المعارج ١

از الکتاب
کپی متن آیه
سَأَلَ‌ سَائِلٌ‌ بِعَذَابٍ‌ وَاقِعٍ‌

ترجمه

تقاضاکننده‌ای تقاضای عذابی کرد که واقع شد!

سؤال كننده‌اى [از كفار] عذابى حتمى را درخواست كرد
پرسنده‌اى از عذاب واقع‌شونده‌اى پرسيد،
سائلی از عذاب قیامت که وقوعش حتمی است (از رسول) پرسید (که آن عذاب چه مردمی راست).
درخواست کننده ای عذابی را که واقع شدنی است درخواست کرد،
پرسنده‌اى از عذابى پرسيد كه‌
خواهنده‌ای عذابی رخ دادنی را طلب کرد
پُرسنده‌اى عذابى را كه بودنى- واقع شدنى- است درخواست نمود
خواستاری (از روی تمسخر) درخواست عذابی کرد که به وقوع می‌پیوندد.
پرسنده‌ای به (علت) عذاب واقع‌شونده‌ای (از آنکه اگر واقعیت دارد پس چرا اکنون از آن اثری نیست،) پرسید.
پرسید پرسش‌کننده‌ای از عذابی فرودآینده‌

A questioner questioned the imminent torment.
ترتیل:
ترجمه:
سوره المعارج آیه ١ المعارج ٢
سوره : سوره المعارج
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«سَأَلَ»: درخواست کرد. تقاضا کرد. «سَآئِلٌ»: خواستار. تقاضا کننده. تنوین آن برای تحقیر است. «عَذَابٍ وَاقِعٍ»: عذاب رخ دهنده. مراد عذاب استیصال دنیوی و یا عذاب دردناک و سرمدی اخروی است. یعنی فرد حقیری از مستکبران گفت: اگر راست می‌گوئی که بلا و مصیبت دنیوی، و یا عذاب شدید اخروی حق است، هم اینک از خدا بخواه که ما را بدان گرفتار کند (نگا: انفال / ، ص / ). معنی دیگر آیه: پرسنده‌ای درباره عذاب محقّق الوقوع اخروی پرسش کرد که: کی می‌آید؟ مرادش این بود که هرگز نمی‌آید.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

درباره نزول آیه درباره شخص معینى اختلاف است. قومى گویند: درباره نضر بن الحرث نازل شده که گفته بود اگر گفتارى که محمد مى گوید، راست باشد پس چه خوب است سنگى از آسمان بیاید و بر سر ما کوفته شود و نیز گویند: درباره ابوجهل نازل شده که به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفته بود اگر راست مى گوئى از خدا بخواه که از آسمان قطعه اى بر سر ما سقوط کند و همچنین گویند: درباره جماعتى از قریش آمده که از روى استهزاء مى گفتند: محمد به خداى خود بگوید که نامه و دفتر حساب ما را به عجله ببندد و رسیدگى کند و نیز گفته اند که سائل و درخواست کننده عذاب در این آیه شخص رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم است که کفار وى را اذیت و آزار می‌نمودند و از براى آن‌ها از خداى خود عذاب خواسته بود و نیز گفته اند که درخواست کننده عذاب نوح بوده که از براى قوم کافر خویش درخواست نموده بود.[۱]

ابن عباس گوید: این آیه درباره نضر بن الحارث نازل شده است[۲] و همچنین سدى گوید که این آیه در مکه درباره نضر بن الحارث نازل شده و عذاب واقع درباره او در جنگ بدر اتفاق افتاده است[۳] و همچنین گویند: براى ابوجهل در جنگ بدر نازل شده[۴] و نیز محمد بن العباس بعد از چهار واسطه از حسین بن محمد نقل کند که گفت: از سفیان بن عیینة درباره این آیه سؤال کردم که از براى چه کسى نازل شده است؟

در جواب گفت: از موضوعى از من سؤال کردى که پیش از تو کسى از من سؤال نکرده بود عین همین سؤال را که از من کردى من از امام صادق علیه‌السلام سؤال کردم. در جواب فرمود: پدرم از جدم و او از پدرش و ایشان از ابن عباس روایت کرده اند که وقتى که در روز غدیر خم پیامبر در ضمن خواندن خطبه خود على را با دست بلند کرد به قسمى که سفیدى زیر بغل او نمایان شده بود. فرمود: اى گروه مردم من کنت مولاه فهذا علىّ مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.

این موضوع بین مردم افشاء گردید تا به گوش حارث بن نعمان الفهرى رسید. حارث به محض شنیدن این موضوع سوار ناقه خویش شد و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: اى بنده خدا ما را به یکتائى پروردگار خودت دعوت کردى، پذیرفتیم سپس به نبوت خود دعوت نمودى آن را نیز پذیرفتیم و بعد به ما گفتى نماز بخوانیم و روزه بگیریم آن را هم انجام دادیم و بعد به ما گفتى به حج بپردازیم.

آن را نیز انجام دادیم، الآن به ما مى گوئى که علی بن ابى‌طالب را بر ما ولى قرار بدهیم. آیا این گفتار از جانب خودت است یا خداى تو؟ پیامبر فرمود: مقام ولایت على از جانب پروردگار است. پیامبر این جواب را سه بار تکرار فرمود: در اینجا حارث بن نعمان الفهرى به خشم و غضب افتاد و گفت: خدایا اگر این گفتار محمد راست باشد از آسمان بر سر ما سنگى بباران و عذاب خود را به ما برسان و اگر دروغ باشد، عذاب خود را بر او نازل گردان و بعد سوار ناقه خود شد و به راه افتاد سپس سنگى بر سر او فرو ریخت و در دم جان سپرد و این آیة با آیات ۲ و ۳ نازل گردید.[۵]

و نیز به اسناد دیگر نیز عین همین روایت از سفیان بن عیینه نقل و روایت شده است[۶] و همچنین سید ابوالحمد بعد از هفت واسطه از سفیان بن عیینه و او از امام صادق علیه‌السلام نظیر این روایت را نقل نموده و نام آن مرد را نعمان بن الحارث الفهرى ذکر نموده است.[۷]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ «1» لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ «2» مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِجِ «3» تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ «4»

سائلى، عذابى واقع شدنى را درخواست كرد. كه براى كافران است و هيچ بازدارنده‌اى براى آن نيست. و از سوى خداوندِ صاحب درجاتِ والاست. فرشتگان و روح، در روزى كه مقدار آن پنجاه هزار سال است، به سوى او بالا مى‌روند.

جلد 10 - صفحه 211

نکته ها

«معارج» جمع «معرج» به معناى محلّ عروج و صعود است و مراد از آن، آسمان‌هاست كه محلّ نزول و عروج فرشتگان مى‌باشد.

مرحوم علامه امينى قدس سره در كتاب شريف الغدير «1» نام سى نفر از بزرگان مفسّرين و محدّثين، از قرن سوم هجرى تا قرن چهاردهم را نقل كرده كه گفته‌اند: شأن نزول آيه‌ «سَأَلَ سائِلٌ» مربوط به شخصى مى‌باشد كه به پيغمبر گفت: نصب اميرالمؤمنين به خلافت در روز غدير از طرف خودت بود يا از طرف خدا؟! ما را به حج و روزه و زكات فرمان دادى و ما قبول كرديم، امّا راضى نشدى، تا آن كه پسر عموى خودت را بر ما حاكم كردى! سپس گفت: «اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ» «2» خدايا اگر اين امر حق است از آسمان سنگى بباران (تا نابود شويم و شاهد چنين روزى نباشيم). سنگى فرود آمد و او نابود شد و اين آيه نازل شد. «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ»

پیام ها

1- يادآورى برخى حوادث جزئى و فردى، براى عبرت ديگران لازم است و بايد حفظ شود. (سائل يك نفر بود كه قهر خدا او را نابود كرد، ولى اين ماجرا در متن قرآن مطرح مى‌شود تا تمام انسان‌ها در طول تاريخ بخوانند.) «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ»

2- تقاضاى نابجا، مغرضانه و لجوجانه مى‌تواند حادثه آفرين باشد. «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ»

3- تا وقتى عذاب الهى نازل نشده، راه توبه و دفع عذاب با صدقه باز است، امّا عذابى كه در حال نزول است، راه نجاتى از آن نيست. بِعَذابٍ واقِعٍ‌ ... لَيْسَ لَهُ دافِعٌ‌


«1». الغدير، ج 1، ص 239 تا 246.

«2». انفال، 32.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌10، ص: 212

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ «1»

سَأَلَ سائِلٌ‌: درخواست نمود سائلى، بِعَذابٍ واقِعٍ‌: به عذاب واقع شونده كه ثابت است.


«1»- به نقل از نور الثقلين، جلد 5، صفحه 411.

جلد 13 - صفحه 306


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ «1» لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ «2» مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِجِ «3» تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ «4»

فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلاً «5» إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً «6» وَ نَراهُ قَرِيباً «7» يَوْمَ تَكُونُ السَّماءُ كَالْمُهْلِ «8» وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ «9»

وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً «10»

ترجمه‌

درخواست نمود درخواست كننده‌اى عذابى را فرود آينده‌

براى كافران نيست براى آن دفع كننده‌اى‌

از جانب خداوندى كه صاحب درجات رفيعه است‌

بالا ميروند فرشتگان و روح بسوى او در روزى كه هست مقدار آن پنجاه هزار سال‌

پس صبر كن صبرى نيكو

همانا آنها مى‌بينند آنرا دور

و مى‌بينيم آنرا نزديك‌

روز كه ميباشد آسمان چون فلزّ گداخته‌

و ميباشد كوهها چون پشم رنگين‌

و پرسيده نشود خويشى از خويشى.

تفسير

در سوره انفال ذيل آيه شريفه و اذ قالوا اللّهم ان كان هذا هو الحقّ و دو آيه بعد از آن شأن نزول اين آيه مفصّلا ذكر شد و گفته‌اند سائل در اين آيه همان درخواست كننده عذاب است كه خواسته در دنيا واقع و نازل شود و در كافى نقل نموده كه نازل شد در باره كسانيكه منكر ولايت امير المؤمنين عليه السّلام شدند و اين مؤيّد رواياتى است كه آنجا ذكر شد و سال بالف نيز قرائت شده و آن لغتى است در سئل يا مأخوذ از سيلان است و ظاهر آيات بضميمه روايات بنظر حقير آنستكه دعا و استدعا نمود استدعا كننده‌اى عذاب الهى را كه واقع و نازل شونده باشد براى كفّار و منكرين ولايت مولى كه نيست براى آن عذاب هيچ دافع و مانعى از جانب‌


جلد 5 صفحه 269

خداوندى كه داراى درجات و مراتب است براى ترقى سالكين از اهل ايمان بسوى او و صعود اعمال و عروج ملائكه و بنابراين محتمل است من اللّه متعلّق بدافع باشد چون اقرب است و ميشود متعلق بواقع باشد چون وقوع عذاب از جانب خدا است و دافعى از جانب او و خلق براى آن نيست و بنظر حقير بعيد نيست متعلق بدافع باشد با حذف مضاف يعنى دافعى براى آن از اراده خدا نيست چون او حتما منكرين ولايت را عذاب خواهد فرمود در هر حال عروج و صعود مينمايند ملائكه و روح الامين يعنى جبرئيل كه اشرف آنان است بسوى خداوند تا حدّيكه محلّى براى احدى باقى نميماند جز براى پيغمبر خاتم در روز كه مقدار آن بر حسب ازمنه دنيويّه پنجاه هزار سال است يعنى اگر اهل دنيا بخواهند آن مسافت را طى نمايند بايد در ظرف پنجاه هزار سال باشد و گفته‌اند اين بر سبيل تمثيل است و تشبيه عالم غيب كه منزّه از زمان است بعالم شهود در امتداد زمانى براى بيان ارتفاع درجات معنوى و بعد ممتدّ آنها باين مثال و قمّى ره از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه عروج مينمايند ملائكه و روح در صبح شب قدر بسوى خدا از نزد نبى و وصى و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه خداوند سير داد پيغمبر خود را از مسجد الحرام تا مسجد اقصى بقدر سير يك ماه و بالا برد او را در ملكوت آسمانها بقدر سير پنجاه هزار سال در كمتر از ثلث يك شب تا رسيد بساق عرش و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه فرمود از براى قيامت پنجاه موقف است هر موقفى جاى اقامت هزار سال است و اين آيه را تلاوت نمود و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه عرضه داشته شد چه قدر طولانى است آنروز فرمود قسم بخدا كه بر مؤمن تخفيف داده ميشود بطوريكه سبكتر باشد براى او از يك نماز واجب كه بجا آورده باشد در دنيا و از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اگر محاسب غير از خدا باشد پنجاه هزار سال بايد توقف نمايند پيش از فراغت از حساب ولى خداوند فارغ ميشود از اين در يك ساعت و نيز از آنحضرت نقل نموده كه نصف نميشود آنروز كه اهل بهشت ببهشت ميروند و اهل جهنّم بجهنّم و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه از اوّل نزول ملائكه در دنيا براى اجراء قضاء الهى در آن تا وقتى كه عروج نمايند بآسمان‌


جلد 5 صفحه 270

كه روز قيامت است پنجاه هزار سال است و اين عمر دنيا است ولى جز خدا نميداند چه قدر از آن گذشته و چه قدر باقى است و بنابراين شايد روز قيامت در باطن روزهاى دنيا باشد و شمه‌ئى از اينمقال در اوائل سوره سجده بمناسبت ذكر نزول و عروج ملائكه در روز كه مقدار آن هزار سال است گذشت و ظاهرا آن مثال است براى مسافت بين زمين و آسمان اوّل و اين مثال است براى مسافت بين زمين تا ساق عرش و بهتر احاله علم آنست به اهل آن و اللّه اعلم پس صبر كن اى پيغمبر بر تكذيب قوم و آزار آنها صبر خوبى كه شكايت و جزع در آن نباشد اصلا تا بزودى به اجر جزيل اخروى برسى چون روز قيامت را كفّار دور از امكان ميدانند ولى ما آنرا محقّق الوقوع ميدانيم و هر چه چنين باشد نزديك است و آن روزى است كه آسمان مانند فلزّات گداخته آب شود و كوهها مانند پشم الوانى كه زده شده باشد و باد آنرا پراكنده كرده باشد گردد چون گفته‌اند كوهها الوان مختلفه دارند و وقتى خورد گردند و در فضا پراكنده شوند به اين صورت جلوه‌گر خواهند شد و هيچ يك از اقارب و نزديكان در آنروز از حال اقارب و نزديكان خودشان پرسش نشوند چون مردم بقدرى بگرفتارى خود مشغولند كه ياد كس ديگر نيستند با آنكه ميشناسند يكديگر را و يسئل بصيغه معلوم نيز قرائت شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

سَأَل‌َ سائِل‌ٌ بِعَذاب‌ٍ واقِع‌ٍ «1»

سؤال‌ كرد سؤال‌ كننده‌اي‌ بعذابي‌ ‌که‌ واقع‌ ميشود.

الكلام‌ ‌في‌ فضلها: ‌از‌ ‌إبن‌ بابويه‌ بسند متصل‌ ‌از‌ جابر ‌بن‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌:

(اكثروا ‌من‌ قراءة سأل‌ سائل‌ فان‌ ‌من‌ اكثر قراءتها ‌لم‌ يسأل‌ اللّه‌ ‌تعالي‌ يوم‌-‌ القيامة ‌عن‌ ذنب‌ عمله‌ و اسكنه‌ الجنة ‌مع‌ ‌محمّد‌ ‌صلي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ ‌ان‌ شاء اللّه‌ ‌تعالي‌)

و اخباري‌ ‌از‌ خواص‌ القرآن‌ ‌از‌ پيغمبر و ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ روايت‌ كرده‌اند چون‌ اعتمادي‌ بآنها نيست‌ ‌از‌ نقل‌ ‌آن‌ خودداري‌ كرديم‌.

جلد 17 - صفحه 182

سَأَل‌َ سائِل‌ٌ بِعَذاب‌ٍ واقِع‌ٍ مفسرين‌ ‌در‌ تفسير ‌اينکه‌ جمله‌ اقوال‌ زيادي‌ دارند ‌در‌ تعيين‌ سائل‌ ‌که‌ ‌بود‌ و عذاب‌ واقع‌ چه‌ عذابي‌ بوده‌ و باء بعذاب‌ چه‌ بايي‌ بوده‌ تمام‌ بدون‌ مدرك‌ ‌است‌ و آنچه‌ ‌از‌ اخبار اهل‌ بيت‌ بدست‌ ‌ما رسيده‌ يكي‌ حديثي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ سيد ابو الحمد ‌از‌ ابو القاسم‌ سجستاني‌ ‌از‌ ابو ‌عبد‌ اللّه‌ شيرازي‌ ‌از‌ ابو بكر جرجاني‌ ‌از‌ ابي‌ احمد بصري‌ ‌از‌ ‌محمّد‌ ‌بن‌ سهل‌ ‌از‌ زيد ‌بن‌ اسماعيل‌ ‌از‌ ‌محمّد‌ ‌بن‌ ايوب‌ واسطي‌ ‌از‌ سفيان‌ ‌بن‌ عينيه‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌از‌ آباء طيبين‌ ‌خود‌ روايت‌ ‌شده‌:

(‌قال‌: ‌لما‌ نصب‌ ‌رسول‌ اللّه‌ (ص‌) عليا يوم غدير خم‌ و ‌قال‌: ‌من‌ كنت‌ مولاه‌ فعلي‌ مولاه‌ طار ‌ذلک‌ ‌في‌ البلاد فقدم‌ ‌علي‌ النبي‌ (ص‌) النعمان‌ ‌بن‌ الحارث‌ الفهري‌ ‌فقال‌: امرتنا ‌عن‌ اللّه‌ ‌أن‌ نشهد ‌أن‌ ‌لا‌ اله‌ الا اللّه‌ و انك‌ ‌رسول‌ اللّه‌، و امرتنا بالجهاد و الحج‌ و الصوم‌ و الصلاة و الزكاة فقبلناهم‌ ‌ثم‌ ‌لم‌ ترض‌ ‌حتي‌ نصبت‌ ‌هذا‌ الغلام‌ فقلت‌: ‌من‌ كنت‌ مولاه‌ فعلي‌ مولاه‌ فهذا شي‌ء منك‌ اوامر ‌من‌ عند اللّه‌!‌-‌ ‌فقال‌ (ص‌):

و اللّه‌ الذي‌ ‌لا‌ اله‌ الا ‌هو‌ ‌ان‌ ‌هذا‌ الا ‌من‌ اللّه‌، فولي‌ النعمان‌ ‌بن‌ الحارث‌ و ‌هو‌ يقول‌: اللهم‌ ‌ان‌ ‌کان‌ ‌هذا‌ ‌هو‌ الحق‌ ‌من‌ عندك‌ فامطر علينا حجارة ‌من‌ السماء فرماه‌ اللّه‌ بحجر ‌علي‌ رأسه‌ فقتله‌ و انزل‌ اللّه‌ ‌تعالي‌: سأل‌ سائل‌ بعذاب‌ واقع‌).

و ‌از‌ ‌علي‌ ‌بن‌ ابراهيم‌ ‌از‌ حضرت‌ باقر (ع‌) تفسير فرموده‌ بخروج‌ سفياني‌ و ظهور حضرت‌ بقية اللّه‌ ‌که‌ سفياني‌ و لشكرش‌ و بني‌ اميه‌ و مخالفين‌ ‌را‌ هلاك‌ ميكند و ‌از‌ ‌بين‌ ميبرد، و ‌لو‌ حديث‌ سر بسته‌ ‌است‌ ولي‌ مفادش‌ معلوم‌ ‌است‌ زيرا ميفرمايد:

(نار تخرج‌ ‌من‌ المغرب‌ و ملك‌ يسوقها ‌من‌ خلفها ‌حتي‌ تأتي‌ دار سعد ‌بن‌ همام‌ عند مسجدهم‌: ‌فلا‌ تدع‌ دارا لبني‌ امية الا أحرقها و ‌لا‌ تدع‌ دارا ‌فيها‌ وتر لال‌ ‌محمّد‌ الا احرقتها و ‌ذلک‌ المهدي‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌).

اقول‌: ‌از‌ آيات‌ شريفه‌ ‌بعد‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ مراد عذاب‌ يوم القيامة ‌بر‌ كفار و اهل‌ ضلال‌ ‌است‌ و ‌در‌ ‌اينکه‌ اخبار بيان‌ بطون‌ ‌اينکه‌ آيه ‌است‌ و ممكن‌ الجمع‌ ‌است‌ باين‌ بيان‌ ‌که‌ ‌در‌ نصب‌ خلافت‌ ‌که‌ مخالفين‌ انكار كردند ‌که‌ ‌از‌ جانب‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ و گفتند: پيغمبر ‌از‌ پيش‌ ‌خود‌ نصب‌ كرده‌ و ‌در‌ اثر ‌اينکه‌ مخالفت‌ دستگاه‌ بني‌ اميه‌ و بني‌ عباس‌ و سني‌ گري‌ ‌تا‌ زمان‌ ظهور مهدي‌ (عج‌) و ‌در‌ دوره رجعت‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آنها‌ انتقام‌ كشيده‌ ميشود و ‌تا‌ قيامت‌ ‌که‌ خداوند ‌آنها‌ ‌را‌ بأشد عذاب‌ عذاب‌ ميفرمايد و اينها تمام‌ اينها ‌را‌ انكار ميكنند و ‌اينکه‌ سؤال‌ ‌از‌ راه‌

جلد 17 - صفحه 183

استعلام‌ نيست‌ بلكه‌ ‌از‌ راه‌ انكار ‌است‌ ‌خدا‌ ميفرمايد: ‌اينکه‌ وقوع‌ پيدا ميكند و البته‌ تحقق‌ مييابد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 1)

شأن نزول:

هنگامی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله علی علیه السّلام را در روز غدیر خم به خلافت منصوب فرمود و در باره او گفت: من کنت مولاه فعلیّ مولاه هر کس من مولی و ولیّ او هستم علی مولی و ولیّ اوست.

چیزی نگذشت که این مسأله در بلاد و شهرها منتشر شد «نعمان بن حارث فهری» خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد و عرض کرد: تو به ما دستور دادی شهادت به یگانگی خدا و این که تو فرستاده او هستی دهیم ما هم شهادت دادیم، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زکات دادی ما همه اینها را نیز پذیرفتیم، اما با اینها راضی نشدی تا این که این جوان علی علیه السّلام را به جانشینی خود منصوب کردی، و گفتی: من کنت مولاه فعلیّ مولاه آیا این سخنی است از ناحیه خودت یا از سوی خدا؟! پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «قسم به خدائی که معبودی جز او نیست این از ناحیه خداست».

«نعمان» روی برگرداند در حالی که می‌گفت: «خداوندا! اگر این سخن حق است و از ناحیه تو، سنگی از آسمان بر ما بباران»! اینجا بود که سنگی از آسمان بر سرش فرود آمد و او را کشت، همین جا این آیه و دو آیه بعد نازل گشت.

تفسیر:

عذاب فوری: سوره معارج از اینجا آغاز می‌شود که می‌فرماید:

«تقاضا کننده‌ای تقاضای عذابی کرد که واقع شد» (سأل سائل بعذاب واقع).

نکات آیه

۱ - گروهى از کافران عصر بعثت، خواستار شتاب در نزول عذاب الهى در دنیا (سأل سائل بعذاب واقع) به گفته مفسران، سؤال در این آیه، به معناى طلب و دعا است; ازاین رو بهوسیله «با» متعدى شده است; یعنى، «دعا داع بعذاب واقع».

۲ - وعده خداوند، به عذاب شدن کافرانِ حق ناپذیر در عصر بعثت (سأل سائل بعذاب واقع)

۳ - کافران مخالف رسالت پیامبر(ص)، گروهى لجوج و حق ناپذیر (سأل سائل بعذاب واقع) مفسران بر این عقیده اند که کافران، این سخن را از سر لجاجت بر زبان مى آوردند; چنان که در آیه ۳۲ از سوره «انفال» از آنان چنین یاد شده است: «و إذ قالوا اللّهم إن کان هذا هو الحقّ من عندک فأمطر علینا حجارة من السماء أو ائتنا بعذاب ألیم».

۴ - یکى از عناصر کافر صدراسلام (نضربن حارث)، از سر استهزا خواست عذابى که پیامبر(ص) از آن سخن مى گوید، بر وى نازل شود. (سأل سائل بعذاب واقع) به گفته مفسران سائل در این آیه، شخصى به نام «نضربن حارث» است. (مجمع البیان و تفاسیر دیگر)

۵ - «عن جعفربن محمد(ع) عن آبائه(ع) قال: لمّا نصب رسولُ اللّه علیّاً یوم غدیرخم... فقَدِمَ على رسول اللّه النُّعمان بن الحرث الفِهْرى فقال: أمرتَنا عن اللّه أن نشهدَ أن لا إله إلاّ اللّه و أنّک رسولُ اللّه... فقَبِلْناها ثمّ لم تَرْضَ حتّى نصبتَ هذا الغلام ... فهذا شىء منک أو أمرٌ من عند اللّه ... فولّى النعمان الحرث و هو یقول: «اللّهم إن کان هذا هو الحقّ من عندک فأمطر علینا حجارة من السماء» ... و أنزل اللّه تعالى: «سأل سائل بعذاب واقع...» امام صادق(ع) از پدرانش روایت نموده است: چون رسول خدا(ص) در غدیرخم على(ع) را به امامت منصوب کرد ... نعمان بن حرث فهرى، جلوى آن حضرت ایستاد و با [اعتراض] گفت: از جانب خدا به ما امر کردى که شهادت به یگانگى خدا و رسالت تو دهیم، و ما پذیرفتیم. سپس راضى نگشتى تا این جوان را بر ما منصوب کردى ... حال این (نصب على(ع)) از طرف خودت مى باشد یا دستورى از جانب خداوند است ... نعمان در حالى که به رسول خدا(ص) پشت کرده بود، مى گفت: «اللّهم إن کان هذا هو الحقّ من عندک فأمطر علینا حجارة من السماء» ... پس خداوند متعال آیه «سأل سائل بعذاب واقع...» را نازل نمود».

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱
  • امام على(ع): امامت امام على(ع) ۵
  • خدا: استهزاى وعیدهاى خدا ۴; وعیدهاى خدا ۲
  • عذاب: درخواست تعجیل در عذاب ۱; درخواست عذاب ۵; وعده عذاب ۲
  • غدیرخم: قصه غدیرخم ۵
  • کافران: استهزاهاى کافران صدراسلام ۴; حق ناپذیرى کافران صدراسلام ۳; خواسته هاى کافران صدراسلام ۱; عذاب کافران صدراسلام ۲; لجاجت کافران صدراسلام ۳
  • محمد(ص): استهزاى محمد(ص) ۴
  • نضربن حارث: استهزاهاى نضربن حارث ۴
  • نعمان بن حارث: خواسته هاى نعمان بن حارث ۵

منابع

  1. تفسیر کشف الاسرار.
  2. سنن نسائى و تفسیر ابن ابى حاتم.
  3. تفسیر ابن ابى حاتم.
  4. تفسیر على بن ابراهیم.
  5. البرهان فی تفسیر القرآن.
  6. تفسیر ثعالبى از عامه.
  7. تفسیر مجمع البیان.