الطور ١٤

از الکتاب
کپی متن آیه
هٰذِهِ‌ النَّارُ الَّتِي‌ کُنْتُمْ‌ بِهَا تُکَذِّبُونَ‌

ترجمه

(به آنها می‌گویند:) این همان آتشی است که آن را انکار می‌کردید.

|[گفته شود:] اين همان آتشى است كه دروغش مى‌پنداشتيد. مشغله بيهوده. يلعبون (لعب): بازى مى‌كنند، سرگرم مى‌شوند. يدعّون (دعّ): با خشونت انداخته مى‌شوند، با قهر كشانده مى‌شوند. كنتم تكذّبون: تكذيب مى‌كرديد
[و به آنان گويند:] «اين همان آتشى است كه دروغش مى‌پنداشتيد.
این همان آتشی است که تکذیب آن می‌کردید.
[و به آنان می گویند:] این همان آتشی است که همواره آن را تکذیب می کردید.
اين است آن آتشى كه دروغش مى‌انگاشتيد.
[و گویند] این همان آتشی است که آن را دروغ می‌انگاشتید
اين است آن آتشى كه دروغش مى‌پنداشتيد.
(در این وقت فرشتگان بدیشان می‌گویند:) این همان آتشی است که آن را دروغ می‌پنداشتید.
(و به آنان گویند:) «این همان آتشی است که به آن (همان را) تکذیب می‌کردید.»
این است آن آتش که بودید بدان تکذیب می‌کردید

“This is the Fire which you used to deny.
ترتیل:
ترجمه:
الطور ١٣ آیه ١٤ الطور ١٥
سوره : سوره الطور
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«هذِهِ النَّارُ ...»: (نگا: سجده / ، سبأ / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


يَوْمَ يُدَعُّونَ إِلى‌ نارِ جَهَنَّمَ دَعًّا «13» هذِهِ النَّارُ الَّتِي كُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ «14»

روزى كه به سختى به سوى آتش رانده مى‌شوند. (و به آنان گفته مى‌شود:) اين همان آتشى است كه دائماً آن را تكذيب مى‌كرديد.

نکته ها

«مور» در لغت به معناى حركت سريع و دورانى، امّا نامنظّم و گرداب‌وار است، آن گونه كه باد، گرد و غبار را در هوا مى‌پراكند و درهم مى‌پيچد.

«خَوْضٍ» در اصل به معناى ورود در آب و عبور از آن است ولى در اصطلاح، به موردى گفته مى‌شود كه انسان در مطالب بيهوده و باطل وارد شود.

كلمه «دع» به معناى راندن همراه با خشونت است. چنانكه قرآن در سوره ماعون يكى از نشانه‌هاى تكذيب دين را، طرد يتيمان مى‌داند. «أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ فَذلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ»

همه هستى براى انسان آفريده شده است و همين كه پرونده انسان در زمين بسته شد،

جلد 9 - صفحه 280

بساط هستى نيز جمع مى‌شود. «تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً» در جاى ديگر نيز مى‌خوانيم: ما سفره آسمان را همچون طومار، درهم پيچيده و جمع مى‌كنيم. «نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ» «1»

ثابت و پابرجا تنها خداست. آسمان‌هاى محكم هفتگانه‌ «وَ بَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً» «2» نيز سست مى‌شود و به صورت امواجى متحرّك در مى‌آيد، «تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً» و كوه‌هايى كه سبب استقرار زمين بودند: «وَ جَعَلْنا فِيها رَواسِيَ شامِخاتٍ» «3» آن روز بى‌قرار و سست و روان مى‌شوند. «وَ تَسِيرُ الْجِبالُ»

پیام ها

1- ترسيم حوادث قيامت بسترى است براى دست برداشتن از تكذيب و لجاجت. تَمُورُ السَّماءُ ... تَسِيرُ الْجِبالُ‌ ...

2- براى وقوع قيامت، نه فقط زمين كه آسمان و كرات آسمانى به هم مى‌ريزد.

تَمُورُ السَّماءُ ... تَسِيرُ الْجِبالُ‌ ...

3- تكذيب كنندگان منطق ندارند، سرگرم شدن به ياوه‌ها و پوچى‌ها سبب تكذيب آنان شده است. «لِلْمُكَذِّبِينَ الَّذِينَ هُمْ فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ»

4- سخن بيهوده بسيار پيدا مى‌شود، ليكن خطر آنجاست كه انسان غرق در بيهوده‌گويى شود و خود را به ياوه‌ها مشغول كند. «فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ»

5- تلاش كفّار براى خدشه‌دار كردن قرآن، كارى بازيچه و بى‌نتيجه است.

«لِلْمُكَذِّبِينَ الَّذِينَ هُمْ فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ»

6- مخالفان انبيا، هم به دوزخ كشانده مى‌شوند و هم مورد عتاب و توبيخ قرار مى‌گيرند. يُدَعُّونَ‌ ... هذِهِ‌، (عذاب روحى روانى و جسمى دارند)

7- با تكذيب قيامت، حقيقت پشت پرده نمى‌ماند. هذِهِ النَّارُ ...

8- تكذيب سرسختانه، قهر سرسختانه دارد. مكذبين ... يُدَعُّونَ إِلى‌ نارِ

9- كيفر تكذيبى كه پيوسته و برخاسته از لجاجت است، جز آتش چيزى نيست.


«1». انبياء، 104.

«2». نبأ، 12.

«3». مرسلات، 27.

جلد 9 - صفحه 281

«هذِهِ النَّارُ الَّتِي كُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



هذِهِ النَّارُ الَّتِي كُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ «14»

هذِهِ النَّارُ الَّتِي‌: اين آن آتش آنچنانى است كه، كُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ‌:

بوديد به آن در دنيا تكذيب مى‌كرديد و باور نمى‌داشتيد، هر چند پيغمبر بر صدق قول خود معجزات مى‌نمود شما قبول نمى‌كرديد و مى‌گفتيد او ساحر و هرچه گويد سحر است نه وحى.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

وَ الطُّورِ «1» وَ كِتابٍ مَسْطُورٍ «2» فِي رَقٍّ مَنْشُورٍ «3» وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ «4»

وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ «5» وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ «6» إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ لَواقِعٌ «7» ما لَهُ مِنْ دافِعٍ «8» يَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً «9»

وَ تَسِيرُ الْجِبالُ سَيْراً «10» فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «11» الَّذِينَ هُمْ فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ «12» يَوْمَ يُدَعُّونَ إِلى‌ نارِ جَهَنَّمَ دَعًّا «13» هذِهِ النَّارُ الَّتِي كُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ «14»

أَ فَسِحْرٌ هذا أَمْ أَنْتُمْ لا تُبْصِرُونَ «15» اصْلَوْها فَاصْبِرُوا أَوْ لا تَصْبِرُوا سَواءٌ عَلَيْكُمْ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «16»

ترجمه‌

سوگند به كوه طور

و كتاب نوشته شده‌

در صفحه گشوده‌

و سوگند بخانه آباد از ملائكه‌

و سقف افراشته شده‌

و درياى پر شده‌

همانا عذاب پروردگارت واقع شونده است‌

نيست براى آن دفع‌كننده‌اى‌

روز كه موج ميزند آسمان موج زدنى‌

و روان ميشوند كوهها روان شدنى‌

پس واى در چنين روز بر تكذيب‌كنندگان‌

آنانكه در گفتگوى باطل بازى ميكنند

روز كه افكنده ميشوند بخوارى بسوى آتش دوزخ افكندنى‌

اينست آتشى كه آنرا دروغ ميپنداشتيد

آيا پس جادو است اين يا شما نمى‌بينيد

فرود آئيد در آن صبر كنيد يا صبر نكنيد مساوى است بر شما جز اين نيست كه جزا داده ميشويد آنچه را كه عمل ميكرديد.

تفسير

خداوند متعال سوگند ياد فرموده بكوه طور سينا كه شرافت آن بتكلّم خدا با حضرت موسى در آن معروف است و بكتاب مقدّسى كه مرتّب نوشته شده در صفحه رقيق درخشانى گشوده براى قرائت ملائكه و آن قرآن مجيد يا لوح محفوظ در آسمان ميباشد كه مشتمل بر تمام حقائق و وقايع گذشته و آينده است و نيز قسم ياد نموده به بيت المعمور كه معبد ملائكه است در آسمان محاذى‌


جلد 5 صفحه 74

خانه كعبه و در هر روز هفتاد هزار ملك داخل در آن ميشوند و ديگر معاودت بآن نمينمايند چنانچه مستفاد از چند روايت معتبر در اينمقام است و سوگند ياد فرموده بآسمان كه سقف رفيع و مقام منيع است و در بعضى از روايات بآن تصريح شده و بدرياى مملوّ از آب كه محيط بزمين است يا افروخته از آتش چنانچه خداوند فرموده و اذا البحار سجّرت و در اينمقام روايت شده و قمّى ره تأييد فرموده كه قيامت خداوند درياها را مبدّل بآتش ميكند و جهنّم بآن افروخته ميگردد و متعلّق قسم آنست كه عذاب خدا در روز قيامت حق و محقّق است و يقينا واقع خواهد شد و دافع و مانعى براى آن نخواهد بود و قبلا اشاره شد كه قسم از خداوند در اين امور براى كسانى است كه قاصر از فهم برهانند و براى سايرين هم مؤكّد اعتقاد خواهد بود و در آنروز آسمان مانند دود حركت ميكند و مانند آب موج ميزند و مضطرب است و كوهها مانند باد سير ميكنند و مبسوط بزمين ميگردند پس واى بحال كسانيكه تكذيب كردند در دنيا خدا و پيغمبر و امام و نوّاب او را آنانكه در مقالات باطله و عقائد فاسده و معاصى الهيه بحث و توغل مينمايند و عمرى را بلهو و لعب ميگذرانند و آنروزى است كه بعنف و جبر آنها را سرازير در جهنّم نموده برو بر آتش اندازند و براى توبيخ و تعيير و معارضه بمثل گفته آنها در دنيا بآنان گفته ميشود اين آتش موعودى است كه شما آنرا تكذيب مينموديد و معجزات پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم را سحر ميخوانديد اينهم سحر است يا شما كوريد وارد شويد و بيابيد آنرا پس صبر كنيد بر عذابش يا صبر نكنيد بلكه جزع و فزع نمائيد بحال شما فرق نميكند خلاصى از آن نداريد جزاى اعمال زشت دنيويّه شما است كه بشما رسيده و كلمه رقّ ظاهرا پوست رقيق شفّافى است كه مهيّا براى نوشتن مطالب مهمّه مينمودند مانند پوست آهو ولى در مطلق صفحه مكتوب استعمال ميشود و تنكير آن و كتاب براى تعظيم و اشاره بآنستكه آن دو از قبيل كتاب و ورق معمولى نيست و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يَوم‌َ يُدَعُّون‌َ إِلي‌ نارِ جَهَنَّم‌َ دَعًّا «13» هذِه‌ِ النّارُ الَّتِي‌ كُنتُم‌ بِها تُكَذِّبُون‌َ «14»

روزي‌ ‌که‌ دفع‌ مي‌كنند ‌آنها‌ ‌را‌ بسوي‌ آتش‌ جهنم‌ دفع‌ ‌به‌ عنف‌ و بسختي‌ و ‌به‌ ‌آنها‌ ميگويند اينست‌ ‌آن‌ آتشي‌ ‌که‌ بوديد ‌شما‌ باو تكذيب‌ ميكرديد.

يَوم‌َ يُدَعُّون‌َ ‌يعني‌ يدفعون‌ فرق‌ ‌است‌ ‌بين‌ رفع‌ و دفع‌ دفع‌ دور انداختن‌ ‌است‌ و رفع‌ برداشتن‌ و دع‌ بمعني‌ دفع‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ‌آنها‌ ‌را‌، مي‌اندازند و دور مي‌كنند.

إِلي‌ نارِ جَهَنَّم‌َ دافع‌ ملائكه غضب‌ الهي‌ هستند ‌که‌ مأمور مي‌شوند ‌که‌ مي‌فرمايد:

خُذُوه‌ُ فَغُلُّوه‌ُ ثُم‌َّ الجَحِيم‌َ صَلُّوه‌ُ ثُم‌َّ فِي‌ سِلسِلَةٍ ذَرعُها سَبعُون‌َ ذِراعاً فَاسلُكُوه‌ُ الحاقه‌ ‌آيه‌ 30 ‌الي‌ 32.

دَعًّا چه‌ انداختني‌ ‌به‌ جبر و عنف‌ و شدت‌ و سختي‌ ‌که‌ مي‌فرمايد:

خُذُوه‌ُ فَاعتِلُوه‌ُ إِلي‌ سَواءِ الجَحِيم‌ِ ثُم‌َّ صُبُّوا فَوق‌َ رَأسِه‌ِ مِن‌ عَذاب‌ِ الحَمِيم‌ِ ذُق‌ إِنَّك‌َ أَنت‌َ العَزِيزُ الكَرِيم‌ُ دخان‌ آيه 47 ‌الي‌ 49 شرحش‌ گذشت‌ ‌که‌ اعتلي‌ بمعني‌ عنف‌ و شدت‌ ‌است‌.

هذِه‌ِ النّارُ الَّتِي‌ كُنتُم‌ بِها تُكَذِّبُون‌َ ‌اينکه‌ ‌هم‌ كلام‌ ملائكه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌به‌ ‌آنها‌ ميگويند و مكذب‌ نار دو دسته‌اند.

يك‌ دسته‌ ‌که‌ منكر معاد و بعث‌ و نشور و بهشت‌ و جهنم‌ هستند ‌که‌ مي‌

جلد 16 - صفحه 296

گويند أَ فَما نَحن‌ُ بِمَيِّتِين‌َ إِلّا مَوتَتَنَا الأُولي‌ وَ ما نَحن‌ُ بِمُعَذَّبِين‌َ الصافات‌ آيه 56 و 57.

دسته‌ دوم‌ ‌خود‌ ‌را‌ اهل‌ بهشت‌ مي‌پندارند و ‌از‌ عذاب‌ مصون‌ مي‌شمارند مثل‌ يهود و نصاري‌ و بسياري‌ ‌از‌ فرق‌ ضاله‌ و دعاة باطله‌ و معاندين‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 14)- به آنها می‌گویند: «این همان آتشی است که آن را انکار می‌کردید»! (هذِهِ النَّارُ الَّتِی کُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ).

نکات آیه

۱ - مواجه گشتن تکذیب گران، با حقایق مورد انکار خویش در قیامت (هذه النار الّتى کنتم بها تکذّبون)

۲ - پافشارى مستمر تکذیب گران در دنیا، بر انکار قیامت و عذاب دوزخ (هذه النار الّتى کنتم بها تکذّبون) جمله «کنتم بها تکذّبون» ماضى استمرارى و بیانگر آن است که کافران تکذیب گر; هرگز حاضر نشده اند حقایق مربوط به جهان آخرت را بپذیرند; بلکه مصرانه آن را انکار مى کنند.

۳ - سخن ملامت بار و استهزاآمیز مأموران الهى نسبت به تکذیب گران، به هنگام روبه رو شدن آنان با آتش دوزخ (هذه النار الّتى کنتم بها تکذّبون) جمله «هذه النار...»، مى تواند گفتار الهى و یا سخن مأموران خداوند (همانان که تکذیب گران را به عنف و قهر به سوى دوزخ رانده اند) باشد. برداشت بالا بر پایه احتمال دوم است.

۴ - انکار معاد، عمده ترین محور مخالفت کافران با پیام دین (هذه النار الّتى کنتم بها تکذّبون) از سرزنش شدن کافران، به خاطر تکذیب دوزخ و حقیقت قیامت، مطلب بالا استفاده مى شود.

۵ - یادآورى مواضع انکارآمیز تکذیب کنندگان قیامت از سوى مأموران الهى، به هنگام مواجهه آنان با آتش دوزخ (هذه النار الّتى کنتم بها تکذّبون)

موضوعات مرتبط

  • جهنم: لجاجت مکذبان جهنم ۲
  • قیامت: ظهور حقایق در قیامت ۱; عقیده مکذبان قیامت ۵; لجاجت مکذبان قیامت ۲; مکذبان قیامت در جهنم ۵
  • کارگزاران خدا: استهزاهاى اخروى کارگزاران خدا ۳; سرزنشهاى کارگزاران خدا ۳; کارگزاران خدا و مکذبان قیامت ۵; گفتگوى کارگزاران خدا با مکذبان ۳
  • کافران: تکذیبگرى کافران ۴; دین ستیزى کافران ۴; کافران و معاد ۴
  • معاد: تکذیب معاد ۴
  • مکذبان: استهزاى اخروى مکذبان ۳; سرزنش اخروى مکذبان ۳; مکذبان در جهنم ۳; مکذبان در قیامت ۱

منابع