تفسیر:نمونه جلد۱۶ بخش۵۴

از الکتاب

→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه جلد ۱۶ صفحه ۱۲۶

آيه ۵۸-۶۰

آيه و ترجمه

وَ كَمْ أَهْلَكنَا مِن قَرْيَةِ بَطِرَت مَعِيشتَهَا فَتِلْك مَسكِنُهُمْ لَمْ تُسكَن مِّن بَعْدِهِمْ إِلا قَلِيلاً وَ كنَّا نحْنُ الْوَرِثِينَ(۵۸) وَ مَا كانَ رَبُّك مُهْلِك الْقُرَى حَتى يَبْعَث فى أُمِّهَا رَسولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ ءَايَتِنَا وَ مَا كنَّا مُهْلِكِى الْقُرَى إِلا وَ أَهْلُهَا ظلِمُونَ(۵۹) وَ مَا أُوتِيتُم مِّن شىْءٍ فَمَتَعُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ زِينَتُهَا وَ مَا عِندَ اللَّهِ خَيرٌ وَ أَبْقَى أَ فَلا تَعْقِلُونَ(۶۰) ترجمه : ۵۸ - بسيارى از شهرها و آباديهائى كه بر اثر فزونى نعمت مست و مغرور شده بود هلاك كرديم . اين خانه هاى آنهاست (كه ويران شده ) و بعد از آنها جز اندكى كسى در آن سكونت نكرد، و ما وارث آنان بوديم . ۵۹ - پروردگار تو هرگز شهرها و آباديها را هلاك نمى كرد تا اينكه در كانون آنها پيامبرى مبعوث كند كه آيات ما را بر آنان بخواند، و ما هرگز آباديهائى را هلاك نكرديم مگر آنكه اهلش ‍ ظالم بودند. ۶۰ - آنچه به شما داده شده متاع زندگى دنيا و زينت آن است و آنچه نزد خداست بهتر و پايدارتر است ، آيا انديشه نمى كنيد؟

تفسير نمونه جلد ۱۶ صفحه ۱۲۷

تفسير: دلبستگيهاى دنيا شما را نفريبد در آيات گذشته سخن از اين بود كه بعضى از كفار مكه متوسل به اين عذر مى شدند كه اگر ما ايمان بياوريم ، عرب به ما حمله مى كند و ما را از سرزمينمان بيرون مى راند و زندگى ما را مختل مى كند، و در آيات گذشته يك پاسخ گويا به اين سخن داده شد. در آيات مورد بحث دو پاسخ ديگر به آن داده شده است : نخست مى فرمايد: به فرض كه شما ايمان را نپذيرفتيد و در سايه كفر و شرك زندگى مرفه مادى پيدا كرديد، اما فراموش نكنيد: «ما بسيارى از شهرهائى را كه مست و مغرور نعمت و زندگى مرفه بودند نابودشان كرديم » (فكم اهلكنا من قرية بطرت معيشتها). آرى غرور نعمت آنها را به طغيان دعوت كرد، و طغيان سرچشمه ظلم و بيدادگرى شد، و ظلم ريشه زندگانى آنها را به آتش كشيد. «اين خانه ها و ديار آنها است كه بعد از آنان جز مدت قليلى كسى در آن سكونت نكرد» (و تلك مساكنهم لم تسكن من بعدهم الا قليلا). آرى شهرها و خانه هاى ويران آنها همچنان خالى و خاموش و بدون صاحب مانده است و اگر كسانى به سراغ آن آمدند افراد كم و در مدت كوتاهى بود. «و ما وارث آنها بوديم »! (و كنا نحن الوارثين ). آيا شما مشركان مكه نيز مى خواهيد در سايه كفر به همان زندگى مرفهى برسيد كه پايانش همانست كه گفته شد، اين چه ارزشى مى تواند داشته باشد؟! «بطرت » از ماده بطر (بر وزن بشر) به معنى طغيان و غرور بر اثر فزونى نعمت است .

تفسير نمونه جلد ۱۶ صفحه ۱۲۸

تعبير به «تلك » كه اسم اشاره به دور است و غالبا در امور قابل مشاهده به كار مى رود ممكن است اشاره به سرزمين عاد و ثمود و قوم لوط باشد كه در فاصله اى نه چندان زياد با مردم مكه قرار داشت ، يعنى در سرزمين احقاف (ميان يمن و شام ) يا در وادى القرى و يا در سرزمين سدوم كه همه آنها در مسير كاروانهاى تجارى اعراب مكه به شام بود و اعراب با چشم خود اين ديار خالى را مى ديدند كه بعد از آنها كمتر كسى در آنجا سكونت گزيده بود. جمله الا قليلا كه به صورت استثناء آمده است سه احتمال دارد: نخست اينكه استثناء از ساكنان باشد، دوم از مساكن و سوم از سكونت . در صورت اول مفهومش اين است كه تنها گروه اندكى بعد از آنها ساكن اين ديار شد، و در صورت دوم معنى چنين است كه تنها خانه هاى اندكى از آنها بعدا مسكون شد و در صورت سوم مفهوم اين است كه تنها زمان كمى در آنها سكونت شده است ، چرا كه هر كس در اين شهرهاى شوم و بلاخيز، سكونت اختيار كرد به زودى طومار زندگانيش درهم پيچيده شد. البته اراده هر سه معنى نيز طبق روش ما مشكل ايجاد نمى كند، هر چند معنى اول به نظر نزديكتر مى رسد. بعضى نيز آن را اشاره به سكونت موقت مسافران به هنگام رفت و آمدشان از اين مناطق دانسته اند، و بعضى قليل را اشاره به جغدها و حيوانات وحشى دانسته اند قدر مسلم اين است كه اين شهرهاى آلوده به گناه و شرك چنان ويران گشت كه ديگر روى آبادى به خود نديد. تعبير به «كنا نحن الوارثين » اشاره به خالى ماندن آن ديار است و نيز اشاره اى است به مالكيت حقيقى خداوند نسبت به همه چيز، كه اگر مالكيت اعتبارى بعضى اشياء را موقتا به بعضى انسانها واگذار كند، چيزى نمى گذرد كه

تفسير نمونه جلد ۱۶ صفحه ۱۲۹

همه زائل مى گردد و او وارث همگان خواهد بود. آيه بعد در حقيقت جواب سؤ ال مقدرى است و آن اينكه : اگر چنين است كه خداوند طغيانگران را نابود مى كند، پس چرا مشركان مكه و حجاز را كه طغيانگرى را به حد اعلا رسانيده بودند و جهل و جنايتى نبود كه مرتكب نشوند با عذابش نابود نكرد. قرآن مى گويد: «پروردگار تو هرگز شهرها و آباديها را هلاك نمى كرد تا اينكه در كانون و مركز آنها پيامبرى بفرستد كه آيات ما را بر آنان بخواند» (و ما كان ربك مهلك القرى حتى يبعث فى امها رسولا يتلوا عليهم آياتنا). آرى تا اتمام حجت نكنيم و پيامبران را با دستورات صريح نفرستيم مجازات نخواهيم كرد. تازه بعد از اتمام حجت مراقب اعمال آنها هستيم ، اگر ظلم و ستمى از آنها سر زد و مستوجب عذاب شدند مجازاتشان مى كنيم «و ما هرگز شهرهائى را هلاك نمى كرديم مگر آنكه اهلش ظالم و ستمگر باشند» (و ما كنا مهلك القرى الا و اهلها ظالمون ). تعبير «ما كان ربك » يا «ما كنا» دليل بر اين است كه اين سنت هميشگى و جاودانگى خدا بوده و هست كه بدون اتمام حجت كافى كيفر نمى دهد. جمله «حتى يبعث فى امها رسولا» (تا در مركز اين شهرها پيامبرى مبعوث كند) اشاره به اين است كه لزومى ندارد در هر شهر و روستا پيامبرى مبعوث شود، همين اندازه كه در يك كانون بزرگ كه مركز پخش اخبار و محل انديشمندان و متفكران يك قوم است پيامبرى مبعوث گردد كافى است ، زيرا مردم تمام آن منطقه بر اثر نيازهاى زندگى مرتبا به آنجا رفت و آمد دارند و هر خبرى در آنجا باشد به سرعت در تمام منطقه و نقاط دور و نزديك پخش مى گردد، همانگونه

تفسير نمونه جلد ۱۶ صفحه ۱۳۰

كه آوازه قيام پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در سرزمين مكه در مدت كوتاهى در تمام جزيره عربستان پيچيده و از آن هم فراتر رفت چون مكه ام القرى بود، هم مركز روحانى حجاز، و هم مركز تجارى بود، و حتى در مدت كوتاهى به مراكز مهم تمدن آن زمان رسيد. بنابراين آيه يك حكم كلى و عمومى را بيان مى كند، و اينكه بعضى از مفسران آن را اشاره به مكه دانستهاند كاملا بيدليل است و تعبير به فى امها نيز يك تعبير عام است ، چرا كه ام به معنى مادر و مركز اصلى است و اختصاصى به مكه ندارد. آخرين آيه مورد بحث پاسخ سومى است براى گفتار بهانه جويانى كه مى گفتند اگر ايمان بياوريم عرب بر ما هجوم مى كند و زندگى ما را به هم مى ريزد، قرآن مى گويد: آنچه را از اين رهگذر به دست مى آوريد متاع بيارزش زندگى دنيا و زينت آن است (و ما اوتيتم من شى ء فمتاع الحياة الدنيا و زينتها). ولى آنچه نزد خدا است (از نعمتهاى بى پايان جهان ديگر، و مواهب معنويش در اين دنيا) بهتر و پايدارتر است (و ما عند الله خير و ابقى ). چرا كه تمام نعمتهاى مادى دنيا داراى عوارض ناگوار و مشكلات گوناگونى است و هيچ نعمت مادى خالص از ضرر و خطر يافت نمى شود. بعلاوه نعمتهائى كه در نزد خدا است به خاطر جاودانگى آنها و زودگذر بودن مواهب اين دنيا قابل مقايسه نيست ، بنابراين هم بهتر و هم پايدارتر است . به اين ترتيب در يك مقايسه ساده هر انسان عاقلى مى فهمد كه نبايد آن را فداى اين كرد، لذا در پايان آيه مى فرمايد: آيا تعقل نمى كنيد؟! (ا فلا تعقلون ).

تفسير نمونه جلد ۱۶ صفحه ۱۳۱

«فخر رازى » از يكى از فقها چنين نقل مى كند كه اگر كسى وصيت كند ثلث مالش را به عاقلترين مردم بدهند فتواى من اين است كه اين ثلث را به كسانى بدهند كه اطاعت فرمان حق مى كنند، زيرا عاقلترين مردم كسى است كه متاع اندك (زودگذرى ) را بدهد و سرمايه فراوان (پايدارى ) را بگيرد و اين تنها در مورد مطيعان فرمان خدا صادق است . سپس فخر رازى اضافه مى كند كه گويا او اين حكم فقهى را از آيه مورد بحث استفاده كرده است .

تفسير نمونه جلد ۱۶ صفحه ۱۳۲

آيه ۶۱-۶۴

آيه و ترجمه

أَ فَمَن وَعَدْنَهُ وَعْداً حَسناً فَهُوَ لَقِيهِ كَمَن مَّتَّعْنَهُ مَتَعَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا ثمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيَمَةِ مِنَ الْمُحْضرِينَ(۶۱) وَ يَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شرَكاءِى الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ(۶۲) قَالَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيهِمُ الْقَوْلُ رَبَّنَا هَؤُلاءِ الَّذِينَ أَغْوَيْنَا أَغْوَيْنَهُمْ كَمَا غَوَيْنَا تَبرَّأْنَا إِلَيْك مَا كانُوا إِيَّانَا يَعْبُدُونَ(۶۳) وَ قِيلَ ادْعُوا شرَكاءَكمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَستَجِيبُوا لهَُمْ وَ رَأَوُا الْعَذَاب لَوْ أَنَّهُمْ كانُوا يهْتَدُونَ(۶۴) ترجمه : ۶۱ - آيا كسى كه به او وعده نيك داده ايم و به آن خواهد رسيد، همانند كسى است كه متاع زندگى دنيا به او داده ايم ، سپس روز قيامت (براى حساب و جزا) احضار مى شود. ۶۲ - روزى را به خاطر بياوريد كه خداوند آنها را ندا مى دهد، و مى گويد: كجا هستند شريكانى كه براى من مى پنداشتيد؟! ۶۳ - گروهى (از معبودان ) كه فرمان عذاب درباره آنها مسلم شده مى گويند: پروردگارا ما اين (عابدان ) را گمراه كرديم (آرى ) ما آنها را گمراه كرديم همانگونه كه خود

تفسير نمونه جلد ۱۶ صفحه ۱۳۳

گمراه شديم ، ما از آنها بيزارى مى جوئيم ، آنها در حقيقت ما را نمى پرستيدند (بلكه هواى نفس خويش را پرستش مى كردند). ۶۴ - به آنها (عابدان ) گفته مى شود شما معبودهايتان را كه شريك خدا مى پنداشتيد بخوانيد (تا شما را يارى كند) آنها معبودهايشان را مى خوانند، ولى جوابى به آنها نمى دهند. در اين هنگام عذاب الهى را (با چشم خود) مى بينند، و آرزو مى كنند اى كاش هدايت يافته بودند. تفسير: آنها هواى نفس خويش را مى پرستيدند در آيات گذشته سخن از كسانى بود كه به خاطر تمتع و بهره گيرى از نعمتهاى دنيا كفر را بر ايمان و شرك را بر توحيد ترجيح داده اند، در آيات مورد بحث وضع اين گروه را در قيامت در برابر مؤ منان راستين مشخص مى كند. نخست با يك مقايسه كه به صورت استفهام مطرح شده ، وجدان همگان را به داورى مى طلبد و مى گويد: «آيا كسى كه به او وعده نيك داده ايم ، و به وعده خود قطعا خواهد رسيد، با كسى كه تنها از متاع دنيا به او بهره داده ايم ، سپس روز قيامت در پيشگاه پروردگار براى حساب و جزاء احضار مى شود يكسان است »؟ (افمن وعدناه وعدا حسنا فهو لاقيه كمن متعناه متاع الحيوة الدنيا ثم هو يوم القيامة من المحضرين ). بدون شك ، هر وجدان بيدار، وعده هاى نيك الهى و مواهب عظيم و جاويدان او را بر بهره گيرى چند روز از نعمتهاى فانى و لذات زودگذر كه به دنبال آن درد و رنج جاويدان است ترجيح مى دهد. جمله «فهو لاقيه » تاءكيدى است بر اينكه وعده الهى تخلف ناپذير است و بايد چنين باشد، چرا كه تخلف از وعده يا به خاطر جهل است يا عجز، كه هيچيك از آنها در ذات خدا راه ندارد.

تفسير نمونه جلد ۱۶ صفحه ۱۳۴

جمله «هو يوم القيامة من المحضرين » اشاره به احضار در محضر خداوند براى حساب اعمال است ، و بعضى آن را به احضار در آتش دوزخ ، تفسير كرده اند ولى تفسير اول مناسبتر است ، و به هر حال اين تعبير نشان مى دهد كه اين آلودگان با اكراه و بدون تمايل به اين صحنه كشانده مى شوند، و بايد هم چنين باشد، چرا كه وحشت حساب و كيفر تمام وجود آنها را فرا گرفته است . تعبير به حيات دنيا كه بارها در سورههاى مختلف قرآن مجيد آمده اشاره به پستى اين زندگى در مقايسه با «حيات آخرت » و زندگى جاويدان و زوال ناپذير آن است ، زيرا دنيا از ماده «دنو» (بر وزن غلو) در اصل به معنى نزديكى در مكان يا زمان يا منزلت و مقام است ، سپس دنيا و ادنى گاه به موجودات كوچك كه در دسترس قرار دارند، در مقابل موجودات بزرگ اطلاق شده ، و گاه در موضوعات پست در مقابل خوب و والا، و گاه به نزديك در مقابل دور اطلاق گرديده ، و از آنجا كه زندگى اين جهان در برابر جهان ديگر هم كوچك است و هم بيارزش و هم نزديك ، نام «حيات دنيا» كاملا متناسب آن است . و به دنبال اين سخن ، صحنه هاى رستاخيز را در برابر كفار مجسم مى كند صحنه هائى كه از تصورش مو بر بدن راست مى شود و اندام را به لرزه در مى آورد. مى گويد: «روزى را به خاطر بياوريد كه خداوند آنها را ندا مى دهد و مى گويد: كجا هستند شريكانى كه براى من مى پنداشتيد»؟! (و يوم يناديهم فيقول اين شركائى الذين كنتم تزعمون ). بديهى است اين سؤ الى است توبيخى ، براى اينكه در قيامت كه روز كنار رفتن پرده ها و حجابها است نه شرك مفهومى دارد و نه مشركان بر عقيده خود باقيند، اين سؤ ال در حقيقت يكنوع سرزنش و مجازات است ، يكنوع توبيخ و عقوبت است .

تفسير نمونه جلد ۱۶ صفحه ۱۳۵

اما آنها بجاى اينكه به پاسخ پردازند معبودهايشان به سخن در مى آيند و از آنها اظهار تنفر و بيزارى مى كنند، زيرا مى دانيم معبودان گاه بتهاى سنگ و چوبى بودند، و گاه مقدسينى همچون فرشتگان و مسيح ، و گاه جن و شياطين در اينجا گروه سوم به سخن مى آيند كه سخن آنها را در آيه بعد چنين مى خوانيم : گروهى از معبودان كه فرمان عذاب در باره آنها مسلم شده ، مى گويند: پروردگارا! ما اين عابدان را گمراه كرديم ، آرى ما آنها را گمراه كرديم همانگونه كه خود گمراه شديم (ولى آنها به ميل خويش به دنبال ما آمدند) ما از آنها بيزارى مى جوئيم آنها ما را پرستش نمى كردند بلكه در حقيقت هواى نفس خويش را مى پرستيدند (قال الذين حق عليهم القول ربنا هؤ لاء الذين اغوينا اغويناهم كما غوينا تبراءنا اليك ما كانوا ايانا يعبدون ). بنابراين آيه فوق شبيه آيه ۲۸ سوره يونس است كه مى گويد: و قال شركائهم ما كنتم ايانا تعبدون «معبودان در قيامت رو به سوى عبادت كنندگان خود مى كنند و مى گويند شما ما را پرستش نمى كرديد»! و به اين ترتيب معبودان اغواگر، همچون فرعون و نمرود و شياطين و جن ، بيزارى و تنفر خود را از چنين عابدانى اعلام مى دارند، و به دفاع از خويش ‍ برمى خيزند، حتى گمراهى آنها را نيز از خود نفى مى كنند، و مى گويند: آنها به ميل خود به دنبال ما آمدند. ولى بديهى است نه اين نفى اثرى دارد و نه آن بيزارى و تبرى ، و آنها در گناه عابدان خود قطعا شريك و سهيمند.

تفسير نمونه جلد ۱۶ صفحه ۱۳۶

جالب توجه اين است كه در آن روز، هر يك از اين منحرفان خلافكار از ديگرى بيزارى مى جويند و هر كدام سعى دارند گناه خود را به گردن ديگرى افكند. اين درست نظير چيزى است كه نمونه كوچك آن را در دنيا با چشم خود مى بينيم كه جمعى دست به دست هم مى دهند تا امر خلافى مرتكب شوند، پس از دستگيرى و حضور در محضر دادگاه از يكديگر بيزارى مى جويند، و گناه را به گردن ديگرى مى افكنند، اين است ، سرنوشت گروه گمراه و خلافكار در دنيا و آخرت . همانگونه كه در آيه ۲۲ سوره ابراهيم مى خوانيم كه شيطان در روز قيامت به پيروان خود مى گويد: «من سلطه اى بر شما نداشتم ، من تنها از شما دعوت كردم شما هم مشتاقانه اجابت كرديد مرا ملامت نكنيد خود را ملامت كنيد» و ما كان لى عليكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لى فلا تلومونى و لوموا انفسكم . و در مورد مشركان در آيه ۳۰ سوره صافات مى خوانيم كه آنها به مناقشه با يكديگر برمى خيزند و هر يك ديگرى را مقصر مى شمرد، اما اغواگران صريحا در پاسخ مى گويند: «ما بر شما سلطه اى نداشتيم شما خود گروهى طغيانگر بوديد» و ما كان لكم علينا من سلطان بل كنتم قوما طاغين . به هر حال به دنبال سؤ الى كه از آنها در باره معبودهايشان مى شود و آنها

تفسير نمونه جلد ۱۶ صفحه ۱۳۷

در پاسخ عاجز مى مانند، به آنان «گفته مى شود شما معبودهايتان را كه شريك خدا مى پنداشتيد بخوانيد» تا به يارى شما برخيزند! (و قيل ادعوا شركائكم ). آنها با اينكه مى دانند در آنجا كارى از دست معبودان ساخته نيست ، بر اثر شدت وحشت و كوتاه شدن دستشان از همه جا، و يا به خاطر اطاعت فرمان خدا كه مى خواهد با چنين كارى مشركان و معبودان گمراه را در برابر همگان رسوا سازد، دست تقاضا به سوى معبودانشان دراز مى كنند و آنها را به كمك مى خوانند (فدعوهم ). ولى پيدا است «جوابى به آنها نمى دهند» و دعوت آنها را لبيك نمى گويند (فلم يستجيبوا لهم ). در اين هنگام است كه «عذاب الهى را در برابر چشم خود مى بينند» (وراءوا العذاب ). «و آرزو مى كنند كه اى كاش هدايت يافته بودند» (لو انهم كانوا يهتدون ).

تفسير نمونه جلد ۱۶ صفحه ۱۳۸

چرا كه هر دست و پائى در آنجا كنند جز ناكامى و رسوائى نتيجه اى نخواهد داشت ، چون تنها راه نجات ايمان و عمل صالح بوده كه آنها فاقد آنند.

تفسير نمونه جلد ۱۶ صفحه ۱۳۹

آيه ۶۵-۷۰

آيه و ترجمه

وَ يَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ مَا ذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسلِينَ(۶۵) فَعَمِيَت عَلَيهِمُ الاَنبَاءُ يَوْمَئذٍ فَهُمْ لا يَتَساءَلُونَ(۶۶) فَأَمَّا مَن تَاب وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صلِحاً فَعَسى أَن يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ(۶۷) وَ رَبُّك يخْلُقُ مَا يَشاءُ وَ يخْتَارُ مَا كانَ لهَُمُ الخِْيرَةُ سبْحَنَ اللَّهِ وَ تَعَلى عَمَّا يُشرِكونَ(۶۸) وَ رَبُّك يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صدُورُهُمْ وَ مَا يُعْلِنُونَ(۶۹) وَ هُوَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فى الاُولى وَ الاَخِرَةِ وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ(۷۰) ترجمه : ۶۵ - به خاطر بياوريد روزى را كه خداوند آنها را ندا مى دهد و مى گويد: به پيامبران چه پاسخى گفتيد؟ ۶۶ - در اين هنگام همه اخبار بر آنها پوشيده مى ماند (حتى نمى توانند) از يكديگر سؤ الى كنند! ۶۷ - اما كسى كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد اميد است از رستگارا باشد.

تفسير نمونه جلد ۱۶ صفحه ۱۴۰

۶۸ - و پروردگار تو هر چه را بخواهد مى آفريند، و هر چه را بخواهد برمى گزيند. آنها (در برابر او) اختيارى ندارند، منزه است خداوند و برتر است از شريك هائى كه براى او قائل مى شوند. ۶۹ - پروردگار تو مى داند آنچه را كه سينه هاشان پنهان مى دارد و آنچه را كه آشكار مى كند. ۷۰ - او خدائى است كه معبودى جز او نيست ، ستايش براى اوست . در اين جهان و در جهان ديگر، حاكميت (نيز) از آن اوست ، و همه شما به سوى او باز مى گرديد. تفسير: آيات مورد بحث ، تعقيبى است بر بحثى كه در آيات گذشته ، پيرامون مشركان و سؤ الاتى كه از آنها در قيامت مى شود آمده بود. به دنبال سؤ ال از معبودهاى آنها، سؤ ال ديگرى از عكس العمل آنان در برابر پيامبران مى شود، مى فرمايد: «روزى را به خاطر بياوريد كه خداوند آنها را ندا مى دهد و مى گويد: در برابر پيامبران چه پاسخى گفتيد»؟! (و يوم يناديهم فيقول ما ذا اجبتم المرسلين ). مسلما آنها براى اين سؤ ال - همچون سؤ ال اول - پاسخى ندارند، آيا بگويند دعوت آنها را اجابت كرديم كه اين دروغ است و دروغ در آن صحنه خريدار ندارد؟ يا بگويند تكذيبشان كرديم ، به آنها تهمت زديم ، ساحرشان ناميديم مجنونشان خوانديم ، بر ضد آنها دست به پيكار مسلحانه زديم ، و آنها و پيروانشان را به قتل رسانديم ؟! چه بگويند؟ هر چه بگويند مايه بدبختى و رسوائى است ! جائى كه پيامبران بزرگ الهى در روز قيامت در برابر اين سؤ ال كه مردم چه پاسخى به دعوت شما گفتند، مى گويند: ما در برابر علم تو علمى از خود نداريم ، تو علام الغيوبى (مائده - ۱۰۹) اين كوردلان مشرك چه مى توانند در پاسخ اين سؤ ال بگويند.

تفسير نمونه جلد ۱۶ صفحه ۱۴۱

لذا در آيه بعد مى فرمايد: در اين هنگام همه اخبار بر آنها پوشيده و پنهان مى ماند و هيچ پاسخى براى گفتن در اختيار ندارند (فعميت عليهم الانباء يومئذ). «حتى نمى توانند از يكديگر سؤ الى كنند» و پاسخى از هم بشنوند (فهم لا يتسائلون ). قابل توجه اينكه نسبت عمى و نابينائى در آيه فوق به خبرها داده شده نه به خود آنها، نمى گويد آنها نابينا مى شوند، بلكه مى گويد: «خبرها از پيدا كردن آنها نابينا هستند»! زيرا بسيار مى شود كه انسان خود از چيزى باخبر نيست اما گوئى خبر دهن به دهن مى گردد و به سراغ او مى آيد، همانگونه كه بسيارى از اخبار اجتماعى از همين طريق پخش مى شود، اما در آنجا نه افراد، آگاهى دارند و نه خبرها، قابليت نشر! و به اين ترتيب همه خبرها بر آنها پوشيده مى شود، هيچ پاسخى در برابر اين سؤ ال كه جواب پيامبران را چه داديد پيدا نمى كنند و سكوتى مطلق سر تا پاى آنها را فرا مى گيرد. و از آنجا كه روش قرآن اين است كه هميشه درها را به روى كافران و گنهكاران باز مى گذارد تا در هر مرحله اى از فساد و آلودگى باشند بتوانند به راه حق برگردند، در آيه بعد مى افزايد: «اما كسى كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد اميد است از رستگاران باشد» (فاما من تاب و آمن و عمل صالحا فعسى ان يكون من المفلحين ). بنابراين راه نجات شما در سه جمله خلاصه مى شود: بازگشت به سوى خدا ايمان و عمل صالح ، كه به دنبال آن مسلما نجات و فلاح و رستگارى است . تعبير به «عسى » (اميد است ) با اينكه كسى كه داراى ايمان و عمل صالح باشد حتما اهل فلاح و رستگارى است ، ممكن است به خاطر اين باشد كه اين

تفسير نمونه جلد ۱۶ صفحه ۱۴۲

رستگارى مشروط به بقاء و دوام اين حالت است و از آنجا كه دوام و بقاء در مورد همه توبه كنندگان مسلم نيست تعبير به عسى شده است . بعضى از مفسران نيز گفته اند اين تعبير (عسى ) هنگامى كه از شخص كريم صادر شود مفهوم آن قطعى بودن مطلب است و خداوند اكرم الاكرمين است . آيه بعد در حقيقت دليلى است بر نفى شرك و بطلان عقيده مشركان ، مى فرمايد: «پروردگار تو هر چه را بخواهد خلق مى كند، و هر چه را بخواهد بر مى گزيند» (و ربك يخلق ما يشاء و يختار). آفرينش به دست او است و تدبير و اختيار و گزينش نيز به اراده و فرمان او است . «آنها در برابر او اختيارى ندارند» (ما كان لهم الخيرة ). اختيار آفرينش با او است ، اختيار شفاعت به دست او، و اختيار ارسال پيامبران نيز به اراده او است ، خلاصه اختيار همه چيز بستگى به مشيت ذات پاك او دارد. بنابراين نه از بتها كارى ساخته است ، و نه حتى از فرشتگان و انبياء مگر به اجازه او. به هر حال اطلاق اختيار در اينجا دليل بر تعميم آنست ، يعنى خداوند هم صاحب اختيار در امور تكوينى است و هم تشريعى و هر دو از مقام خالقيت او سر چشمه مى گيرد. با اينحال چگونه آنها راه شرك مى پويند و چگونه به سوى غير خدا مى روند؟! لذا در پايان آيه مى فرمايد: «منزه است خداوند و برتر و بالاتر است از شريكهائى كه براى او قائل مى شوند» (سبحان الله و تعالى عما يشركون ). در رواياتى كه از طرق اهلبيت (عليهم السلام ) به ما رسيده آيه فوق به مساءله اختيار

تفسير نمونه جلد ۱۶ صفحه ۱۴۳

و گزينش امام معصوم از سوى خدا تفسير شده است ، و جمله «ما كان لهم الخيرة » (آنها اختيارى در اين زمينه ندارند) نيز بر همين معنى تطبيق شده و اين در واقع از قبيل بيان مصداق روشن است ، چرا كه مساءله حفظ دين و آئين ، و انتخاب رهبر معصوم براى اين هدف ، جز از ناحيه خدا ممكن نيست . آيه بعد كه سخن از علم گسترده خداوند مى گويد در حقيقت تاءكيدى است و يا دليلى است براى آنچه در آيه قبل از اختيار گسترده خداوند بيان شد، مى فرمايد: «پروردگار تو مى داند آنچه را سينه هاشان پنهان مى دارد، و آنچه را كه آشكار مى كنند» (و ربك يعلم ما تكن صدورهم و ما يعلنون ). اين احاطه او بر همه چيز دليلى است بر اختيار او نسبت به همه چيز و ضمنا تهديدى است براى مشركان كه گمان نكنند خدا از نيّات و توطئه هاى آنها آگاه نيست . آخرين آيه مورد بحث كه در حقيقت ، حكم نتيجه گيرى و توضيح براى آيات گذشته در زمينه نفى شرك دارد، چهار وصف از اوصاف الهى را منعكس مى كند كه همه فرع بر خالقيت و مختار بودن او است . نخست مى گويد: «او خدائى است كه معبودى جز او نيست » (و هو الله لا اله الا هو). چگونه ممكن است معبودى جز او پيدا شود، در حالى كه خالق منحصر به او است ، و همه اختيارات متعلق به او مى باشد، آنها كه به بهانه شفاعت و مانند آن دست به دامن بتها مى زنند، سخت در اشتباهند.

تفسير نمونه جلد ۱۶ صفحه ۱۴۴

ديگر اينكه تمام نعمتها چه در اين جهان و چه در آن جهان همه از ناحيه او است ، و اين لازمه خالقيت مطلقه او مى باشد، لذا مى افزايد «هر حمد و ستايشى نيز به او تعلق مى گيرد چه در اين جهان و چه در آن جهان » (له الحمد فى الاولى و الاخرة ). سوم اينكه «حاكم در هر دو عالم او است » (و له الحكم ). بديهى است وقتى خالق و مختار او باشد، حاكميت تكوين و تشريع نيز در اختيار او خواهد بود. چهارم اينكه : ((بازگشت همه شما (براى حساب و پاداش و كيفر) به سوى او خواهد بود)) (و اليه ترجعون ). او است كه شما را آفريده ، و او است كه از اعمال شما آگاه است و او است كه حاكم يوم الجزاء مى باشد، بنابر اين حساب و جزاى شما نيز بدست او خواهد بود.


→ صفحه قبل صفحه بعد ←