النساء ٩٨

از الکتاب
کپی متن آیه
إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِينَ‌ مِنَ‌ الرِّجَالِ‌ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ‌ لاَ يَسْتَطِيعُونَ‌ حِيلَةً وَ لاَ يَهْتَدُونَ‌ سَبِيلاً

ترجمه

مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکانی که براستی تحت فشار قرار گرفته‌اند (و حقیقتاً مستضعفند)؛ نه چاره‌ای دارند، و نه راهی (برای نجات از آن محیط آلوده) می‌یابند.

مگر مردان و زنان و كودكان مستضعفى كه نمى‌توانند چاره‌اى بينديشند و نه راه به جايى برند
مگر آن مردان و زنان و كودكان فرودستى كه چاره‌جويى نتوانند و راهى نيابند.
مگر آن گروه از مردان و زنان و کودکان که ناتوان بودند و گریز و چاره‌ای برایشان میسّر نبود و راهی (به نجات خود) نمی‌یافتند.
مگر مردان و زنان و کودکان مستضعفی که [برای نجات خود از محیط کفر و شرک] هیچ چاره ای ندارند، و راهی [برای هجرت] نمی یابند.
مگر مردان و زنان و كودكان ناتوانى كه هيچ چاره‌اى نيابند و به هيچ جا راه نبرند.
مگر مردان و زنان و کودکان مستضعف که نمی‌توانند چاره‌ای بیندیشند و راه به جایی نمی‌برند
مگر ناتوان شمرده‌شدگان از مردان و زنان و كودكانى كه چاره‌اى ندارند و راهى- براى هجرت- نيابند
مگر بیچارگانی از مردان و زنان و کودکانی که کاری از آنان ساخته نیست و راه چاره‌ای نمی‌دانند.
مگر مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که چاره‌جویی نتوانند و راهی (نیز) نیابند.
مگر ناتوانان از مردان و زنان و کودکانی که نه چاره توانند و نه راه به جائی برند

Except for the weak among men, and women, and children who have no means to act, and no means to find a way out.
ترتیل:
ترجمه:
النساء ٩٧ آیه ٩٨ النساء ٩٩
سوره : سوره النساء
نزول : ٨ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْوِلْدَان»: جمع وَلید، کودکان.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

اين آية نيز دنباله شأن و نزول آيه قبل يعنى آيه ۹۷ مى باشد.[۳][۴]

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا «98»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلاً (98)

آن جماعت تاركين، در جهنم مأوى كنند، إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ‌: مگر كسانى كه به حسب واقع ضعيف و عاجزند از مردان و زنان و صبيان كه، لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً: استطاعت و توانائى ندارند بر چاره‌اى، وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا: و نمى‌شناسند راه مدينه را و طريق بيرون آمدن آن را. در انوار گفته: ذكر ولدان، اگر مماليكند ظاهر است، و اگر صبيانند جهت مبالغه در امر هجرت است. و اشعار به آنكه ايشان بر صدد وجوب هجرتند و محيصى از آن ندارند به حيثيتى كه والدان ايشان چون بالغ شوند و قادر گردند بر هجرت، ايشان را ناچار هجرت بلا تأخير است؛ و استطاعت حيله، وجدان اسباب هجرت است. و ما يتوقف عليه و اهتدى سبيل، معرفت طريق است يا بنفسه يا به دليل.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلاً (98)

ترجمه‌

مگر ناتوانان از مردان و زنان و كودكان كه نتوانند چاره و نيابند راهى را..

تفسير

از آيه قبل مستفاد شد كه كسانيكه در بلد خود متمكن از قيام بوظائف دينى خودشان نيستند بايد هجرت نمايند و معذور نمى‌باشند در اين آيه خداوند استثنا فرموده است كسانيرا كه متمكن از هجرت نيستند از مردان و زنان و كودكانيكه استطاعت زاد و راحله سفر را ندارند و راه به بلديكه در آن بتوانند قيام بوظائف خود نمايند نميبرند و بنابر اين استثناء متصل است اگر چه فيض ره فرموده استثناء منقطع است براى آنكه اينها داخل در كلمه موصول و ضمير آن و اسم اشاره كه كلمه اولئك باشد نيستند و از بيان سابق معلوم شد كه مستثنى منه مستفاد از آيه سابق است كه غير متمكن فعلى باشد كه اگر متمكن از دفع عجز خود باشد معذور نيست بلكه حقيقتا متمكن است و الا عاجز است و معذور چنانچه در كافى از حضرت باقر (ع) روايت نموده است كه مستضعف كسى است كه استطاعت چاره ندارد كه دفع نمايد بآن از خود كفر را و نمى‌يابد راهى را بسوى ايمان نه استطاعت دارد ايمان را و نه كفر را مانند كودكان و مردان و زنانى كه در عقل مانند كودكانند و نيز از آنحضرت روايت شده است كه در جواب سؤال از آنها فرمود زنان شما و اولاد شما پس فرمودند چه ميگوئى در باره امّ ايمن همانا من شهادت ميدهم كه او اهل بهشت است و باندازه شما معرفت نداشت و در معانى و


جلد 2 صفحه 111

عياشى از آنحضرت قريب به مضمون حديث اول را نقل نموده و در آخر حديث ذكر فرموده كه از آنها قلم مرفوع است و از حضرت صادق (ع) روايت شده است كه آنها نه تمكن از كفر دارند و نه تمكن از ايمان اين قبيل اشخاص داخل بهشت ميشوند باعمال حسنه و باجتناب از محرمات الهى ولى بمقام و درجات ابرار نائل نميشوند و عياشى از حضرت باقر (ع) روايت نموده است كه پرسيدند از آنحضرت كه مستضعفين كيانند فرمود بلهاء و مثال زدند بزن و خادم و اسير و پيرمرد شكسته و صغير خلاصه كسانيكه از خودشان نظرى ندارند و بقول امير خودشان عمل ميكنند حقير عرض ميكنم حال اين طبقه از مردم در علوم عقليّه هم بيان شده است كه در بهشت اعمال مخلد و از اصحاب يمين ميباشند اگر موّفق بكارهاى خوب شوند بر حسب فطرت يا تقليد امير خودشان و اينكه معروف است كه بيشتر اهل بهشت بلهاء هستند مراد اين طبقه‌اند كه خداوند تقصيرات آنها را كه مستند بعجز از فهم و ادراك و قلت استعداد تحصيل يقين و عدم استطاعت تهيه اسباب توفيق بوده عفو ميفرمايد چون خداوند ساتر عيوب بندگان و آمرزنده گناهان ايشان است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِلاَّ المُستَضعَفِين‌َ مِن‌َ الرِّجال‌ِ وَ النِّساءِ وَ الوِلدان‌ِ لا يَستَطِيعُون‌َ حِيلَةً وَ لا يَهتَدُون‌َ سَبِيلاً (98)

مگر مستضعفين‌ ‌از‌ مردان‌ و زنان‌ و اطفال‌ ‌که‌ استطاعت‌ ندارند ‌خود‌ ‌را‌ نجات‌ دهند و راهي‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ نيست‌.

كلمه‌ (الا المستضعفين‌) ممكن‌ ‌است‌ استثناء ‌از‌ جمله‌ قبل‌ ‌باشد‌ ‌که‌ فَأُولئِك‌َ مَأواهُم‌ جَهَنَّم‌ُ ‌يعني‌ اينها ‌از‌ جهنم‌ معاف‌ هستند چنانچه‌ ببرهان‌ عقل‌ و نقل‌ ثابت‌ ‌شده‌ ‌که‌ جاهل‌ قاصر چه‌ ‌از‌ كفار ‌باشد‌ و چه‌ ‌از‌ مخالفين‌ و ‌غير‌ اينها ‌در‌ صورتي‌ ‌که‌ هيچگونه‌ تقصيري‌ ‌از‌ ‌او‌ سر نزده‌ ‌باشد‌ و عنادي‌ ‌از‌ ‌او‌ ظاهر نشده‌ ‌باشد‌ معاقب‌ نيست‌ زيرا عذاب‌ ‌او‌ خلاف‌ عدل‌ ‌است‌ و ‌او‌ چون‌ ايمان‌ ندارد لياقت‌ بهشت‌ ‌هم‌ ندارد، و ممكن‌ ‌است‌ استثناء ‌از‌ جميع‌ جملات‌ ‌آيه‌ قبل‌ ‌باشد‌ ‌از‌ سؤال‌ ملائكه‌ و ظلم‌ بنفس‌ و مؤاخذه‌ ‌از‌ ترك‌ مهاجرت‌ ‌تا‌ آخر ‌آيه‌.

و ‌اينکه‌ مستضعفين‌ سه‌ دسته‌ هستند (‌من‌ الرجال‌) ‌ يا ‌ ‌از‌ جهت‌ فقر ‌ يا ‌ ‌از‌ جهت‌ نقص‌ بدني‌ مثل‌ فلج‌ و عمي‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ جهت‌ مرض‌ ‌ يا ‌ قلة عقل‌ و سفاهت‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ جهت‌ عدم‌ وصول‌ دعوت‌ بآنها ‌ يا ‌ ‌از‌ جهت‌ اغواء مشركين‌ و امر ‌را‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ مشتبه‌ كردن‌ ‌ يا ‌ جهات‌ ديگر.

وَ النِّساءِ و زنها ‌از‌ ‌اينکه‌ جهات‌ اقرب‌ بقصور هستند ‌از‌ مردان‌ بخصوص‌ ‌از‌ جهت‌ قلة عقل‌ و فقدان‌ وسائل‌.

وَ الوِلدان‌ِ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌از‌ زنها ‌هم‌ اقرب‌ بقصور هستند زيرا قلم‌ تكليف‌ ‌از‌ ‌آنها‌ برداشته‌ ‌شده‌ چنانچه‌ ‌در‌ حديث‌ ‌است‌

(رفع‌ القلم‌ ‌عن‌ الصبي‌ ‌حتي‌ يحتلم‌ و ‌عن‌ المجنون‌ ‌حتي‌ يفيق‌ و ‌عن‌ النائم‌ ‌حتي‌ يستيقظ).

لا يَستَطِيعُون‌َ حِيلَةً علت‌ و وجه‌ استثناء ‌است‌ ‌که‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ نميتوانند كاري‌ و تمهيدي‌ بكار زنند ‌که‌ ‌از‌ شرك‌ بيرون‌ آيند و ‌در‌ اسلام‌ داخل‌ شوند.

جلد 5 - صفحه 182

وَ لا يَهتَدُون‌َ سَبِيلًا و راهنمايي‌ ‌هم‌ ندارند ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ هدايت‌ كنند و براه‌ حق‌ دلالت‌ نمايند.

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- مستضعفانى که توان هجرت و راهى براى خلاصى از استضعاف ندارند، گرفتار عذاب جهنّم نخواهند شد. (فاولئک مأویهم جهنّم ... الا المستضعفین ... لا یستطیعون حیلة و لا یهتدون سبیلا) در برداشت فوق «الّا المستعضفین»، استثناى متصل و «فاولئک» مستثنى منه گرفته شده است.

۲- مستضعفان حقیقى کسانى هستند که توانایى هجرت و گریز از سیطره مشرکان و کافران را ندارند. (الّا المستضعفین ... لا یستطیعون حیلة و لا یهتدون سبیلا) به کارگیرى عنوان مستضعف براى ناتوانان از هجرت، پس از رد ادعاى استضعاف توانمندان بر هجرت، اشاره به این است که مستضعفین، فقط ناتوانان از هجرت هستند.

۳- توانایى، شرط وجوب هجرت براى مسلمانان تحت ستم (مستضعف) (قالوا الم تکن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فیها ... الّا المستضعفین ... لا یستطیعون حیلة و لا یهتدون سبیلا)

۴- قدرت، از شرایط تکلیف (الّا المستضعفین ... لا یستطیعون حیلة و لا یهتدون سبیلا)

۵- هجرت بر مردان و زنان و کودکان درمانده و ناتوان، واجب نیست. (قالوا الم تکن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فیها ... الّا المستضعفین من الرّجال و النّساء و الولدان لا یستطیعون حیلة و لا یهتدون سبیلا)

۶- وجوب هجرت حتى بر زنان و کودکان مانده در سیطره کافران (الّا المستضعفین من الرّجال و النّساء و الولدان)

روایات و احادیث

۷- ناتوانان از شناخت دین و احکام الهى، در زمره مستضعفان حقیقى هستند. (الّا المستضعفین ... لا یستطیعون حیلة و لا یهتدون سبیلا) جمله «لا یهتدون سبیلا»، شامل جاهلانى که توان یادگیرى دین را ندارند نیز مى شود. چه ناتوانى ناشى از خود آنان باشد و یا ناشى از ابلاغ نشدن دین به ایشان. برداشت فوق را فرمایش امام باقر (ع) تأیید مى کند که در معناى «مستضعفین» در آیه فوق فرمود: هو الذى لا یستطیع الکفر فیکفر و لا یهتدى سبیل الایمان فیؤمن ... .[۵]

۸- ناتوانى مستضعفان درمانده از هجرت، عذرى قابل قبول در پیشگاه خداوند (قالوا کنّا مستضعفین فى الارض قالوا الم تکن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فیها ... الّا المستضعفین ... لا یستطیعون حیلة)

۹- کسانى که توان انجام تکالیف الهى را ندارند، در پیشگاه خداوند معذورند. (الّا المستضعفین ... لا یستطیعون حیلة و لا یهتدون سبیلا)

۱۰- ناآگاهى از معارف دینى با وجود امکان یادگیرى آن، گناه و ستم بر خویشتن است. (ظالمى انفسهم ... قالوا الم تکن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فیها .. الّا المستضعفین ... لا یهتدون سبیلا)

۱۱- لزوم هجرت براى فراگیرى معارف دینى و احکام الهى (الّا المستضعفین ... و لا یهتدون سبیلا)

۱۲- انعطاف پذیرى قوانین الهى (الّا المستضعفین ... لا یهتدون سبیلا)

۱۳- کودکان و مردان و زنانى که عقل کودکانه دارند، مستضعف فکرى بوده و مشمول تکالیف الهى نیستند. (الّا المستضعفین ... و لا یهتدون سبیلا) امام باقر (ع) در مورد مستضعف در آیه فوق فرمود: ... و الصبیان و من کان من الرجال و النساء على مثل عقل الصبیان مرفوع عنهم القلم.[۶]

موضوعات مرتبط

  • احکام:۳، ۶ انعطافخپذیرى احکام ۳، ۶ ۱۲
  • تکلیف: شرایط تکلیف ۴ ; قدرت در تکلیف ۳، ۴، ۵، ۷، ۹، ۱۳ ; معفو از تکلیف ۱۳
  • جهل: گناه جهل ۱۰
  • جهنم: عذاب جهنم ۱
  • دین: تعلیم تعالیم دین ۱۱ ; جهل به تعالیم دین ۱۰
  • عذاب: موانع عذاب ۱
  • عذر: مقبول ۸، ۹
  • قدرت: نقش قدرت ۴
  • مستضعفان: عذرخواهى مستضعفان ۸ ; مستضعفان حقیقى ۲، ۷ ; مستضعفان فکرى ۱۳
  • واجبات:۳، ۶
  • نفس: ظلم به نفس ۱۰
  • هجرت: اهمیّت هجرت ۱، ۲، ۶، ۱۱ ; شرایط هجرت ۳، ۵ ; وجوب هجرت ۶

منابع

  1. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌۳، ص ۳.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص ۲۳۶.
  3. تفسير على بن ابراهيم از خاصه و طبرانى از عامه.
  4. صاحب مجمع البيان گويد: كه ابن عباس گفته من در آن وقت از مستضعفين ولدان بودم زيرا بچه كوچكى بودم و پدرم نيز از مستضعفين رجال و مادرم از مستضعفات نساء بوده است.
  5. معانى الاخبار، ص ۲۰۱، ح ۴ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۳۶، ح ۵۰۶.
  6. معانى الاخبار، ص ۲۰۱، ح ۴ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۳۷، ح ۵۰۶.