النساء ١٧٢

از الکتاب
کپی متن آیه
لَنْ‌ يَسْتَنْکِفَ‌ الْمَسِيحُ‌ أَنْ‌ يَکُونَ‌ عَبْداً لِلَّهِ‌ وَ لاَ الْمَلاَئِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ‌ وَ مَنْ‌ يَسْتَنْکِفْ‌ عَنْ‌ عِبَادَتِهِ‌ وَ يَسْتَکْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ‌ إِلَيْهِ‌ جَمِيعاً

ترجمه

هرگز مسیح از این ابا نداشت که بنده خدا باشد؛ و نه فرشتگان مقرّب او (از این ابا دارند). و آنها که از عبودیّت و بندگی او، روی برتابند و تکبّر کنند، بزودی همه آنها را (در قیامت) نزد خود جمع خواهد کرد.

هرگز مسيح و فرشتگان مقرب از اين ابا ندارند كه بنده‌ى خدا باشند و هر كه از عبوديت و بندگى خدا روى برتابد و بزرگى فروشد، همه را [در قيامت‌] به حضور خود جمع خواهد كرد
مسيح از اينكه بنده خدا باشد هرگز ابا نمى‌ورزد، و فرشتگان مقرّب [نيز ابا ندارند]؛ و هر كس از پرستش او امتناع ورزد و بزرگى فروشد، به زودى همه آنان را به سوى خود گرد مى‌آورد.
هرگز مسیح از بنده خدا بودن اِبا و استنکاف ندارد و فرشتگان مقرّب نیز (به بندگی او معترفند). و هر کس از بندگی خدا سر پیچد و دعوی برتری کند، زود باشد که خدا همه را به سوی خود محشور سازد.
مسیح از اینکه بنده خدا باشد، هرگز امتناع ندارد، و فرشتگان مقرّب هم امتناع ندارند؛ و کسانی که از بندگی او امتناع کنند و تکبّر ورزند، به زودی همه آنان را [برای حسابرسی] به سوی خود گردآوری خواهد کرد.
مسيح اِبايى نداشت كه يكى از بندگان خدا باشد و ملائكه مقرب نيز اِبايى ندارند. هر كه از پرستش خداوند سرباز زند و سركشى كند، بداند كه خدا همه را در نزد خود محشور خواهد ساخت.
مسیح و فرشتگان مقرب هرگز ابا ندارند از اینکه بنده خدا باشند، و هرکس از پرستش او ابا داشته باشد و کبر بورزد به زودی همگی آنان را [برای حسابرسی‌] نزد خویش گرد می‌آورد
مسيح هرگز ننگ ندارد و سرنپيچد از اينكه بنده خدا باشد و فرشتگان مقرّب نيز و هر كه از پرستش او ننگ دارد و سرپيچد و گردنكشى و بزرگ‌منشى نمايد پس همه آنها را به سوى خويش برانگيخته و گرد خواهد آورد.
هرگز مسیح ابائی از این ندارد که بنده‌ای (از بندگان متواضع) برای خدا باشد، و فرشتگان مقرّب نیز (از بندگی او سر باز نمی‌زنند). و کسی که از عبادت خدا سر باز زند و خویشتن را بزرگتر از آن شمرد (که به عبادت او پردازد، او را به عذاب سختی گرفتار می‌سازد، بدان گاه) که همگان را در پیشگاه خود گرد می‌آورد.
مسیح از اینکه بنده‌ی خدا باشد هرگز خودداری نمی‌کند و نه فرشتگان مقّرب (نیز). و هر کس از پرستش او خودداری و تکبر کند (بداند که) زودا (که) خدا همه‌ی آنان را سوی خود گرد می‌آوَرَد.
هرگز سرنپیچد مسیح از آنکه بنده‌ای از برای خدا باشد و نه فرشتگان مقرّب و آن کس که سرپیچد از پرستش او و گردن فرازد بزودی گردآورد آنان را بسوی خود همگی‌

The Messiah does not disdain to be a servant of Allah, nor do the favored angels. Whoever disdains His worship, and is too arrogant—He will round them up to Himself altogether.
ترتیل:
ترجمه:
النساء ١٧١ آیه ١٧٢ النساء ١٧٣
سوره : سوره النساء
نزول : ٦ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لَن یَسْتَنکِفَ»: هرگز سر باز نمی‌زند و خودداری نمی‌کند. «الْمُقَرَّبُونَ»: مراد خواصّ فرشتگان است. از قبیل: جبرائیل و میکائیل.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

اين آيه درباره مسيحيان نجران نازل شده، موقعى كه نزد پيامبر آمده و گفتند: يا محمد از تو مي‌خواهيم كه نسبت به صاحب ما عيب‌جوئى نكنى. پيامبر فرمود: من هيچ عيبى بر عيسى نگرفته ام، گفتند: چرا، تو گفتى كه حضرت عیسی|عيسى بنده خدا است در صورتى كه او بنده خدا نبوده، بلكه فرزند خدا است سپس اين آية نازل گرديد.[۳]

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْداً لِلَّهِ وَ لَا الْمَلائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ مَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعاً «172»

و هرگز مسيح از اينكه بنده خدا باشد استنكاف ندارد و فرشتگان مقرّب نيز (سرپيچى ندارند) و هر كس از بندگى خداوند سرپيچى كند و تكبّر ورزد، پس (بداند كه) بزودى همه را به نزد خود محشور مى‌كند.

جلد 2 - صفحه 220

نکته ها

امام رضا عليه السلام به جاثليق رهبر مسيحيان آن زمان فرمود: همه چيزِ عيسى خوب بود، جز آنكه اهل عبادت نبود. جاثليق ناراحت شد و گفت: او بيشترين عبادت را انجام مى‌داد.

حضرت پرسيد: چه كسى را مى‌پرستيد؟ جاثليق خاموش شد، چون فهميد كه هدف امام آن است كه بفهماند «عابد» نمى‌تواند «معبود» باشد.

مردم نسبت به عبادت خدا سه حالت دارند: گروهى مستكبر، گروهى تسليم و گروهى طالب. حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «كفى بى عزّاً ان اكون لك عبداً و كفى بى فخراً ان تكون لى ربّا» برايم همين افتخار بس كه بنده‌ى تو باشم. «1»

پیام ها

1- در امور دينى، كاسه‌ى داغ‌تر از آش نباشيد. عيسى خود را بنده‌ى خدا مى‌داند، چرا شما او را فرزند خدا مى‌شناسيد؟! «لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْداً لِلَّهِ»

2- مسيح، نه تنها عبادت مى‌كند، بلكه «عبد» ويكپارچه بنده اوست. «عَبْداً لِلَّهِ»

3- فرشتگان مقرّب (از جمله روح‌القدس هم) بندگى خدا مى‌كنند، چرا روح‌القدس را يكى از سه خدا مى‌دانيد؟ «وَ لَا الْمَلائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ»

4- سرچشمه‌ى ترك عبادت، تكبّر است و اگر روح استكبارى شد، همه نوع خطر را در پى دارد. وَ مَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يَسْتَكْبِرْ ...

5- بازگشت همه به سوى خداست، پس از قيامت بترسيم و تكبّر نكنيم.

«فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعاً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْداً لِلَّهِ وَ لا الْمَلائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ مَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعاً (172)

شأن نزول: در خبر است كه نصاراى نجران گفتند: اى محمد تو مى‌گوئى عيسى بنده خداست و بندگى عيب باشد. حضرت فرمود: بندگى خداى تعالى عار نباشد و هيچ عاقلى آن را عيب نشمرد. موافق فرمايش آن سرور آيه آمد:

لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْداً لِلَّهِ‌: هرگز استنكاف و ننگ و عار ندارد عيسى عليه السّلام، اينكه باشد بنده‌اى مر خداى را، چه معبوديت او موجب شرف است كه مباهات كند به آن. و استنكاف نيست، مگر در عبوديت غير او. و چون بعضى ملائكه را «بنات اللّه» مى‌دانسته‌اند، لذا نفى اين قول را فرمايد كه: وَ لَا الْمَلائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ‌: و نه ملائكه‌اى كه مقربان بارگاه ربوبيتند، كه بنده خدا باشند. و يا عار ندارند ملائكه مقرب كه بندگان او باشند. در معالم گفته: اينها حمله عرشند. صاحب انوار گفته: كروبيانند بر حول عرش.

توضيح: مخلوقات حسّاسه بر سه قسمند:

قسم اول آنكه: داراى شهوت محض هستند، مانند حيوانات كه ادراك جزئيات را نمايند و به غير از خواب و خوراك، همّى ديگر ندارند و قابل ترقى نيستند.

قسم دوم: عقل محضند، مانند ملائكه. ابدا شهوت ندارند، بلكه عقل فقط

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 665

هستند، بدين واسطه دائما مشغول به ذكر هستند و آنى از عبادت غافل نمى‌شوند، ولى درجه و مقام آنها ترقى نمى‌كند، يعنى مثلا جبرئيل همان مرتبه‌اى كه از اول داشته، تا آخر به همان مقام باقى است و ترقى براى او نيست؛ و همچنين ساير ملائكه، لكن علم آنها ترقى نمايد.

قسم سوم: ذو جنبتين كه داراى شهوت و عقل هر دو مى‌باشند، و او انسان است. پس اگر قواى بهيميه را ترقى دهد، مقام خود را پست نموده مثل بهائم؛ بلكه از حيوان هم دنى‌تر شود. و اگر جنبه ملكى را غلبه و متابعت عقل كند، به مرتبه ملك، بلكه از ملائكه هم برتر و بالاتر گردد:

آدمى زاده طرفه معجونى است‌

كز فرشته سرشته و ز حيوان‌

گر رود سوى اين، شود كم از اين‌

ور رود سوى آن، شود به از آن‌

و انبياء چون عقل را هميشه تابعند، لذا از ملائكه افضلند.

وَ مَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يَسْتَكْبِرْ: و هر كه ننگ دارد از عبادت خدا و سركشى كند از آن، فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعاً: پس زود باشد كه خدا حشر كند ايشان را به سوى محضر خود همه ايشان را، يعنى جميع اهل كتاب را در روز قيامت، كه موضعى است معدّ و مهيا ساخته براى مكافات و مجازات اعمال، همه را جمع فرمايد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْداً لِلَّهِ وَ لا الْمَلائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ مَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعاً (172)

ترجمه‌

هرگز استنكاف ندارد مسيح از آنكه بوده باشد بنده مر خدايرا و نه فرشتگان مقربان و آنانكه استنكاف كنند از پرستش او و تكبر ورزند پس زود باشد جمع كند آنها را بسوى خود همگى..

تفسير

استنكاف نوعا در امرى واقع ميشود كه شخص از اقدام در آن ننگ و عارى داشته باشد و بندگى خداوند شرف و فضلى است كه انبيا و مرسلين بآن مباهات و افتخار مينمايند و باين جهت در تشهد گفته ميشود اشهد انّ محمّدا عبده و رسوله چگونه ميشود براى حضرت عيسى عيب باشد چنانچه روايت شده است كه وفد نجران بحضرت رسول عرضه داشتند كه تو مى‌گوئى عيسى بنده خدا است و اين براى پيغمبر ما عيب است و آن حضرت نفى عار فرمود و اين آيه نازل شد و همچنين ملائكه مقرب خدا افتخار و مباهات بعبوديت دارند و استنكاف ندارند و دائما مشغول بعبادتند با آنكه بقدر بشر حاجت بعبادت ندارند چون بمقامات خود نائل شده‌اند و كسانيكه استنكاف داشته باشند از عبادت خدا براى آنكه عبادت را عيب و عار بدانند و استكبار كنند از پرستش خدا براى آنكه مقام خود را بزرگتر از آن پندارند پس بايد بدانند كه در روز قيامت تمام خلق اولين و آخرين در بارگاه عدل الهى جمع ميشوند و بمجازات اعمال و عقائد خود ميرسند و اين تانّف و تكبرها در آنروز مبدل بمذلت و خوارى خواهد گرديد و از دماغها بيرون مى‌آيد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


لَن‌ يَستَنكِف‌َ المَسِيح‌ُ أَن‌ يَكُون‌َ عَبداً لِلّه‌ِ وَ ‌لا‌ المَلائِكَةُ المُقَرَّبُون‌َ وَ مَن‌ يَستَنكِف‌ عَن‌ عِبادَتِه‌ِ وَ يَستَكبِر فَسَيَحشُرُهُم‌ إِلَيه‌ِ جَمِيعاً (172)

هرگز مسيح‌ و ملائكه‌ مقرّبين‌ استنكاف‌ ندارند ‌از‌ اينكه‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌عبد‌ الهي‌ بشمارند و ‌او‌ ‌را‌ بمعبوديت‌ ستايش‌ كنند و كسي‌ ‌که‌ استنكاف‌ ‌از‌ عبادت‌ ‌او‌ كند و تكبّر ورزد ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ تمام‌ ‌آنها‌ ‌در‌ پيشگاه‌ احديت‌ مجتمع‌ شوند.

لَن‌ يَستَنكِف‌َ المَسِيح‌ُ استنكاف‌ زير بار نرفتن‌ ‌است‌ و جلوگيري‌ ‌از‌ اعتراف‌ بربوبيت‌ حق‌ مثل‌ فرعون‌ و نمرود و شدّاد ‌که‌ دعوي‌ ربوبيت‌ كردند و ‌گفت‌ أَنَا رَبُّكُم‌ُ الأَعلي‌ و ساحت‌ قدس‌ انبياء و ملائكه‌ منزّه‌ ‌است‌ بلكه‌ افتخار ‌آنها‌ ‌است‌ بعبوديت‌

جلد 6 - صفحه 281

پروردگار ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌که‌ ‌در‌ مناجاتش‌ عرض‌ ميكند

(كفاني‌ عزا ‌ان‌ تكون‌ لي‌ ربا و كفاني‌ فخرا ‌ان‌ اكون‌ لك‌ عبدا)

و ‌در‌ مورد ‌رسول‌ ‌خدا‌ اول‌ شهادت‌ بعبوديت‌ ميدهي‌ سپس‌ برسالت‌ اشهد ‌ان‌ محمدا عبده‌ و رسوله‌) صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌.

أَن‌ يَكُون‌َ عَبداً لِلّه‌ِ هرگز دعوي‌ الوهيت‌ و بنوت‌ ‌از‌ ‌او‌ صادر نشده‌ چنانچه‌ ميفرمايد ‌در‌ سوره‌ مائده‌ ‌آيه‌ 116 إِذ قال‌َ اللّه‌ُ يا عِيسَي‌ ابن‌َ مَريَم‌َ أَ أَنت‌َ قُلت‌َ لِلنّاس‌ِ اتَّخِذُونِي‌ وَ أُمِّي‌ إِلهَين‌ِ مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ قال‌َ سُبحانَك‌َ ما يَكُون‌ُ لِي‌ أَن‌ أَقُول‌َ ما لَيس‌َ لِي‌ بِحَق‌ٍّ، ‌الي‌ ‌قوله‌: ما قُلت‌ُ لَهُم‌ إِلّا ما أَمَرتَنِي‌ بِه‌ِ أَن‌ِ اعبُدُوا اللّه‌َ رَبِّي‌ وَ رَبَّكُم‌ الايه‌ وَ لَا المَلائِكَةُ المُقَرَّبُون‌َ اشاره‌ بروح‌ القدس‌ ‌است‌ ‌که‌ نصاري‌ گفتند اب‌ و ‌إبن‌ و روح‌ القدس‌ ‌که‌ ملائكه‌ ‌هم‌ استنكاف‌ ‌از‌ عبوديت‌ حق‌ ندارند.

وَ مَن‌ يَستَنكِف‌ عَن‌ عِبادَتِه‌ِ وَ يَستَكبِر مثل‌ كياسره‌ و جبابره‌ و قياسره‌ و فراعنه‌ و امثال‌ ‌آنها‌ فَسَيَحشُرُهُم‌ إِلَيه‌ِ جَمِيعاً نيكان‌ و بدان‌ ‌را‌ جميعا ‌در‌ قيامت‌ روز حشر مجتمع‌ خواهند كرد و ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ بجزاء ‌خود‌ خواهند رسانيد.

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- حضرت مسیح، معترف به بندگى خویش براى خداوند در تمامى مراحل زندگى (لن یستنکف المسیح ان یکون عبداً للّه) «استنکاف» به معناى امتناع کردن است.

۲- غلو مسیحیان درباره حضرت عیسى با نقض شمردن بندگى او براى خدا (یاهل الکتب لاتغلوا فى دینکم ... لن یستنکف المسیح ان یکون عبداً للّه) جمله «لن یستنکف» اشاره به این معنا دارد که مسیحیان بندگى مسیح را براى خداوند انکار مى کردند و گویا شان وى را بالاتر از بندگى مى پنداشتند.

۳- حضرت مسیح از آنجا که هرگز از بندگى خدا ابایى نداشت نه خداست و نه فرزند او. (لن یستنکف المسیح ان یکون عبداً للّه) جمله «لن یستنکف» تعلیل و احتجاج دیگرى است بر اینکه مسیح (ع) نه خداست و نه فرزند او یعنى او خود را از بندگان خدا مى داند چگونه ممکن است خدا یا فرزند او و یا یکى از اقانیم ثلاثه باشد.

۴- هیچیک از فرشتگان الهى حتى مقربان آنها از بندگى خدا ابایى ندارند. (لن یستنکف المسیح ان یکون عبداً للّه و لاالملئکة المقربون) کلمه «مقربون» در برداشت فوق صفت احترازى گرفته شده است، و چون فرشتگان مقرب از عبادت خدا ابایى ندارند فرشتگان دیگر نیز بى تردید چنان هستند.

۵- شخصیت والاى مسیح (ع) و مقام بلند فرشتگان، مانع آنها از بندگى خداوند نیست. (لن یستنکف المسیح ان یکون عبداً للّه و لاالملئکة المقربون)

۶- عبادت وبندگى خداوند، مقامى والا و مورد ترغیب او (لن یستنکف المسیح ان یکون عبداً للّه و لاالملئکة المقربون) بیان این حقیقت که پیامبر عظیم الشأن چون مسیح (ع) و فرشتگانى بلند مرتبه، همواره بندگى خدا را مى کنند و از آن ابایى ندارند، مى تواند به منظور ترغیب انسانها به بندگى خدا و اشاره به بلندى این مقام باشد.

۷- فرشتگان، داراى درجات و مراتب در پیشگاه خداوند (و لاالملئکة المقربون) بنابر اینکه وصف «المقربون» وصفى احترازى باشد.

۸- اشتراک فرشتگان و انسانها در عبودیت و بندگى خداوند (لن یستنکف المسیح ان یکون عبداً للّه و لاالملئکة المقربون)

۹- حضور تماى انسانها مستکبران و عبادت کنندگان به پیشگاه خداوند در قیامت (لن یستنکف المسیح ان یکون عبداً للّه ... و یستکبر فسیحشرهم إلیه جمیعاً) کلمه «اما» در آیه بعد تفصیل و توضیح «فسیحشرهم ...» مى باشد. بنابراین ضمیر «هم» شامل هر دو گروه عبادت کنندگان و کسانى که از عبادت خدا استنکاف دارند مى شود.

۱۰- تهدید مستکبران و امتناع کنندگان از بندگى خداوند به احضار در پیشگاه خداوند براى حسابرسى و مجازات (و من یستنکف عن عبادته و یستکبر فسیحشرهم إلیه جمیعاً) جمله «فسیحشرهم» کنایه از حسابرسى و مجازات مستکبران است.

۱۱- علم و ایمان حضرت عیسى (ع) و فرشتگان مقرب الهى به قیامت و محشور شدن به پیشگاه خداوند، مانع استکبار آنان از بندگى خدا (لن یستنکف المسیح ان یکون عبداً للّه و لاالملئکة ... فسیحشرهم إلیه جمیعاً) جمله «و من ...» جمله حالیه و بیان علت از جمله سابق است. یعنى امکان ندارد مسیح و فرشتگان از عبادت خدا امتناع کنند ; چون حشر انسان و ملائکه به سوى خدا حتمى است و مسیح و فرشتگان از آن آگاهند.

۱۲- سرپیچى از بندگى خدا از سر تکبر و خودبرتربینى، در پى دارنده مجازاتهاى الهى (و من یستنکف عن عبادته و یستکبر فسیحشرهم إلیه جمیعاً) در برداشت فوق «واو» در «و یستکبر» واو جمع گرفته شده است.

۱۳- علم و ایمان در قیامت و حضور در پیشگاه خداوند، مانع از استکبار و بازماندن از عبادت خدا (لن یستنکف المسیح ... و من یستنکف عن عبادته و یستکبر فسیحشرهم إلیه جمیعاً)

موضوعات مرتبط

  • استکبار: موانع استکبار ۱۱، ۱۳
  • انسان: حشر انسان ۹ ; عبودیّت انسان ۸
  • ایمان: آثار ایمان ۱۳ ; ایمان به حشر ۱۱، ۱۳ ; ایمان به قیامت ۱۱، ۱۳ ; متعلق ایمان ۱۱، ۱۳
  • تکبر: کیفر تکبر ۱۲
  • خدا: و فرزند ۳ ; کیفرهاى خدا ۱۲
  • عابدان: در قیامت ۹
  • عبادت: ارزش عبادت ۶ ; تشویق به عبادت ۶
  • عبودیّت: اجتناب از عبودیّت ۱۲ ; ارزش عبودیّت ۶ ; زمینه عبودیّت ۱۱، ۱۳ ; موانع عبودیّت ۵
  • عصیان: کیفر عصیان ۱۲
  • علم: آثار علم ۱۳
  • عمل: حسابرسى عمل ۱۰
  • عیسى (ع): اعتراف عیسى (ع) ۱ ; ایمان عیسى (ع) ۱۱ ; شخصیّت عیسى (ع) ۵ ; عبودیت عیسى (ع) ۱، ۳، ۵ ; عقیده عیسى (ع) ۱ ; علم عیسى (ع) ۱۱ ; مقامات عیسى (ع) ۵ ; نفى الوهیّت عیسى (ع) ۳
  • مستکبران: حشر مستکبران ۱۰ ; کیفر مستکبران ۱۰ ; مستکبران در قیامت ۹ ; هشدار به مستکبران ۱۰
  • مسیحیان: عقیده مسیحیان ۲ ; غلو مسیحیان ۲ ; مسیحیان و عیسى (ع) ۲
  • مقربان: عبودیت مقربان ۴
  • ملائکه: ایمان ملائکه ۱۱ ; درجات ملائکه ۷ ; عبودیت ملائکه ۴، ۵، ۸ ; علم ملائکه ۱۱ ; مقامات ملائکه ۵ ; ملائکه مقرب ۱۱

منابع

  1. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌۳، ص ۳.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص ۲۶۱.
  3. تفاسير كشف الاسرار و مجمع البيان.