تفسیر:نمونه جلد۱۳ بخش۵۷

از الکتاب

→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۴۴

آيه ۷۰ - ۷۶

آيه و ترجمه

فَأُلْقِىَ السحَرَةُ سجَّداً قَالُوا ءَامَنَّا بِرَب هَرُونَ وَ مُوسى (۷۰) قَالَ ءَامَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ ءَاذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِى عَلَّمَكُمُ السحْرَ فَلاُقَطعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكم مِّنْ خِلَفٍ وَ لاُصلِّبَنَّكُمْ فى جُذُوع النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشدُّ عَذَاباً وَ أَبْقَى (۷۱) قَالُوا لَن نُّؤْثِرَك عَلى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَتِ وَ الَّذِى فَطرَنَا فَاقْضِ مَا أَنت قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضى هَذِهِ الحَْيَوةَ الدُّنْيَا(۷۲) إِنَّا ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطيَنَا وَ مَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السحْرِ وَ اللَّهُ خَيرٌ وَ أَبْقَى (۷۳) إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا يَمُوت فِيهَا وَ لا يحْيى (۷۴) وَ مَن يَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصلِحَتِ فَأُولَئك لهَُمُ الدَّرَجَت الْعُلى (۷۵) جَنَّت عَدْنٍ تجْرِى مِن تحْتهَا الاَنهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا وَ ذَلِك جَزَاءُ مَن تَزَكى (۷۶)

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۴۵

ترجمه : ۷۰ - (موسى عصاى خود را افكند، و آنچه را كه آنها ساخته بودند بلعيد) ساحران همگى به سجده افتادند و گفتند: ما به پروردگار موسى و هارون ايمان آورديم !! ۷۱ - (فرعون ) گفت آيا پيش از آنكه به شما اذن دهم به او ايمان آورديد؟! مسلما او بزرگ شماست كه سحر به شما آموخته ، بيقين دست و پاهاى شما را بطور مختلف قطع مى كنم و بر فراز شاخه هاى نخل به دار مى آويزم ، و خواهيد دانست كداميك از ما مجازاتش دردناكتر و پايدارتر است ! ۷۲ - گفتند به خدائى كه ما را آفريده ما تو را هرگز بر دلائل روشنى كه به ما رسيده مقدم نخواهيم داشت ، هر حكمى ميخواهى بكن كه تنها ميتوانى در اين زندگى دنيا داورى كنى . ۷۳ - ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهان ما و آنچه را از سحر بر ما تحميل كردى ببخشد، و خدا بهتر و باقيتر است . ۷۴ - هر كس مجرم در محضر پروردگارش حاضر شود آتش دوزخ براى اوست ، كه نه در آن ميميرد و نه زنده مى شود! ۷۵ - و هر كس مؤ من باشد و عمل صالح انجام داده باشد در محضر او حاضر شود درجات عالى براى اوست . ۷۶ - باغهاى جاويدان بهشت كه نهرها از زير درختانش جارى است هميشه در آن خواهند بود و اينست پاداش كسى كه خود را پاك كند! تفسير: پيروزى عظيم موسى ( عليه السلام ) در آيات گذشته به اينجا رسيديم كه موسى مامور شد عصاى خود را بيفكند

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۴۶

تا دستگاه سحر ساحران را نابود سازد. در آيات مورد بحث اين مساله تعقيب شده ، منتها جمله هائى كه روشن بوده است حذف گرديده (موسى عصاى خود را افكند، عصا تبديل به مار عظيمى شد و تمام اسباب و آلات سحر ساحران را بلعيد، غوغا و ولولهاى در تمام جمعيت افتاد فرعون ، سخت متوحش شد، و اطرافيانش دهانهاشان از تعجب باز ماند. ساحران كه تا آن زمان با چنين صحنهاى روبرو نشده بودند و به خوبى سحر را از غير سحر ميشناختند، يقين كردند كه اين امر ، چيزى جز معجزه الهى نيست ، و اين مرد فرستاده خدا است كه آنها را دعوت به سوى پروردگارشان مى كند، طوفانى در دل آنها به وجود آمد و انقلاب عظيمى در روحشان پديدار گشت ). اكنون دنباله سخن را از زبان آيات ميشنويم : «ساحران همگى به سجده افتادند و گفتند: ما به پروردگار هارون و موسى ايمان آورديم » (فالقى السحرة سجدا قالوا آمنا برب هارون و موسى ). تعبير به «القى » (با استفاده از فعل مجهول ) گويا اشاره به اين است كه آنچنان مجذوب موسى و تحت تاثير معجزه او واقع شدند كه گوئى بياختيار به سجده افتادند. اين نكته نيز قابل توجه است كه تنها قناعت به ايمان آوردن نكردند، بلكه وظيفه خود ديدند كه اين ايمان را به صورت روشنى و با جمله هائى كه هيچگونه ابهام در آن نباشد، يعنى با تاكيد به پروردگار موسى و هارون اظهار دارند، تا اگر كسانى بر اثر كار آنها گمراه شده اند بازگردند و از اين نظر مسئوليتى بر دوش آنها باقى نماند! بديهى است كه اين عمل ساحران ، ضربه سنگينى بر پيكر فرعون و حكومت جبار و خودكامه و بيدادگرش وارد ساخت ، و تمام اركان آن را به لرزه درآورد،

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۴۷

چرا كه مدتها در سرتاسر مصر روى اين مساله تبليغ شده بود، و ساحران را از هر گوشه و كنار گردآورى كرده بودند، و هر گونه پاداش و امتيازى براى آنها در صورت پيروزى قائل شده بود. اما الان مشاهده مى كند كه همانها كه در صف اول مبارزه بودند يكباره تسليم دشمن ، نه تسليم ، بلكه مدافع سرسخت او شدند، و اين مسالهاى بود كه هرگز براى فرعون قابل پيشبينى نبود، و بدون شك گروهى از مردم نيز به پيروى از ساحران به موسى و آئينش دل بستند. لذا فرعون ، چارهاى جز اين نديد كه با داد و فرياد و تهديدهاى غليظ و شديد تهمانده حيثيتى را كه نداشت ، جمع و جور كند، رو به سوى ساحران كرد و گفت : آيا پيش از آنكه به شما اذن دهم به او ايمان آورديد؟! (قال آمنتم له قبل ان آذن لكم ). اين جبار مستكبر، نه تنها مدعى بود كه بر جسم و جان مردم ، حكومت دارد بلكه ميخواست بگويد قلب شما هم در اختيار من و متعلق به من است ، و بايد با اجازه من تصميم بگيرد، اين همان كارى است كه همه فرعونها در هر عصر و زمان ، طرفدار آنند. بعضى مانند فرعون مصر، ناشيانه به هنگام دستپاچگى بر زبان جارى ميكنند، و بعضى مرموزانه و با استفاده از وسائل تبليغاتى و ارتباط جمعى و انواع سانسورها عملا اين حق را براى خود قائلند و معتقدند نبايد به مردم اجازه انديشيدن مستقل داد، بلكه حتى گاهى به نام آزادى انديشه ، بايد اين سلب آزادى را بر مردم تحميل كرد. به هر حال فرعون به اين قناعت نكرد، فورا وصلهاى به دامان ساحران چسبانيد و آنها را متهم كرد و گفت : او بزرگ شما است ، او كسى است كه سحر به شما آموخته ، و تمام اينها توطئه است با نقشه قبلى !! (انه لكبيركم الذى

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۴۸

علمكم السحر). بدون شك فرعون ميدانست و يقين داشت اين سخن دروغ است ، و اساسا چنين توطئه اى كه سرتاسر مصر را فراگيرد و ماموران مخفى و جاسوسان او از آن بيخبر بمانند امكانپذير نيست ، اصولا فرعون موسى را در آغوش خود پرورش داده بود و غيبت او از مصر برايش مسلم بود، اگر او بزرگ ساحران مصر بود همه جا به اين عنوان معروف ميشد، و چيزى نبود كه بتوان آن را مخفى كرد. ولى ميدانيم قلدرها و زورگويان ، وقتى موقعيت نامشروع خود را در خطر ببينند از هيچ دروغ و تهمتى باك ندارند. تازه به اين نيز قناعت نكرد و ساحران را با شديدترين لحنى ، تهديد به مرگ نمود و گفت : «سوگند ياد مى كنم كه دست و پاهاى شما را به طور مختلف قطع مى كنم ، و بر فراز شاخه هاى بلند نخل به دار مى آويزم ، تا بدانيد مجازات من دردناكتر و پايدارتر است يا مجازات خداى موسى و هارون » (فلا قطعن ايديكم و ارجلكم من خلاف و لاصلبنكم فى جذوع النخل و لتعلمن اينا اشد عذابا و ابقى ). در حقيقت جمله اينا اشد عذابا اشاره به تهديدى است كه موسى قبلا كرده بود و مخصوصا به ساحران قبل از اين ماجرا گوشزد كرد كه اگر شما بر خدا دروغ ببنديد، شما را با عذاب و مجازات خود ريشه كن خواهد كرد. تعبير به «من خلاف » (دست و پاى شما را بطور مختلف قطع مى كنم ) اشاره به آنست كه دست راست با پاى چپ يا به عكس ، و شايد انتخاب اين نوع شكنجه براى ساحران به خاطر اين بوده است كه با اين وضع انسان ديرتر مى ميرد

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۴۹

يعنى خونريزى كندتر انجام ميگيرد و شكنجه بيشترى خواهند ديد، بعلاوه گويا ميخواهد بگويد هر دو سمت بدن شما را ناقص مى كنم . و اما تهديد به اينكه شما را بر درختان نخل به دار مى آويزم شايد به خاطر اين بوده است كه اين درختان از بلندترين درختانند و همه كس از دور و نزديك كسى را كه به آن آويخته باشد ميبيند. اين نكته نيز قابل ملاحظه است كه در عرف آن زمان دارزدن آنچنان كه در عرف ما معمول است نبوده ، طناب دار را به گردن شخصى كه ميخواستند او را دار بزنند نمى انداختند، بلكه به دستها يا شانه ها ميبستند، تا زجركش شود. اما ببينيم عكس العمل ساحران در برابر اين تهديدهاى شديد فرعون چه بود؟ آنها نه تنها مرعوب نشدند و جا نخوردند، و از ميدان بيرون نرفتند، بلكه حضور خود را در صحنه بطور قاطعترى ثابت كردند و گفتند: به خدائى كه ما را آفريده است كه ما هرگز تو را بر اين دلائل روشنى كه به سراغ ما آمده مقدم نخواهيم داشت (قالوا لن نؤ ثرك على ما جائنا من البينات و الذى فطرنا). «تو هر حكمى ميخواهى بكن » (فاقض ما انت قاض ). اما بدان تو تنها ميتوانى در زندگى اين دنيا قضاوت كنى (ولى در آخرت ما پيروزيم و تو گرفتار و مبتلا به شديدترين كيفرها) (انما تقضى هذه الحياة الدنيا). و به اين ترتيب آنها سه جمله كوبنده در برابر فرعون بيان كردند: نخست اينكه مطمئن باش ما آن هدايتى را كه يافتهايم با هيچ چيز معاوضه نخواهيم كرد ديگر اينكه از تهديدهايت ابدا هراسى نداريم ، و سوم اينكه قلمرو حكومت و فعاليت تو همين چهار روز دنيا است .

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۵۰

سپس افزودند: اگر ميبينى ما به پروردگارمان ايمان آوره ايم براى آنست كه گناهان ما را ببخشد (ما با سحر و ساحرى مرتكب گناهان بسيارى شدهايم ) (انا آمنا بربنا ليغفر لنا خطايانا). و همچنين ((ما را در برابر اين گناه بزرگ كه تو بر ما تحميل كردى (سحر در برابر پيامبر خدا) مشمول رحمتش گرداند و خدا از همه چيز بهتر و باقيتر است (و ما اكرهتنا عليه من السحر و الله خير و ابقى ). خلاصه اينكه هدف ما پاك شدن از گناهان گذشته از جمله مبارزه با پيامبر راستين خدا است ، ما از اين طريق ميخواهيم به سعادت جاويدان برسيم ، ولى تو ما را تهديد به مرگ اين دنيا ميكنى ، ما اين ضرر كم را در مقابل آن خير عظيم پذيرا هستيم !. در اينجا سؤ الى پيش مى آيد و آن اينكه ظاهرا ساحران با ميل خودشان به اين ميدان گام نهادند، هر چند فرعون وعده هاى فراوانى به آنها داده بود، چگونه در آيه فوق تعبير به «اكراه » شده است ؟ در پاسخ ميگوئيم : هيچ دليلى در دست نيست كه ساحران از آغاز مجبور به پذيرش اين دعوت نبودند، بلكه ظاهر جمله ياتوك بكل ساحر عليم (ماموران بايد بروند و هر ساحر آگاهى را بياورند) (اعراف - ۱۱۲) اين است كه ساحران آگاه ملزم به پذيرش بودند، و البته در شرائط حكومت استبدادى و خودكامه فرعونى نيز اين معنى كاملا طبيعى به نظر ميرسد كه در مسير منويات خود، افراد را به اجبار حركت دهند، و اما قرار دادن جايزه و امثال آن براى تشويق آنها هيچ منافاتى با اين معنى ندارد، چرا كه بسيار ديدهايم ، حكومتهاى زورگوى ستمگر در كنار توسل به زور، از تشويقهاى مادى نيز استفاده مى كنند. اين احتمال نيز داده شده است كه در اولين برخورد ساحران با موسى ( عليه السلام ) روى قرائنى بر آنها روشن شد كه موسى ( عليه السلام ) حق است ، يا لااقل در شك و ترديد

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۵۱

فرو رفتند و به همين دليل در ميان آنها بگومگو برخواست چنانكه در آيه ۶۲ همين سوره خوانديم «فتنازعوا امرهم بينهم ». فرعون و دستگاهش از اين ماجرا آگاه شدند و آنها را به ادامه مبارزه مجبور ساختند. ساحران سپس چنين ادامه دادند اگر ما ايمان آوره ايم دليلش روشن است «چرا كه هر كس بيايمان و گنهكار در محضر پروردگار در قيامت بيايد آتش سوزان دوزخ براى او است » (انه من يات ربه مجرما فان له نار جهنم ). و مصيبت بزرگ او در دوزخ اين است كه «نه ميميرد و نه زنده مى شود» (لا يموت فيها و لا يحيى ). بلكه دائما در ميان مرگ و زندگى دست و پا ميزند، حياتى كه از مرگ تلختر و مشقتبارتر است . «و هر كس در آن محضر بزرگ ، با ايمان و عمل صالح ، وارد شود، درجات عالى در انتظار او است » (و من ياته مؤ منا قد عمل الصالحات فاولئك لهم الدرجات العلى ). «بهشتهاى جاويدانى كه نهرها از زير درختانش جارى است ، و جاودانه در آن خواهند ماند» (جنات عدن تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها). «و اين است پاداش كسى كه با ايمان و اطاعت پروردگار خود را پاك و پاكيزه كند» (و ذلك جزاء من تزكى ). در اينكه سه آيه اخير، دنباله گفتار ساحران در برابر فرعون است يا جمله هاى مستقلى است از ناحيه خداوند كه در اينجا به عنوان تكميل سخنان آنها بيان فرموده ، در ميان مفسران گفتگو است .

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۵۲

گروهى آن را دنباله كلام ساحران ميدانند و شايد شروع با انه كه در واقع براى بيان علت است ، اين نظر را تاءييد مى كند. اما شرح و بسطى كه در اين آيات سهگانه پيرامون سرنوشت مؤ منان صالح و كافران مجرم بيان شده و با جمله و ذلك جزاء من تزكى (اين است پاداش كسى كه پاكى برگزيند) پايان مييابد، و نيز اوصافى كه براى بهشت و دوزخ در آن آمده ، نظر دوم را تاييد مى كند كه اينها از كلام خدا است ، زيرا ساحران بايد در اين مدت كوتاه ، سهم وافرى از آگاهى و علوم الهى پيدا كرده باشند كه بتوانند اين چنين قاطع و آگاهانه در باره بهشت و دوزخ و سرنوشت مؤ منان و مجرمان قضاوت كنند. مگر اينكه بگوئيم خداوند اين سخنان پرمحتوا را - به خاطر ايمانشان بر زبان آنها جارى ساخت ، هر چند از نظر تربيت الهى و نتيجه براى ما هيچ تفاوتى نمى كند كه خداوند فرموده باشد يا مؤ منان تعليم يافته از ناحيه خدا، به خصوص اينكه قرآن همه را با لحن موافق نقل مى كند. نكته ها: ۱ - علم سرچشمه ايمان و انقلاب است مهمترين مسالهاى كه در آيات فوق به چشم ميخورد دگرگونى عميق و سريع ساحران در برابر موسى است ، آنها به هنگامى كه در برابر موسى ، قرار گرفتند دشمن سرسخت او بودند، اما با مشاهده نخستين معجزه موسى ، چنان تكان خوردند و بيدار شدند و تغيير مسير دادند كه همگان در تعجب فرو رفتند. اين تغيير مسير سريع و فورى از كفر به ايمان ، و از انحراف به درستى و استقامت ، و از كژى به راستى ، و از ظلمت به نور، چنان همه را غافلگير ساخت كه شايد براى فرعون هم ، باوركردنى نبود، و لذا كوشيد آن را به يك توطئه

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۵۳

حساب شده قبلى ، نسبت دهد در حالى كه خودش هم ميدانست اين نسبت دروغ است . چه عاملى سبب اين دگرگونى عميق و سريع شد؟ چه عاملى نور ايمان را آنچنان نيرومند در قلب آنها تابانيد كه حتى حاضر شدند تمام وجود و هستى خود را بر سر اين كار بگذارند - و طبق نقل تاريخ - گذاردند، چرا كه فرعون به تهديد خود جامه عمل پوشانيد و آنها را به طرز وحشيانه اى شهيد كرد. آيا عاملى جز علم و آگاهى در اينجا سراغ داريم ؟ آنها چون به فنون و رموز سحر آشنا بودند، و به روشنى دريافتند كه برنامه موسى ، سحر نيست بلكه معجزه الهى است ، اينچنين شجاعانه و قاطعانه تغيير مسير دادند، و از اينجا به خوبى درمييابيم كه براى دگرگون ساختن افراد يا جامعه هاى منحرف و به وجود آوردن يك انقلاب سريع و راستين بايد قبل از هر چيز به آنها آگاهى داد. ۲ - ما تو را بر بينات مقدم نمى داريم جالب اينكه آنها منطقيترين تعبير را در برابر فرعون بيمنطق ، انتخاب كردند، نخست گفتند: ما دلائل روشن آشكارى بر حقانيت موسى و دعوت الهيش يافتهايم ، و ما هيچ چيز را بر اين دلائل روشن مقدم نخواهيم شمرد، و بعد با جمله و الذى فطرنا سوگند به خدائى كه ما را آفريده اين مطلب را تاكيد كردند كه خود اين تعبير با توجه به كلمه فطرنا گويا اشاره به فطرت توحيدى آنها است ، يعنى ما هم از درون جان نور توحيد را مينگريم ، هم از دليل عقل ، با اين دلائل آشكار، چگونه ميتوانيم اين راه راست را رها كرده و به كج راه هاى تو گام نهيم ؟!

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۵۴

توجه به اين نكته نيز لازم است كه جمعى از مفسران جمله و الذى فطرنا را سوگند نگرفته اند بلكه آن را عطف بر ما «جائنا من البينات » ميدانند، و بنابراين معنى مجموع جمله چنين مى شود: «ما هرگز تو را بر اين دلائل روشن و بر خدائى كه ما را آفريده است مقدم نخواهيم شمرد». ولى تفسير اول صحيحتر به نظر ميرسد، چون عطف اين دو بر يكديگر چندان مناسب نيست . (دقت كنيد) ۳ - «مجرم »، كيست ؟ با توجه به آيات فوق كه مى گويد: «هر كسى ، مجرم وارد صحنه محشر شود، براى او آتش دوزخ است كه ظاهر آن جاودانگى عذاب ميباشد، اين سؤ ال پيش مى آيد كه مگر هر مجرمى چنين سرنوشتى دارد؟ ولى با توجه به اينكه در آيه بعد كه نقطه مقابل آن را بيان مى كند كلمه ((مؤ من » آمده است روشن مى شود كه منظور از «مجرم » در اينجا، كافر است ، به علاوه استعمال اين كلمه به معنى كافر در بسيارى از آيات قرآن نيز ديده مى شود. مثلا در مورد قوم لوط كه هرگز به پيامبرشان ايمان نياوردند ميخوانيم : و امطرنا عليهم مطرا فانظر كيف كان عاقبة المجرمين : «ما بارانى از سنگ بر آنها فرستاديم ، ببين پايان كار مجرمان به كجا رسيد»؟ (اعراف - ۸۴). و در سوره فرقان آيه ۳۱ ميخوانيم : و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا من المجرمين : ((ما براى هر پيامبرى دشمنانى از مجرمان (كافران ) قرار داديم )). ۴ - جبر محيط افسانه است ؟ سرگذشت ساحران در آيات فوق نشان داد كه مساله جبر محيط يك دروغ بيش نيست ، انسان فاعل مختار است و صاحب آزادى اراده ، هر زمان تصميم

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۵۵

بگيرد ميتواند مسير خود را از باطل به سوى حق تغيير دهد، هر چند تمام مردم محيط او غرق در گناه و گرفتار انحراف باشند، ساحرانى كه ساليان دراز در آن محيط شرك آلود، خود مرتكب شرك آميزترين اعمال ميشدند به هنگامى كه تصميم گرفتند، حق را پذيرا شوند و در راه آن عاشقانه ايستادگى كنند، از هيچ تهديدى نترسيدند، و به هدف خود نائل شدند، و به گفته مفسر بزرگ مرحوم طبرسى كانوا اول النهار كفارا سحرة و آخر النهار شهداء بررة !: صبحگاهان كافر بودند و ساحر، اما شامگاهان شهيدان نيكوكار راه حق ! و نيز از اينجا به خوبى روشن مى شود كه افسانه هاى ماديها و مخصوصا ماركسيستها در زمينه پيدايش مذهب تا چه اندازه سست و بيپايه است ، آنها عامل هر حركتى را مسائل اقتصادى ميدانند در حالى كه در اينجا كاملا بر عكس بود زيرا ساحران در آغاز به خاطر فشار دستگاه فرعون از يكسو، و تشويقهاى اقتصادى او از سوئى ديگر در ميدان مبارزه با حق گام نهادند، ولى ايمان به الله همه اينها را از بين برد، هم مال و مقامى را كه فرعون به آنها وعده داده بود بر پاى ايمان خود ريختند و هم جان عزيز خويش را بر سر اين عشق نهادند!

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۵۶

آيه ۷۷ - ۷۹

آيه و ترجمه

وَ لَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلى مُوسى أَنْ أَسرِ بِعِبَادِى فَاضرِب لهَُمْ طرِيقاً فى الْبَحْرِ يَبَساً لا تخَف دَرَكاً وَ لا تخْشى (۷۷) فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بجُنُودِهِ فَغَشِيهُم مِّنَ الْيَمِّ مَا غَشِيهُمْ(۷۸) وَ أَضلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ مَا هَدَى (۷۹) ترجمه : ۷۷ - ما به موسى وحى فرستاديم كه بندگانم را شبانه (از مصر) با خود ببر، و براى آنها راهى خشك در دريا بگشا كه نه از تعقيب (فرعونيان ) خواهى ترسيد، و نه از غرق شدن در دريا! ۷۸ - (به اين ترتيب ) فرعون با لشگريانش آنها را دنبال كردند، و دريا آنان را (در ميان امواج خروشان خود) بطور كامل پوشانيد! ۷۹ - و فرعون قوم خود را گمراه ساخت ، و هرگز هدايت نكرد! تفسير: نجات بنى اسرائيل و غرق فرعونيان بعد از ماجراى مبارزه موسى با ساحران و پيروزى قاطع و چشمگيرش ‍ بر آنها و ايمان آوردن آن جمعيت عظيم ، موسى و آئين او رسما وارد افكار مردم مصر شد، هر چند اكثريت «قبطيان » آن را نپذيرفتند، ولى هميشه براى آنها يك مساله بود، و بنى اسرائيل تحت رهبرى موسى ، به اتفاق اقليتى از مصريان ، به طور دائم با فرعونيان درگير بودند. سالها بر اين منوال گذشت و حوادث تلخ و شيرينى روى داد، كه قرآن بخشهائى از آن را در سوره اعراف از آيه ۱۲۷ به بعد آورده است .

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۵۷

آيات مورد بحث به آخرين فراز از اين ماجراها يعنى برنامه خروج بنى اسرائيل از مصر، اشاره كرده ميفرمايد: «ما به موسى ، وحى فرستاديم كه بندگانم را شبانه از مصر بيرون ببر» (و لقد اوحينا الى موسى ان اسر بعبادى ). بنى اسرائيل آماده حركت به سوى سرزمين موعود (فلسطين ) شدند، اما هنگامى كه به كرانه هاى نيل رسيدند فرعونيان ، آگاه گشتند و فرعون با لشگرى عظيم آنها را تعقيب كرد، آنها خود را در محاصره دريا و دشمن ديدند، از يك سو رود عظيم نيل ، از سوى ديگر دشمن نيرومند خونخوار و خشمگين ! اما خدا كه ميخواست اين جمعيت ستم كشيده محروم و با ايمان را از چنگال ظالمان رهائى بخشد، و ستمگران را به ديار فنا بفرستد. به موسى چنين دستور داد: «راهى خشك براى آنها، در دريا بگشا!» (فاضرب لهم طريقا فى البحر يبسا). راهى كه هر گاه در آن گام بگذارى «نه از تعقيب فرعونيان ميترسى ، نه از غرق شدن در دريا» (لا تخاف دركا و لا تخشى ). جالب اينكه : نه تنها راه گشوده شد، بلكه اين راه ، به فرمان خدا، راه خشكى بود، با اينكه معمولا چنين است كه اگر آب رودخانه يا دريا كنار برود باز اعماق آن تا مدتها غير قابل عبور است . «راغب » در «مفردات » مى گويد: «درك » (بر وزن مرگ ) به معنى پائينترين عمق دريا است ، و به طنابى كه متصل به طناب ديگرى ميكنند تا به آب برسد «درك » (بر وزن محك ) گفته مى شود، و همچنين به خساراتى كه دامنگير انسان مى شود، درك مى گويند، «دركات نار» در برابر درجات جنت به معنى مراحل پائين دوزخ است . ولى با توجه به اينكه (طبق آيه ۶۱ سوره شعراء) بنى اسرائيل به هنگامى كه از آمدن لشگر فرعون با خبر شدند به موسى گفتند: انا لمدركون : ما

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۵۸

در چنگال فرعونيان گرفتار شديم به نظر ميرسد كه منظور از درك در آيه مورد بحث آنست كه شما چنين گرفتارى پيدا نخواهيد كرد، و منظور از لا تخشى آنست كه خطرى از ناحيه دريا نيز شما را تهديد نمى كند. و به اين ترتيب موسى و بنى اسرائيل وارد جادههائى شدند كه در درون دريا با كنار رفتن آبها پيدا شدند، در اين هنگام فرعون به همراه لشكريانش به كنار دريا رسيد و با اين صحنه غير منتظره و شگفتانگيز روبرو شد و فرعون لشكريان خود را به دنبال بنى اسرائيل فرستاد و خود نيز وارد همان جادهها شد (فاتبعهم فرعون بجنوده ). مسلما ارتش فرعون در آغاز اكراه داشت كه در اين جاى خطرناك ناشناخته گام بگذارد و بنى اسرائيل را تعقيب كند، حداقل مشاهده چنين معجزه شگرفى كافى بود كه آنها را از ادامه اين راه باز دارد. ولى فرعون كه باد غرور و نخوت مغزش را پر كرده بود، و در لجاجت و خيرهسرى غوطهور بود، بياعتنا از كنار يك چنين معجزه بزرگى گذشت ، و لشكر خود را تشويق به ورود در اين جاده هاى ناشناخته دريائى كرد! از اين سو آخرين نفر لشكر فرعون وارد دريا شد، و از آن سو آخرين نفر از بنى اسرائيل خارج گرديد. در اين هنگام به امواج آب فرمان داده شد به جاى نخستين بازگردند. امواج همانند ساختمان فرسودهاى كه پايه آنرا بكشند يكبار فرو ريختند «و دريا آنها را در ميان امواج خروشان خود پوشاند پوشاندنى كامل » (فغشيهم من

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۵۹

اليم ما غشيهم ). و به اين ترتيب ، يك قدرت جبار ستمگر با لشكر نيرومند و قهارش در ميان امواج آب غوطهور شدند و طعمه آمادهاى براى ماهيان دريا! آرى «فرعون ، قوم خود را گمراه ساخت و هرگز هدايتشان نكرد» (و اضل فرعون قومه و ما هدى ). درست است كه جمله «اضل » و جمله «ماهدى » تقريبا يك مفهوم را مى رساند، و شايد به همين جهت بعضى از مفسرين آن را تاكيد دانسته اند، ولى ظاهر اين است كه اين دو، با هم تفاوتى دارد و آن اينكه اضل اشاره به گمراه ساختن است ، و ما هدى اشاره به عدم هدايت بعد از روشن شدن گمراهى است . توضيح اينكه : يك رهبر، گاهى اشتباه مى كند، و پيروانش را به جاده انحرافى ميكشاند، اما به هنگامى كه متوجه شد فورا آنها را به مسير صحيح باز ميگرداند، اما فرعون آنچنان لجاجتى داشت كه پس از مشاهده گمراهى باز حقيقت را براى قومش بيان نكرد، و همچنان آنها را در بيراهه ها كشاند تا خودش و آنها نابود شدند. و به هر حال ، اين جمله در واقع سخن فرعون را كه در سوره غافر آيه ۲۹ آمده نفى مى كند و ما اهديكم الا سبيل الرشاد: «من شما را جز به راه راست هدايت نمى كنم » حوادث نشان داد كه اين جمله دروغ بزرگى بوده همانند دروغهاى ديگرش .


→ صفحه قبل صفحه بعد ←