را به جيب خود بريزند، حاضر نمى شوند تن به كارهاى توليدى و اقتصادى بدهند، در نتيجه چرخهاى توليد و اقتصاد به همان نسبت لنگ مى شود، و درست اگر دقت كنيم مى بينيم كه ، تمام قماربازان و عائله آنان سربار اجتماع هستند، و بدون اينكه كمترين سودى به اين اجتماع برسانند از دست رنج آنها استفاده مى كنند، و گاهى هم كه در بازى قمار باختند، براى جبران آن دست به سرقت مى زنند. خلاصه زيانهاى ناشى از قمار بحدى است كه حتى بسيارى از كشورهاى غير مسلمان آن را قانونا ممنوع اعلام داشته اند اگر چه عملا بطور وسيع آن را انجام مى دهند. مثلا انگلستان در سال ۱۸۵۳، امريكا در سال ۱۸۵۵، شوروى در سال ۱۸۵۴ و آلمان در سال ۱۸۷۳ قمار را ممنوع اعلام نمودند. در پايان اين بحث اشاره به اين موضوع جالب به نظر مى رسد، كه طبق آمارى كه بعضى از محققان تهيه كرده اند جيب برى ۹۰ درصد، فساد اخلاق ۱۰ درصد، ضرب و جرح ۴۰ درصد، جرايم جنسى ۱۵ درصد ، طلاق ۳۰ درصد و خودكشى ۵ درصد، معلول قمار است . اگر بخواهيم يك تعريف جامعى براى قمار تهيه كنيم ، بايد بگوييم : قمار يعنى قربانى كردن مال و شرف براى بدست آوردن مال غير به خدعه و تزوير و احيانا به عنوان تفريح و نرسيدن به هيچكدام . تا اينجا به ضررهاى جبران ناپذير خمر و ميسر (شراب و قمار) توجه شد و لازم است به يك نكته ديگر نيز توجه كنيم ، و آن اينكه : چرا خداوند به هنگام سرزنش و نهى از شرابخوارى به منافع آن اشاره كرده است ، در حالى كه ميدانيم

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۲۹

منافع آنها در برابر زيان آنها بسيار ناچيز است . ممكن است نكته آن اين باشد كه اولا در عصر جاهليت (مانند عصر ما) معامله شراب و بهره بردارى از قمار، بسيار رواج داشت و اگر به اين موضوع اشاره نمى شد شايد بعضى از كوتاه فكران تصور مى كردند، مسئله به صورت يك جانبه بررسى شده . به علاوه هميشه افكار انسان بر محور سود و زيان دور مى زند، و براى نجات او از چنگال مفاسد اخلاقى بزرگ بايد از همين منطق استفاده كرد. ضمنا آيه مورد بحث به پارهاى از گفته هاى پزشكان كه مشروبات الكلى را در مبارزه با بعضى از بيماريها مفيد مى دانند، نيز عملا پاسخ گفته است كه اين گونه منافع اجتماعى هيچ گاه با زيانهاى ناشى از آن قابل مقايسه نيست ، يعنى اگر روى يك بيمارى اثر مثبت داشته باشد، ممكن است سرچشمه بيماريهاى خطرناكترى گردد، و اين كه در پارهاى از روايات وارد شده كه خداوند در مشروبات الكلى شفا نيافريده است ، شايد اشاره به همين حقيقت باشد.

اعتدال در مساله انفاق

با اينكه انفاق از مهمترين مسائلى است كه اسلام و قرآن ، روى آن تكيه كرده ، ولى با اين حال اجازه نمى دهد، بى حساب و افراطى باشد. آن چنان كه زندگى انفاق كننده را دچار نابسامانى كند، آيه فوق بنابر بعضى از تفاسير، ناظر به همين معنى است ، و نيز مى تواند اشاره به اين حقيقت باشد كه بعضى از افراد، براى شانه خالى كردن از زير بار اين دستور مهم اسلامى غالبا نيازهاى خودشان را مطرح مى كنند، قرآن مى گويد: بسيارى از شما اضافات و زوايدى از زندگى خود داريد حد اقل از آنها انتخاب كنيد و انفاق نمائيد.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۱۳۰

انديشه در همه چيز

جمله لعلكم تتفكرون فى الدنيا و الاخرة درس مهمى به مسلمانان مى آموزد كه آنها هيچكارى را چه در زندگى مادى و چه در زندگى معنوى ، بدون فكر و انديشه انجام ندهند، حتى تبيين آيات الهى براى بندگان نيز براى برانگيختن انديشه ها و حركت به سوى تفكر است ، و چه بيچاره هستند مردمى كه نه كارهاى دينيشان روى فكر و انديشه است ، و نه كارهاى دنيايشان .


→ صفحه قبل صفحه بعد ←