تفسیر:نمونه جلد۱۱ بخش۵۲

از الکتاب
→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۵۵

آيه ۳ - ۸

آيه و ترجمه خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض بِالْحَقِّ تَعَلى عَمَّا يُشرِكُونَ(۳) خَلَقَ الانسنَ مِن نُّطفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ(۴) وَ الاَنْعَمَ خَلَقَهَا لَكمْ فِيهَا دِف ءٌ وَ مَنَفِعُ وَ مِنْهَا تَأْكلُونَ(۵) وَ لَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسرَحُونَ(۶) وَ تحْمِلُ أَثْقَالَكمْ إِلى بَلَدٍ لَّمْ تَكُونُوا بَلِغِيهِ إِلا بِشِقِّ الاَنفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ(۷) وَ الخَْيْلَ وَ الْبِغَالَ وَ الْحَمِيرَ لِترْكبُوهَا وَ زِينَةً وَ يخْلُقُ مَا لا تَعْلَمُونَ(۸) ترجمه : ۳ - آسمانها و زمين را به حق آفريد، او برتر است از اينكه شريك براى او مى سازند ۴ - انسان را از نطفه بى ارزشى خلق كرد و سرانجام او موجودى فصيح و مدافع آشكار از خويشتن گرديد. ۵ - و چهار پايان را آفريد در حالى كه براى شما در آنها وسيله پوشش و منافع ديگر است و از گوشت آنها ميخوريد. ۶ - و در آنها براى شما زينت و شكوه است به هنگامى كه به استراحتگاه شان باز ميگردانيد و هنگامى كه (صبحگاهان ) آنها را به صحرا ميفرستيد. ۷ - آنها بارهاى سنگين شما را به شهرى كه جز با مشقت زياد به آن نميرسيد حمل ميكنند چرا كه پروردگارتان رؤ ف و رحيم است .

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۵۶

۸ - (و همچنين ) اسبها و استرها و الاغها را آفريد تا بر آنها سوار شويد و هم مايه زينت شما باشد و چيزها (وسائل نقليه ديگرى ) مى آفريند كه شما نمى دانيد! تفسير : منافع گوناگون حيوانات از آنجا كه در آيات گذشته ، سخن از نفى شرك به ميان آمد در اين آيات براى ريشه كن ساختن شرك و توجه به خداوند يكتا از دو راه وارد مى شود: نخست از طريق دلائل عقلى بوسيله نظام شگرف آفرينش و عظمت خلقت ، و ديگر از طريق عاطفى و بيان نعمتهاى گوناگون خداوند نسبت به انسان ، تا حس شكر - گزارى او تحريك گردد و سرانجام وى را به خدا نزديك سازد. در آغاز مى گويد: «خداوند آسمانها و زمين را بحق آفريد» (خلق السماوات و الارض بالحق ). حقانيت آسمان و زمين هم از نظام عجيب و آفرينش منظم و حساب شده آن روشن است و هم از هدف و منافعى كه در آنها وجود دارد. و به دنبال آن اضافه ميكند: «خدا برتر از آن است كه براى او شريك مى سازند» (تعالى عما يشركون ). آيا بتهائى كه آنها را شريك او قرار داده اند هرگز قادر به چنين خلقتى هستند؟ و يا حتى مى توانند پشه كوچك و يا ذره غبارى بيافرينند!، با اين حال چگونه آنها را شريك او قرار ميدهند؟! جالب اينكه خود مشركان اين نظام عجيب و خلقت بديع را كه بيانگر علم و قدرت خالق است تنها از الله مى دانستند، ولى با اين حال به هنگام عبادت در برابر بتها به خاك مى افتادند.

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۵۷

بعد از اشاره به مساءله آفرينش آسمان و زمين و اسرار بى پايان آنها، سخن از خود انسان مى گويد، انسانى كه به خودش از هر كس نزديكتر است ، مى فرمايد: انسان را از نطفه بى ارزشى آفريد، اما سرانجام به جائى رسيد كه موجودى متفكر و فصيح و بليغ و مدافع از خويشتن و سخنگوى آشكار شد (خلق الانسان من نطفة فاذا هو خصيم مبين ). «نطفه » در اصل به معنى آب كم يا آب صاف است ، سپس به قطرات آبى كه از طريق لقاح سرچشمه پيدايش انسان مى شود، اطلاق شده است ، در حقيقت با اين تعبير ميخواهد عظمت قدرت خدا را مجسم كند كه از قطره آب بى ارزشى چه آفرينش عجيبى كرده است كه ميان قوس نزول و صعودى او اين همه فاصله است . اين در صورتى است كه «خصيم » را به معنى «مدافع و بيانگر درون خويش » بدانيم ، همانگونه كه در آيه ۱۰۵ سوره نساء ميخوانيم و لا تكن للخائنين خصيما: «اى پيامبر مدافع خائنان مباش ». ولى در مقابل اين تفسير كه مورد قبول گروهى از مفسران است ، تفسير ديگرى از سوى جمع ديگرى از مفسران اظهار شده است ، و آن اينكه خداوند انسان را با قدرت كاملهاش از نطفه بى ارزش آفريد ولى اين انسان ناسپاس ، به مجادله و مخاصمه آشكار در برابر خدا برخاست (آيه ۷۷ سوره يس را گواه بر اين تفسير گرفته اند). ولى معنى اول صحيحتر به نظر ميرسد زيرا آيات فوق در مقام بيان عظمت آفرينش خدا است و عظمت آنگاه آشكار مى شود كه از موجود ظاهرا ناچيزى موجود بسيار پر ارزشى بسازد: در تفسير على بن ابراهيم نيز چنين ميخوانيم : خلقه من فطرة من ماء منتن فيكون خصيما متكلما بليغا: خداوند انسان را از قطره آب بدبوئى

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۵۸

آفريد و سرانجام سخنگوى بليغى شد. پس از آفرينش انسان به نعمت مهم ديگرى يعنى خلقت چهار پايان ، و فوائد مختلفى كه از آنها عايد مى شود اشاره كرده مى گويد «خداوند چهار پايان را آفريد در حالى كه در آنها وسيله پوشش براى شما است و منافع ديگر و از گوشت آنها مى خوريد» (و الانعام خلقها لكم فيها دف ء و منافع و منها تاكلون ). در اين آيه نخست به مساءله خلقت چهار پايان كه دليلى بر علم و قدرت خدا است ، پرداخته ، سپس به بيان نعمتهاى مختلفى كه در آنها وجود دارد مى پردازد، و از ميان اين نعمتها به سه قسمت اشاره كرده نخست مساءله دف ء كه به معنى هر گونه پوشش است مى باشد، (با استفاده از پشم و پوست آنها) مانند لباس و لحاف و كفش و كلاه و خيمه ، و ديگر منافع كه اشاره به شير و مشتقات آنست ، و سوم گوشت كه با جمله و منها تاكنون بيان شده است : جالب اينكه در ميان اينهمه فوائد، قبل از هر چيز مساءله پوشش و مسكن را مطرح ميكند، زيرا بسيارى از مردم (بخصوص باديه نشينان ) هم لباسشان از پشم و مو يا پوست تهيه مى شود، و هم خيمه هايشان كه آنها را از سرما و گرما حفظ ميكند، و به هر حال اين دليل بر اهميت پوشش و مسكن و مقدم بودن آن بر هر چيز ديگر است . نكته ديگر اينكه آنرا قبل از «منافع » ذكر كرده ، اشاره به اينكه پوشش در واقع براى دفع ضرر است ، و دفع ضرر مقدم بر جلب منفعت ميباشد. ممكن است كسانى كه مخالف گوشتخوارى هستند، اين استفاده را از آيه فوق نيز بكنند كه خداوند مساءله خوردن گوشت حيوانات را جزء «منافع » آنها نشمرده ، لذا بعد از ذكر منافع با جمله «و منها تاءكلون » (از آن حيوانات

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۵۹

ميخوريد) از آن ياد شده ، حداقل اين استفاده را از تعبير فوق ميتوان كرد كه اهميت لبنيات بمراتب بيشتر است . جالب اينكه تنها به منافع معمولى و عادى اين چهار پايان سودمند اكتفا نميكند بلكه روى جنبه استفاده روانى از آنها در آيه بعد تكيه كرده مى گويد: در اين حيوانات براى شما زينت و شكوهى است به هنگامى كه آنها را به استراحتگاهشان باز ميگردانيد، و هنگامى كه صبحگاهان به صحرا ميفرستيد (و لكم فيها جمال حين تريحون و حين تسرحون ). «تريحون » از ماده «اراحه » به معنى باز گرداندن حيوانات به هنگام غروب به آغلها و استراحتگاهشان است ، لذا محلى را كه در آن استراحت ميكنند «مراح » مى گويند. «تسرحون » از ماده «سروح » به معنى بيرون كردن چهار پايان به هنگام صبح به سوى چراگاه است . منظره جالب حركت دستجمعى گوسفندان و چهارپايان به سوى بيابان و چراگاه ، سپس بازگشتشان به سوى آغل و استراحتگاه كه قرآن از آن تعبير به «جمال » كرده تنها يك مساءله ظاهرى و تشريفاتى نيست ، بلكه بيانگر واقعيتى است در اعماق جامعه ، و گوياى اين حقيقت است كه چنين جامعه اى خود كفا است ، فقير و مستمند و وابسته به اين و آن نميباشد، خودش توليد ميكند، و آنچه را خود دارد مصرف مينمايد!. اين در واقع جمال استغناء و خودكفائى جامعه است ، جمال توليد و تاءمين فرآورده هاى مورد نياز يك ملت است ، و به تعبير گوياتر جمال استقلال اقتصادى و ترك هر گونه وابستگى است !. اين واقعيت را روستائيان و روستازادگان بهتر از مردم شهرنشين درك

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۶۰

ميكنند كه مشاهده رفت و آمد اين چهار پايان سودمند چگونه به آنها آرامش خيال ميدهد، آرامشى كه از احساس بى نيازى برميخيزد، آرامشى كه از انجام مؤ ثر يك وظيفه اجتماعى حاصل مى شود. و جالب اينكه در آيه فوق ، نخست به بازگشت آنها از صحرا اشاره ميكند چرا كه در هنگام بازگشت پستانهايشان پر شير، شكمهايشان سير، و در چهره هايشان نشانه هاى رضايت مندى ديده مى شود، به همين دليل از آن حرص و ولع و عجله اى كه صبح به هنگام حركت به صحرا دارند در آنها خبرى نيست ، آرام و مطمئن گام بر ميدارند و به استراحتگاه نزديك ميشوند و از مشاهده منظره پستانهاى پر شيرشان هر كس احساس بى نيازى ميكند. در آيه بعد به يكى از منافع مهم اين حيوانات اشاره كرده مى گويد: آنها بارهاى سنگين شما را بر دوش خود حمل ميكنند و به سوى شهر و ديارى كه جز با مشقت زياد به آن نمى رسيديد مى برند)) (و تحمل اثقالكم الى بلد لم تكونوا بالغيه الا بشق الانفس ). اين نشانه رحمت و رافت خداوند است كه اين چهار پايان را با اين قدرت و نيرو آفريده است ، و آنها را رام و تسليم شما نيز گردانيده ، چرا كه پروردگار شما رؤ ف و رحيم است (ان ربكم لرؤ ف رحيم ). «شق » از ماده «مشقت » است ، ولى بعضى از مفسران احتمال داده اند كه به معناى شكافتن و نصف كردن باشد، يعنى شما نميتوانيد خودتان اين بارها را بر دوش كشيده و به مقصد برسانيد مگر اينكه نيمى از قوت شما از ميان برود و به اصطلاح نيم جان شويد، ولى تفسير اول نزديكتر به نظر ميرسد. به اين ترتيب اين چهار پايان در درجه اول ، پوشش و وسائل دفاعى براى انسان در برابر گرما و سرما توليد ميكنند، و در درجه بعد از فرآورده هاى لبنياتى

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۶۱

آنها استفاده مى شود، و سپس از گوشتشان ، و بعد آثار روانى كه در دلها ميگذارند، مورد توجه قرار گرفته و سرانجام باربرى آنها. قابل توجه اينكه حتى در عصر و زمان ما كه عصر ماشين و وسائل ماشينى است ، باز در بسيارى موارد تنها بايد از همين چهار پايان استفاده كرد، و راه ديگرى ندارد. آنگاه به سراغ گروه ديگرى از حيوانات ميرود كه براى سوارى انسان از آنها استفاده مى شود مى فرمايد «خداوند اسبها و استرها و الاغها را آفريد تا شما بر آن سوار شويد، و هم مايه زينت شما باشد» (و الخيل و البغال و الحمير لتركبوها و زينة ). بديهى است زينت در اينجا باز يك مساءله تشريفاتى نيست و براى كسى كه با محتواى تعليمات قرآن آشنا است اين مطلب روشن است ، بلكه يكنوع زينت است كه اثر آن در زندگى اجتماعى ظاهر ميگردد، براى پى بردن به اين حقيقت كافى است است منظره و حال كسى كه با پاى پياده يك راه طولانى بيابانى را پيموده ، و خسته و كوفته و ناتوان به مقصد رسيده ، به طورى كه تا مدتى هيچ كارى از او ساخته نيست و نشاطى در او ديده نميشود، با منظره كسى مقايسه كنيم كه بر يك مركب را هوار سوار شده زودتر به مقصد رسيده نيروى خود را از دست نداده ، نشاط خود را كاملا حفظ كرده و آماده انجام هدفهاى خود و استفاده از وقت و نيروى خويش است ، آيا اين زينت نيست ؟ در پايان آيه به مساءله مهمترى اشاره كرده و افكار را به وسائل نقليه و مركبهاى گوناگونى كه در آينده در اختيار بشر قرار ميگيرد و بهتر و خوبتر از اين حيوانات مى تواند استفاده كند متوجه ميسازد، و مى گويد خداوند چيزها (وسائل نقليه ديگرى ) مى آفريند كه شما نميدانيد (و يخلق ما لا

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۶۲

تعلمون ). گرچه بعضى از مفسران پيشين اين جمله را اشاره به حيواناتى گرفته اند كه در آينده آفريده مى شود و رام بشر ميگردد. ولى همانگونه كه در تفسير مراغى و تفسير فى ظلال آمده است درك مفهوم اين جمله براى ما كه در عصر ماشين و وسائل و مركبهاى سريع السير زندگى ميكنيم ، ساده و آسان است . و اگر ملاحظه ميكنيد كه تعبير به يخلق (مى آفريند) كرده است دليلش ‍ واضح است ، زيرا كار انسان در اين اختراعات در حقيقت چيزى جز جفت و جور كردن و به هم پيوستن نيست ، اساس آنها كه مواد اصلى را تشكيل ميدهد، تنها با آفرينش خداوندى است ، از اين گذشته آن ابتكارى كه بشر در طريق اختراع اين وسائل به كار ميبرد آن هم مولود استعدادى است كه خدا به او داده است . اهميت دامدارى و كشاورزى حتى امروز كه دستگاههاى توليدى ، ماشينى آنقدر گسترده شده كه همه چيز را تحت الشعاع قرار داده باز دامدارى و كشاورزى مهمترين بخش ‍ توليد زندگى انسان را تشكيل ميدهد، چرا كه ميدانيم پايه اصلى تغذيه در اين دو قسمت نهفته شده ، و به همين دليل رسيدن به حد خودكفائى در قسمت دامدارى و كشاورزى نه تنها ضامن استقلال اقتصادى است كه استقلال سياسى نيز تا حد زيادى به آن مربوط است . بنابر اين جاى تعجب نيست كه تمام ملتهاى دنيا كوشش ميكنند كه صنعت كشاورزى و دامدارى خود را تا سر حد امكان توسعه دهند و از صنايع مدرن براى اين توسعه كمك گيرند. نياز به اين دو، تا آن حد اساسى است كه گاه كشورهاى به اصطلاح

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۶۳

ابر قدرتى همچون روسيه براى رفع نيازمندى خود در اين زمينه ناچار ميشوند با دادن امتيازهاى سياسى دست نياز خود را به سوى كشورهائى كه درست در قطب مخالفند دراز كنند! و به همين جهت در اسلام و تعليمات حيات آفرين آن اهميت فوق العاده زيادى به مساله دامدارى و كشاورزى داده شده است و با استفاده از هر فرصت مسلمانان را تشويق به اين دو نموده : در آيات فوق ديديم كه با چه لحن تشويق آميزى از موضوع دامها سخن مى گويد و منافع آن را اعم از منافع غذائى و پوششى بر ميشمرد و حتى رفت و آمد آنها را به صحرا با تعبير زيبائى كه بسيار شوقانگيز است بيان ميكند. همچنين درباره اهميت زراعت و ميوه هاى مختلف ، و كشاورزى بطور كلى ، در آيات آينده سخن به ميان خواهد آمد. در روايات اسلامى در زمينه دامدارى تعبيرات جالبى ديده مى شود و همچنين در زمينه كشاورزى كه به عنوان نمونه احاديث زير را از منابع مختلف يادآور ميشويم : ۱ - پيامبر به يكى از بستگانش فرمود چرا در خانهات «بركت » نمى آورى ؟ عرض كرد منظورتان از بركت چيست ؟ فرمود: شاة تحلب : «گوسفند شيرده »! سپس اضافه فرمود: انه من كانت فى داره شاة تحلب او نعجة او بقرة فبركاة كلهن : «هر كس در خانه خود گوسفند شيرده يا گاو ماده داشته باشد سر تا پا بركت است ». ۲ - و نيز از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده كه درباره اهميت گوسفند فرمود: نعم

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۶۴

المال الشاة گوسفند سرمايه بسيار خوبى است . ۳ - در تفسير نور الثقلين ذيل آيات مورد بحث از امام امير مؤ منان على (عليهالسلام ) ميخوانيم : افضل ما يتخذه الرجل فى منزله لعياله الشاة فمن كان فى منزله شاة قدست عليه الملائكة مرتين فى كل يوم : ((بهترين چيزى كه انسان در خانه براى خانواده خود تهيه ميكند گوسفند است ، هر كس در منزل خود گوسفندى داشته باشد در هر روز فرشتگان خدا دو بار او را تقديس ميكنند اشتباه نشود ممكن است شرائط تربيت كردن گوسفند در خانه براى بسيارى فراهم نباشد ولى هدف اصلى اين است كه به تعداد خانواده ها توليد و تربيت گوسفند بطور مستمر انجام گيرد (دقت كنيد). ۴ - در اهميت زراعت همين بس كه امير مؤ منان على (عليهالسلام ) مى فرمايد: من وجد ماء و ترابا ثم افتقر فابعده الله : هر كس آب و خاكى داشته باشد و با اين حال فقير باشد، خدا او را از رحمت خويش دور كند. بديهى است اين گفتار بزرگ همانگونه كه درباره يك فرد صادق است در باره يك ملت نيز صدق ميكند، مردمى كه آب و خاك بقدر كافى دارند، باز هم نيازمند به ديگران هستند، مسلما از رحمت خدا دورند! ۵ - و نيز از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده است كه فرمود عليكم بالغنم و الحرث فانهما يروحان بخير و يغدوان بخير: وظيفه شماست كه به تربيت گوسفند و كشاورزى بپردازيد كه رفت و آمد هر دو خير و بركت است . ۶ - از امام صادق (عليهالسلام ) نقل شده كه فرمود: ما فى الاعمال شى ء احب

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۶۵

الى الله من الزراعة : «هيچ عملى نزد خدا از زراعت محبوبتر نيست ». بالاخره در حديثى از امام صادق (عليهالسلام ) مى خوانيم الزارعون كنوز الانام تزرعون طيبا اخرجه الله عز و جل و هم يوم القيامة احسن الناس مقاما و اقربهم منزلة يدعون المباركين : «كشاورزان گنج هاى مردمند، غذاى پاكيزه را كه خداوند ارزانى داشته زراعت مى كنند و آنها در روز قيامت برترين مقام را دارند و به خدا نزديكترند و آنها را بنام مباركها صدا مى زنند».

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۶۶

آيه ۹ - ۱۳

آيه و ترجمه وَ عَلى اللَّهِ قَصدُ السبِيلِ وَ مِنْهَا جَائرٌ وَ لَوْ شاءَ لهََدَامْ أَجْمَعِينَ(۹) هُوَ الَّذِى أَنزَلَ مِنَ السمَاءِ مَاءً لَّكم مِّنْهُ شرَابٌ وَ مِنْهُ شجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ(۱۰) يُنبِت لَكم بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخِيلَ وَ الاَعْنَب وَ مِن كلِّ الثَّمَرَتِ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكرُونَ(۱۱) وَ سخَّرَ لَكمُ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ وَ الشمْس وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسخَّرَت بِأَمْرِهِ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ(۱۲) وَ مَا ذَرَأَ لَكمْ فى الاَرْضِ مخْتَلِفاً أَلْوَنُهُ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَةً لِّقَوْمٍ يَذَّكرُونَ(۱۳) ترجمه : ۹ - و بر خداست كه راه است را به بندگان نشان دهد، اما بعضى از راهها بيراهه است و اگر خدا بخواهد همه شما را (به اجبار) هدايت مى كند (ولى اجبار سودى ندارد). ۱۰ - او كسى است كه از آسمان آبى فرستاد كه شرب شما از آن است ، و گياهان و درختان كه حيوانات خود را در آن به چرا مى بريد نيز از آن است . ۱۱ - خداوند با آن (آب باران ) براى شما زراعت و زيتون و نخل و انگور مى روياند، و از همه ميوه ها، مسلما در اين نشانه روشنى است براى گروهى كه تفكر مى كنند

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۶۷

۱۲ - او شب و روز و خورشيد و ماه را مسخر شما ساخت ، و نيز ستارگان به فرمان او مسخر شمايند، در اين نشانه هائى است (از عظمت خدا) براى گروهى كه عقل خود را بكار مى گيرند. ۱۴ - (علاوه بر اين ) مخلوقاتى را كه در زمين آفريده نيز مسخر (فرمان شما) ساخت ، مخلوقاتى با رنگهاى مختلف در اين نشانه روشنى است براى گروهى كه متذكر مى شوند.

تفسير :

همه چيز در بند تسخير تو است اى انسان به دنبال نعمتهاى مختلفى كه در آيات گذشته بيان شد، قسمت ديگرى از نعمتهاى مهم الهى در آيات مورد بحث آمده است نخست به يكى از نعمتهاى بسيار مهم معنوى اشاره كرده مى فرمايد: «بر خدا است كه راه راست و صراط مستقيم را كه هيچگونه انحراف و كژى در آن نيست در اختيار بندگان بگذارد» (و على الله قصد السبيل ) «قصد» به معنى صاف بودن راه است ، و بنابراين قصد السبيل به معنى راه راست مى باشد راهى كه انحراف و ضلالت در آن وجود ندارد. در اينكه اين راه راست اشاره به جنبه تكوينى يا تشريعى مى كند، مفسران تفسيرهاى مختلفى دارند، ولى هيچ مانعى ندارد كه هر دو جنبه را شامل شود. توضيح اينكه : خداوند انسان را با نيروهاى مختلفى مجهز ساخته ، و استعدادهاى گوناگونى به او داده تا در مسير تكامل كه هدف آفرينش ‍ است به او كمك كند، و از اين نظر همانند گياهان و يا انواع جانداران است ، كه نيروها و غرائز لازم براى رسيدن به اين هدف در اختيارشان گذارده شده است ، با اين تفاوت كه انسان

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۶۸

با اراده خود و آزادانه تصميم مى گيرد ولى حيوانات و گياهان بى اختيار به سوى هدفشان پيش مى روند، و قوس صعودى تكامل انسان نيز قابل مقايسه با جانداران ديگر نيست به اين ترتيب از نظر خلقت و آفرينش و تكوين انسان را مجهز به عقل و استعداد و نيروهاى لازم براى پيمودن اين صراط مستقيم كرده است . و از سوى ديگر، خدا پيامبران را با وحى آسمانى و تعليمات كافى و قوانين مورد نياز انسان فرستاده است ، تا از نظر تشريع ، راه را از چاه مشخص كرده و با انواع بيانها او را تشويق به پيمودن اين راه كنند و از مسيرهاى انحرافى باز دارند. و جالب اينكه خداوند در آيه فوق اين امر را به عنوان فريضه اى بر خود لازم شمرده و با كلمه على الله (بر خدا لازم است ) از آن ياد كرده است كه همانند آنرا در آيات ديگر قرآن نيز مى خوانيم ان علينا للهدى : «بر ما است كه انسان را هدايت كنيم » (ليل - ۱۲)، اگر ما، در وسعت مفهوم على الله قصد السبيل و مجموعه نيروهاى مادى و معنوى كه در آفرينش انسان و تعليم و تربيت او به كار رفته دقيق شويم ، به عظمت اين نعمت بزرگ كه از همه نعمتها برتر است ، آگاه خواهيم شد. سپس از آنجا كه راههاى انحرافى فراوان است ، به انسانها هشدار مى دهد و مى گويد «بعضى از اين راهها منحرف و بيراهه است » (و منها جائر). و از آنجا كه نعمت اختيار و آزادى اراده و انتخاب ، يكى از مهمترين عوامل تكامل انسان مى باشد با يك جمله كوتاه به آن اشاره كرده مى گويد «اگر خدا مى خواست همه شما را به اجبار به راه راست هدايت مى كرد به گونه اى كه نتوانيد گامى از آن فراتر بگذاريد» (و لو شاء لهداكم اجمعين ).

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۶۹

ولى اين كار را نكرد، چرا كه هدايت اجبارى ، نه افتخار است و نه تكامل ، بلكه به شما آزادى داد تا اين راه را با پاى خود بپيمائيد و به بالاترين اوج تكامل برسيد. جمله فوق ضمنا به اين واقعيت اشاره مى كند كه گام نهادن گروهى از انسانها در طريق جائر و راه منحرف ، نبايد اين توهم را ايجاد كند كه خدا در برابر آنها مغلوب شده است بلكه اين خواست او است و مقتضاى حكمت است كه انسانها آزاد باشند. در آيه بعد باز به سراغ مادى مى رود تا حس شكرگزارى انسانها را برانگيزد، آتش عشق خدا را در دلهايشان بيفروزد، و آنها را به شناخت بيشتر بخشنده اين نعمتها دعوت كند. مى گويد: «او كسى است كه از آسمان آبى فرو فرستاد» (هو الذى انزل من السماء ماء). آبى حياتبخش ، زلال ، شفاف ، و خالى از هر گونه آلودگى «كه شما از آن مى نوشيد» (لكم منه شراب ). «و نيز گياهان و درختانى از آن به وجود مى آيد كه حيوانات خود را در آن به چرا مى فرستيد» (و منه شجر فيه تسيمون ). «تسيمون » از ماده «اسامه » به معنى چراندن حيوانات است و مى دانيم حيوانات هم از گياهان زمين استفاده مى كنند هم از برگهاى درختان ، و اتفاقا «شجر» در لغت عرب معنى وسيعى دارد كه هم به درخت گفته مى شود و هم به گياه . بدون شك منافع آب باران تنها نوشيدن انسان و روئيدن درختان و گياهان نيست ، بلكه شستشوى زمينها، تصفيه هوا، ايجاد رطوبت لازم براى طراوت پوست

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۷۰

تن انسان و راحتى تنفس او، و مانند آن همه از فوائد باران است ، ولى از آنجا كه دو قسمت ياد شده ، از اهميت بيشترى برخوردار بوده روى آن تكيه شده . باز همين مساءله را چنين ادامه مى دهد «به وسيله اين آب باران براى شما زراعت را مى روياند، و همچنين زيتون و نخل و انگور را» (ينبت لكم به الزرع و الزيتون و النخيل و الاعناب ). «و خلاصه از تمام ميوه ها» (و من كل الثمرات ). «مسلما در آفرينش اين ميوه هاى رنگارنگ و پر بركت و اين همه محصولات كشاورزى نشانه روشنى است از خدا براى كسانى كه اهل تفكرند» (ان فى ذلك لاية لقوم يتفكرون ). «زرع » هر گونه زراعتى را شامل مى شود، «زيتون » هم نام آن درخت مخصوص است و هم نام ميوه آن (ولى به گفته بعضى از مفسران «زيتون » فقط نام درخت است ، و «زيتونه » نام ميوه آن در حالى كه در آيه ۳۵ سوره نور زيتونه به خود درخت اطلاق شده است ). «نخيل » (درخت خرما) هم به معنى مفرد و هم به معنى جمع استعمال مى شود، و اعناب جمع «عنبه » به معنى انگور است . در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه چرا از ميان همه ميوه ها، قرآن مجيد، تنها روى اين سه ميوه تكيه كرده است ، زيتون و خرما و انگور، دليل آنرا به خواست خدا در ذيل همين آيات مى خوانيد. سپس به نعمت تسخير موجودات مختلف جهان در برابر انسان اشاره كرده ، مى فرمايد: «خداوند شب و روز را براى شما مسخر كرد و همچنين خورشيد و ماه را» (و سخر لكم الليل و النهار و الشمس و القمر).

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۷۱

«ستارگان نيز به فرمان او مسخر شما هستند» (و النجوم مسخرات بامره ). «مسلما در اين امور نشانه هائى است از عظمت خدا و بزرگى آفرينش ‍ براى آنها كه انديشه مى كند» (ان فى ذلك لايات لقوم يعقلون ). در ذيل آيات سوره رعد و ابراهيم گفتيم كه مفهوم واقعى تسخير موجودات براى انسان آنست كه در خدمت منافع او باشند، و به نفع او كار كنند، و به او امكان بهره گيرى دهند، به همين جهت شب و روز و خورشيد و ماه و ستارگان كه هر كدام به نوعى در زندگى انسان اثر دارند و مورد بهره بردارى او قرار مى گيرند در تسخير اويند. اين تعبير جالب (مسخر بودن موجودات براى انسان به فرمان خدا) علاوه بر اينكه شخصيت و عظمت واقعى انسان را از ديدگاه اسلام و قرآن روشن مى سازد، و به او عظمتى مى بخشد كه درخور مقام خليفة اللهى است ، نعمتهاى گوناگون خدا را به خاطرش مى آورد، حس ‍ قدردانى را در او بر مى انگيزد، و از نظام بديعى كه در چگونگى اين تسخير به كار رفته ، وى را به خدا نزديك مى سازد. و به همين جهت در پايان آيه مى گويد: در اين تسخير نشانه هائى است براى آنها كه انديشه مى كنند. براى آگاهى بيشتر از اسرار اين تسخير به شرح مبسوطى كه در سوره ابراهيم آيات ۳۲ و ۳۳ آورديم مراجعه فرمائيد. علاوه بر اينها «مخلوقاتى را كه در زمين آفريده نيز مسخر فرمان شما ساخت » (و ما ذراء لكم فى الارض ). «مخلوقاتى گوناگون و رنگارنگ » (مختلفا الوانه ).

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۷۲

از انواع پوششها، غذاها، همسران پاك ، وسائل رفاهى گرفته تا انواع معادن و منابع مفيد زير زمينى و روى زمينى و ساير نعمتها. «در اينها نيز نشانه اى است آشكار براى مردمى كه متذكر مى شوند» (ان فى ذلك لاية لقوم يذكرون )

نكته ها:

نعمتهاى مادى و معنوى

جالب اينكه در آيات فوق نعمتهاى مادى و معنوى آنچنان به هم آميخته شده است كه نمى توان آنها را از يكديگر تفكيك كرد، با اين حال لحن آيات مزبور در زمينه نعمتهاى معنوى با مادى متفاوت است . در هيچ مورد نمى گويد بر خدا است كه فلان رزق و روزى را براى شما بيافريند، اما در مورد هدايت ، راه راست مى گويد «بر خدا است كه راه راست را به شما نشان دهد»، و نيروهاى لازم را براى پيمودن اين راه از نظر تكوين و تشريع در اختيارتان بگذارد. اصولا بحثهاى يك بعدى از روش قرآن دور است ، حتى آنجا كه سخن از آفرينش درختان و ميوه ها و تسخير خورشيد و ماه به ميان مى آورد باز آن را در مسير يك هدف معنوى قرار مى دهد و مى گويد: «اين نعمتهاى مادى نيز نشانه اى است از عظمت آفرينش و آفريدگار».

چرا تنها زيتون و نخل و انگور؟!

ممكن است چنين به نظر آيد كه اگر قرآن در آيات فوق از ميان انواع ميوه ها روى زيتون و خرما و انگور تكيه كرده به خاطر وجود آنها در محيط نزول

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۷۳

قرآن بوده است ، ولى با توجه به جهانى و جاودانى بودن قرآن ، و عمق تعبيراتش روشن مى شود كه مطلب از اين فراتر است . غذاشناسان و دانشمندان بزرگى كه ساليان دراز از عمر خود را در راه مطالعه خواص گوناگون ميوه ها صرف كرده اند به ما مى گويند كمتر ميوه اى است كه براى بدن انسان از نظر غذائى به اندازه اين سه ميوه ، مفيد و مؤ ثر باشد. همانها مى گويند «روغن زيتون » براى توليد سوخت بدن ارزش ‍ بسيار فراوان دارد، كالرى حرارتى آن بسيار بالا است ، و از اين جهت يك نيروبخش است و آنها كه مى خواهند همواره سلامت خود را حفظ كنند، بايد به اين اكسير علاقمند شوند. روغن زيتون دوست صميمى كبد آدمى است ، و براى رفع عوارض ‍ كليه ها و سنگهاى صفراوى و قولنج هاى كليوى و كبدى و رفع يبوست بسيار مؤ ثر است . به همين دليل در روايات اسلامى نيز از آن مدح و تمجيد فراوان شده ، در حديثى از امام على بن موسى الرضا (عليهماالسلام ) درباره زيتون چنين مى خوانيم : «غذاى خوبى است ، دهان را خوشبو و بلغم را بر طرف مى سازد، صورت را صفا و طراوت مى بخشد، اعصاب را تقويت نموده و بيمارى و درد را از ميان مى برد و آتش خشم و غضب را فرو مى نشاند». و از آن مهمتر اينكه در خود قرآن از درخت زيتون به عنوان شجره مباركه (درخت پر بركت ) ياد شده است . با پيشرفت دانش پزشكى و غذاشناسى اهميت داروئى «خرما» نيز به ثبوت رسيده است . در خرما كلسيم وجود دارد كه عامل اصلى استحكام استخوانها است و نيز فسفر وجود دارد كه از عناصر اصلى تشكيل دهنده مغز و مانع ضعف اعصاب

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۷۴

و خستگى است ، و قوه بينائى را مى افزايد. و نيز پتاسيم موجود است كه فقدان آنرا در بدن علت حقيقى زخم معده مى دانند، و وجود آن براى ماهيچه ها و بافتهاى بدن بسيار پر ارزش ‍ است . اين سخن امروز در ميان غذاشناسان معروف است كه خرما از سرطان جلوگيرى مى كند، زيرا آمارهائى كه در اين زمينه تهيه شده نشان مى دهد در مناطقى كه خرما بيشتر مى خورند ابتلاى به سرطان كمتر است ، و اعراب و صحرا نشينانى كه در فقر غذائى به سر مى برند بواسطه خوردن خرما هرگز مبتلا به سرطان نمى شوند، عامل اين موضوع را وجود «منيزيم » مى دانند. قند فراوانى كه در خرما وجود دارد از سالمترين قندها است كه حتى در بسيارى از موارد مبتلايان به بيمارى قند نيز مى توانند براحتى از آن استفاده كنند. دانشمندان در خرما سيزده ماده حياتى و پنج نوع ويتامين كشف كرده اند كه آنرا به صورت يك منبع غذائى غنى و بسيار پر ارزش در آورده است . به همين دليل در روايات اسلامى نيز روى اين ماده غذائى تاءكيد فراوان ديده مى شود، از على (عليهالسلام ) نقل شده كه فرمود: كل التمر فان فيه شفاء من الادواء: «خرما بخوريد كه شفاى بيماريها است ». و نيز روايت شده كه در بسيارى از اوقات غذاى على (عليهالسلام ) را نان و خرما تشكيل مى داد. و در روايت ديگر مى خوانيم : خانه اى كه در آن خرما نيست اهل آن

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۷۵

خانه در واقع گرسنه اند!. در آيات سوره مريم نيز خواهد آمد كه خداوند مريم را در آن بيابان كه فاقد وسيله بود هنگامى كه عيسى را به دنيا آورده بود از رطب تازه روزى داد، و اين اشاره اى است به اينكه يكى از بهترين غذاها براى مادرى كه فرزند به دنيا آورده رطب تازه است ، و حتى در رواياتى كه ذيل آيه آمده مى خوانيم بهترين دارو براى چنين زنان همين ميوه است . و اما در مورد «انگور» به گفته دانشمندان غذاشناس بقدرى عوامل مؤ ثر دارد كه مى توان گفت ، يك داروخانه طبيعى است ؟ علاوه بر اين انگور از نظر خواص ، بسيار نزديك به شير مادر است ، يعنى يك غذاى كامل محسوب مى شود انگور دو برابر گوشت ، در بدن حرارت ايجاد مى كند، و علاوه بر اين ضد سم است ، براى تصفيه خون ، دفع رماتيسم ، نقرس ، و زيادى اوره خون ، اثر درمانى مسلمى دارد، انگور معده و روده را لايروبى مى كند، نشاط آفرين و بر طرف كننده اندوه است ، اعصاب را تقويت كرده ، و ويتامينهاى مختلف موجود در آن به انسان نيرو و توان مى بخشد. انگور علاوه بر اينكه غذاى بسيار پر ارزشى است قدرت ميكرب كشى قابل ملاحظه اى دارد و حتى عامل مؤ ثرى است براى مبارزه با بيمارى سرطان . به همين دليل در حديثى از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ): خير طعامكم الخبز و خير فاكهتكم العنب : «بهترين طعام شما نان و بهترين ميوه شما انگور است ». اگر ما بخواهيم آنچه را غذاشناسان در زمينه اين ميوه ها گفته اند و روايات

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۷۶

فراوانى كه در منابع اسلامى در اين رابطه نقل شده در اينجا بياوريم مسلما از روش تفسير خارج خواهيم شد، مقصود اين بود روشن سازيم كه تكيه كردن قرآن بر اين سه نوع ميوه بى دليل نيست ، و شايد در آن روز قسمت مهمى از آن بر مردم پوشيده بوده است .

تفكر، تعقل ، تذكر

در آيات فوق ، بعد از بيان سه بخش از نعمتهاى الهى مردم را دعوت به انديشه كرده منتها در يك مورد مى گويد: در اينها نشانه هائى است براى قومى كه تفكر مى كنند، در مورد ديگر مى گويد براى قومى كه تعقل دارند، و در مورد سوم براى قومى كه متذكر مى شوند. اين اختلاف تعبير مسلما جنبه تفنن در عبارت ندارد، بلكه آنچه از روش قرآن مى دانيم هر كدام اشاره به نكته اى است ، و شايد نكته اين تفاوت آن باشد كه در مورد الوان نعمتهاى موجود در زمين آنقدر مساءله روشن است كه تنها تذكر و يادآورى كافى است ، ولى در مورد زراعت و زيتون و نخل و انگور و به طور كلى ميوه ها كمى بيشتر انديشه لازم است ، تا به خواص غذائى و درمانى آنها آشنا شويم ، به همين جهت تعبير به «تفكر» مى كند. اما در مورد تسخير خورشيد و ماه و ستارگان و اسرار شب و روز باز هم انديشه بيشترى لازم است ، لذا تعبير به «تعقل » كه گوياى سطح بالاترى از انديشه است فرموده . در هر حال روى سخن قرآن همه جا با انديشمندان و متفكران و صاحبان مغز و عقل است ، و با توجه به اينكه قرآن از محيطى بر خاسته كه در آنجا جز جهل حكومت نمى كرد، عظمت اين تعبيرات آشكارتر مى شود و هم پاسخى است دندانشكن به آنها كه به خاطر بعضى از مذاهب خرافى خط سرخ روى همه

تفسير نمونه جلد ۱۱ صفحه ۱۷۷

مذاهب راستين كشيده اند و مى گويند مذهب ، وسيله تخدير و از كار انداختن انديشه ها است و ايمان به خدا مولود جهل آدمى است !. اينگونه آيات قرآن تقريبا در همه سوره ها گسترده است ، به وضوح مى گويد مذهب راستين زائيده انديشه و تفكر و تعقل است و اسلام در همه جا سر و كار با متفكران و انديشمندان و اولوا الالباب دارد، نه با جاهلان و خرافاتيان ، يا روشنفكر نمايان بى منطق .


→ صفحه قبل صفحه بعد ←