الشعراء ١٤

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ لَهُمْ‌ عَلَيَ‌ ذَنْبٌ‌ فَأَخَافُ‌ أَنْ‌ يَقْتُلُونِ‌

ترجمه

و آنان (به اعتقاد خودشان) بر گردن من گناهی دارند؛ می‌ترسم مرا بکشند (و این رسالت به پایان نرسد)!

|و آنان بر گردن من خونى دارند، پس مى‌ترسم مرا بكشند
و [از طرفى‌] آنان بر [گردن‌] من خونى دارند و مى‌ترسم مرا بكشند.»
و بر من از این قوم (قبطی) گناهی است که می‌ترسم به قتلم رسانند.
و آنان را بر من ادعای جرمی است که می ترسم [به سبب آن] مرا بکشند.
و بر من به گناهى ادعايى دارند، مى‌ترسم كه مرا بكشند.
و آنان را بر من [ادعای‌] گناهی هست، لذا می‌ترسم که مرا بکشند
و آنان را بر من [دعوى‌] گناهى است، از اين رو مى‌ترسم مرا بكشند.
آنان (به گمان خود، قصاص) گناهی بر من دارند و می‌ترسم (پیش از انجام وظیفه‌ی تبلیغ) مرا بکشند.
«و (از طرفی دیگر) برای آنان بر گردن من (در کشتن شخصی فرعونی) پیامدی بد است، پس می‌ترسم مرا بکشند.»
و ایشان را است بر من گناهی و ترسم مرا بکشند

And they have a charge against me, so I fear they will kill me.”
ترتیل:
ترجمه:
الشعراء ١٣ آیه ١٤ الشعراء ١٥
سوره : سوره الشعراء
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«ذَنبٌ»: مراد قصاص مرد ستمگری است که با یک مرد مظلوم بنی‌اسرائیلی درگیر شده بود، و به هنگام میانجیگری موسی، اشتباهاً توسّط موسی به قتل رسید (نگا: قصص / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِلى‌ هارُونَ «13» وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ «14»

و سينه‌ام تنگ مى‌گردد و زبانم باز نمى‌شود، پس هارون را (نيز) رسالت بده (تا مرا يارى كند). وآنان بر (گردن) من (ادّعاى) گناهى دارند، پس مى‌ترسم مرا بكشند (و اين رسالت به پايان نرسد).

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ «14»

حاصل آنكه موسى عرض كرد: بار خدايا اگر مصلحت دانى، هارون را به شرف نبوت مشرف فرماى تا ظهير و معين من باشد در اين امر:


«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 433. چاپ كتابفروشى اسلاميّه.

جلد 9 - صفحه 401

وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ‌: و مر ايشان راست بر من دعوى گناهى. مراد كشتن قبطى است و تسميه كشتن قبطى به گناه به زعم ايشان است كه كشتن قبطى را گناه مى‌دانستند. فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ‌: پس مى‌ترسم آنكه مرا به كشتن قبطى قبل از اداى رسالت. و اين كلام نيز تعلل نيست در امر دعوت، بلكه براى طلب دفع بليه‌اى متوقعه است چنانچه استمداد و استظهار است در امر دعوت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذْ نادى‌ رَبُّكَ مُوسى‌ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10» قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا يَتَّقُونَ «11» قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ «12» وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِلى‌ هارُونَ «13» وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ «14»

قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ «15» فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ «16» أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ «17» قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ «18» وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ «19»

قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ «20» فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ «21» وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ «22» قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ «23» قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ «24»

قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لا تَسْتَمِعُونَ «25» قالَ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ «26» قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ «27» قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ «28» قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ «29»

قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْ‌ءٍ مُبِينٍ (30)

ترجمه‌

و هنگاميكه ندا كرد پروردگار تو موسى را كه برو بسوى گروه ستمكاران‌

كه قوم فرعونند آيا نمى‌پرهيزند

گفت پروردگارا همانا من ميترسم كه تكذيب كنند مرا

و تنگ ميشود سينه‌ام و نميگشايد زبانم پس بفرست بسوى هارون‌

و مر آنها را است بر من ادعاء گناهى پس ميترسم كه بكشند مرا

گفت نه چنين است پس برويد با آيتهاى ما همانا ما با شمائيم شنوندگان‌

پس برويد بسوى فرعون پس بگوئيد همانا ما فرستاده پروردگار جهانيانيم‌

كه بفرستى با ما بنى اسرائيل را

گفت آيا نپروريديم تو را در ميان خودمان در حاليكه نوزادى بودى و درنگ كردى ميان ما از عمرت سالها

و كردى كرده‌ات را كه كردى و توئى از ناسپاسان‌

گفت كردم آنرا آنگاه و من بودم از نادانان‌

پس گريختم از


جلد 4 صفحه 99

شما چون ترسيدم از شما پس بخشيد مرا پروردگارم حكمى و گردانيد مرا از پيغمبران‌

و اين نعمتى است كه منّت مينهى آنرا بر من كه بنده گردانيدى بنى اسرائيل را

گفت فرعون و چيست پروردگار جهانيان‌

گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است اگر هستيد يقين كنندگان‌

گفت بآنان كه بودند در اطرافش آيا نميشنويد

گفت پروردگار شما و پروردگار پدران شما كه پيشينيانند

گفت همانا پيمبر شما كه فرستاده شده بسوى شما هر آينه ديوانه است‌

گفت پروردگار مشرق و مغرب و آنچه در ميان آن دو است اگر در مى‌يابيد بعقل‌

گفت هر آينه اگر گرفتى خدائى جز من هر آينه خواهم قرار داد البتّه تو را از زندانيان‌

گفت آيا و اگر چه بياورم برايت چيزى روشن.

تفسير

خداوند متعال باز براى تسليت خاطر و تقويت قلب شريف پيغمبر اكرم در امر دعوت بنصرت حق و تذكر خلق شروع بذكر قصص انبياء عظام فرموده باين تقريب كه ياد كن وقتى را كه ندا فرمود پروردگار تو موسى ع را كه برو نزد قوميكه ظلم نمودند بخودشان بسبب كفر و بر بنى اسرائيل بذبح اولادشان و ساير مظالم و آنها قوم فرعونند و خود او داخل در آنها بلكه اولى از همه است و عجب مردم جسورى هستند آيا آنها از خدا نميترسند موسى عرض كرد پروردگارا من ميترسم مرا تكذيب كنند و در اين مواقع سينه و دل من تنگ ميشود و زبانم از گفتار باز ميماند و بعضى يضيق و ينطلق بنصب قرائت نموده‌اند و بنابراين عطف بر يكذّبون است و ان ناصبه بر آن دو نيز داخل ميگردد يعنى من ميترسم از تكذيب و تنگى سينه و گرفتن زبانم و بنابر قرائت مشهور عطف بر أخاف است و گويا نشدن زبان آنحضرت ممكن است در اثر دل تنگى و غلبه خشم باشد و محتمل است براى لكنتى باشد كه در زبان او بود و بدعا رفع شد و در سور سابقه بيان گرديد و محتمل است براى هر دو باشد كه در اثر غضب و تنگى سينه لكنت زبان زياد شود بطورى كه از گفتار بماند و در هر حال از خداوند تقاضا نمود كه وحى فرستد بسوى هارون برادر مادريش كه قبول معاونت او را بنمايد و در خاتمه عرايض عرضه داشت كه آنقوم بر من ادّعاء گناهى دارند چون يكنفر از آنها را كشته‌ام ميترسم مرا بقصاص او بكشند و موفق باداء رسالت نشوم و خداوند صريحا اين احتمالى را كه حضرت موسى‌


جلد 4 صفحه 100

ميداد و منشأ خوف او شده بود نفى فرمود و تقاضاى او را راجع بهارون پذيرفت و فرمود هرگز چنين قدرتى پيدا نميكنند تو و برادرت برويد با معجزات پى در پى ما كه براى نصرت شما ميرسد و من و ملائكه براى كمك با شما دو نفر هستيم و گفتگوى تو و هارون را با آنها ميشنويم و بنابراين خطاب جمع باعتبار تنزيل آن دو منزله جماعت است بلحاظ بودن بنى اسرائيل با آنها و ممكن است مراد آن باشد كه ما با تو و هارون و فرعون هستيم و گفتگوى شما را ميشنويم و حق را بر باطل غلبه ميدهيم و كلمه كلّا حرفى است موضوع براى زجر و ردع يعنى نبايد چنين گمانى ببرى كه آنها تو را بتوانند بكشند پس برويد بسوى فرعون و بگوئيد ما داراى منصب رسالتيم از طرف پروردگار جهانيان و چون رسول مشترك بين مصدر و صفت است و آن دو بجاى يكديگر استعمال ميشوند مفرد ذكر شده و شايد براى اشاره بآن باشد كه رسول حضرت موسى است و هارون معاون او است و هر دو يك پيغام آورده‌اند و آن اين بود كه خدا فرموده بنى اسرائيل را از قيد اسارت خود رها كن و بگذار آنها بيايند با ما برويم بوطن اصلى خودمان كه بلاد شام است و چون آن دو اين اظهار را نمودند فرعون بحضرت موسى گفت آيا ما تربيت و نگهدارى ننموديم تو را در خانه‌هاى خودمان با آنكه كودكى نوزاد بودى و سالهاى متمادى از عمر خود بنعمت ما پرورش يافتى و در ميان ما زندگى كردى تا آنخطاى بزرگ كه قتل يكنفر از ما بود از تو سر زد و فرار كردى رفتى و كفران نعمت ما را نمودى حال آمدى ادّعاى پيغمبرى ميكنى از ابن عباس نقل شده كه مدت اقامت آنحضرت در بين آنها هجده سال بود و سى و چهل هم گفته‌اند و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون خداوند موسى عليه السّلام را مبعوث فرمود بسوى فرعون آمد در خانه او و اذن ورود خواست اجازه‌اش ندادند و او عصايش را بدر زد تمام درها باز شد پس وارد شد بر فرعون و گفت من پيغمبر خدايم و بايد بنى اسرائيل را بفرستى با من بيايند و فرعون آنچه خدا فرموده گفت و مراد از آنكار كه گفت كردى قتل آنمرد بود و مرادش از نسبت كفرى كه باو داد كفران نعمت خودش بود و حضرت موسى در جواب فرمود بلى راست است من آنكار را كردم ولى آنوقت پيغمبر نبودم و حقايق‌


جلد 4 صفحه 101

اشياء بر من مكشوف نبود نميدانستم آنمرد بيك مشت زدن ميميرد و قصد كشتن او را نداشتم ميخواستم او را تربيت كنم اتفاقا مرد پس فرار كردم چون از شما ترسيدم كه مرا بنا حق بكشيد پس خدا مرا بعلم و حكمت و منصب نبوّت فائز فرمود و تو تصوّر كردى اين تربيت و نگهدارى تو از من نعمتى بوده كه منّت آنرا بر من ميگذارى با آنكه در واقع نعمت نبوده بلكه نقمت بوده زيرا تو همه ما را بنده خود كرده بودى اگر تو اطفال بى گناه بنى اسرائيل را نميكشتى مادرم مرا بدريا نمى‌انداخت و زير دست تو واقع نميشدم كه مرا تربيت كنى براى دلخوشى خودت و بنابراين محتمل است همزه استفهام انكارى در صدر كلام مقدّر باشد يعنى آيا اين نعمتى است كه قابل منّت باشد نه چنين است بلكه جرم و جنايتى است كه قابل ملامت و عقوبت است و حقّا اين جواب از الهامات الهى بوده كه بمختصر بيانى حق تربيت و نعمت ظاهرى او را مبدّل بحق انتقام و دادستانى واقعى حضرت موسى نموده است لذا ديگر آنملعون جوابى نداد و روى سخن را بجانب ديگرى خارج از بحث معطوف داشت و از اعتراض بر صلاحيّت او براى ادّعاء نبوت صرف نظر نمود و سؤالى كرد كه حضرت موسى در جواب آن عاجز بماند و گفت چه چيز است پروردگار جهانيان آنحضرت جواب فرمود پروردگار آسمان و زمين و موجودات ما بين آن دو از هر جنس و نوع اگر شما معتقديد كه بايد خداوند خالق و مربّى آسمانها و زمين و موجودات آنها باشد و معرّفى فرمود خداوند را بأظهر خواص و آثارش و در واقع جواب حقيقى او را داد چون خالق و مربّى همه موجودات نميشود از جنس و نوع آنها باشد و بايد بخواص و آثار و اوصاف او را شناخت پس نميشود گفت چه چيز است يعنى از چه جنس و نوع است و استدلال نمود از وجود مصنوع بر وجود صانع ولى فرعون نفهميد يا خود را بنفهمى زد و رو باطرافيان خود كرد و گفت آيا شما نميشنويد سخن اين شخص را من ميپرسم خدا چه چيز است و سؤال از حقيقت او ميكنم او جواب ميدهد آفريننده آسمانها و زمين و موجودات است و از كار او خبر ميدهد و قمى ره در ضمن حديث سابق نقل نموده كه فرعون از كيفيّت خداوند سؤال‌


جلد 4 صفحه 102

نمود و موسى عليه السّلام گفت ربّ السّموات و الارض و ما بينهما ان كنتم موقنين پس فرعون از روى تعجب باصحابش گفت آيا شما نميشنويد من از كيفيّت خدا سؤال ميكنم او از وجودش جواب ميدهد و حضرت موسى چون ديد فرعون نفهميد يا خود را بنفهمى زد و او مدّعى ربوبيّت بود بر اهل عصر خود نه پيشينيان جوابى فرمود كه جاى اشكال و شبهه براى حاضرين باقى نماند و گفت پروردگار شما و پروردگار پدران شما كه اهل اعصار سابقه بودند و فرعون از جواب عاجز شد و نتوانست اشتباه كارى كند همان موافق نبودن جواب با سؤال را بهانه نمود و نسبت جنون بحضرت داد و استهزاء و سخريّه نمود ولى حضرت اعتنا نفرمود و استدلال خود را تعقيب فرمود بأمر مشهود عامّى كه گردش شبانه روز باشد بطرز نافع و ممتّع و مرتّب و منظّمى كه هر عاقلى ميتواند از آن پى بمدبّر عالم قدير حكيم كريم ببرد ولى محتاج بتعقّل و تأمل است لذا امر را معلّق بآن فرمود با اشاره بردّ نسبتى كه فرعون بآنحضرت داده بود بر او و اطرافيانش كه با او موافق بودند چون اشعار داشت بآنكه شما عقل نداريد كه تعقّل نميكنيد تا بدانيد و فرعون ديد ديگر محاجّه با حضرت موسى بصرفه و صلاح او تمام نميشود لذا از راه تهديد جلو آمد و گفت اگر خداى ديگرى براى خودت اختيار كنى تو را حبس ميكنم در زندان عمومى و گفته‌اند محبوسين او حبس دائم بودند و حضرت با كمال متانت در جواب فرمود اگر چه براى تو معجزه‌ئى اظهار نمايم كه دلالت واضح داشته باشد بر وجود خداوند قادر حكيم و صدق من در دعواى رسالت و كذب تو در دعواى ربوبيّت باز مرا حبس ميكنى ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَهُم‌ عَلَي‌َّ ذَنب‌ٌ فَأَخاف‌ُ أَن‌ يَقتُلُون‌ِ «14»

‌پس‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌بر‌ ‌من‌ گناهست‌ ‌پس‌ ميترسم‌ اينكه‌ مرا بقتل‌ رسانند.

جلد 14 - صفحه 13

مراد ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ گناهي‌ ‌از‌ موسي‌ سر زده‌ ‌باشد‌ چون‌ عقيده‌ مذهب‌ شيعه‌ اينست‌ ‌که‌ انبياء و اوصياء ‌آنها‌ معصوم‌ بودند ‌در‌ تمامي‌ عمر ‌از‌ زمان‌ ولادت‌ ‌تا‌ زمان‌ رحلت‌ و گفتيم‌ عصمت‌ نسبت‌ بدو چيز ‌است‌: يكي‌ معصيت‌ نه‌ صغيره‌ و نه‌ كبيره‌ ‌از‌ ‌آنها‌ محال‌ ‌است‌ صادر شود، ديگر ‌از‌ خطا و سهو و اشتباه‌ و نسيان‌ محفوظ بودند زيرا ‌اگر‌ احتمال‌ عصيان‌ ‌ يا ‌ خطا و اشتباه‌ و سهو ‌در‌ ‌آنها‌ داده‌ شود اطمينان‌ بقول‌ ‌آنها‌ پيدا نميشود و نقض‌ غرض‌ لازم‌ مي‌آيد ولي‌ ‌غير‌ شيعه‌ ‌از‌ يهود و نصاري‌ و اهل‌ تسنن‌ نسبتهاي‌ پستي‌ بآنها داده‌اند ‌من‌ جمله‌ يهود نسبت‌ بحضرت‌ لوط داده‌اند ‌که‌ ‌با‌ دختران‌ ‌خود‌ ‌در‌ حال‌ مستي‌ زنا كرد و ‌از‌ نسل‌ ‌آنها‌ هفتاد پيغمبر بوجود آمد. و نصاري‌ نسبت‌ بعيسي‌ ميدهند ‌که‌ ‌در‌ مجلس‌ عروسي‌ باعجاز شراب‌ درست‌ كرد بخواهش‌ مادرش‌ مريم‌ و اهل‌ تسنن‌ نسبت‌ ميدهند ‌که‌ العياذ باللّه‌ پيغمبر قبل‌ ‌از‌ بعثت‌ مشرك‌ و بت‌ پرست‌ ‌بود‌ و بعضي‌ گفتند تابع‌ دين‌ ابراهيم‌ ‌بود‌ و بعضي‌ گفتند تابع‌ دين‌ مسيح‌ ‌بود‌ و كفريات‌ زيادي‌ نسبت‌ بانبياء ميدهند و عقيده‌ شيعه‌ اينكه‌ قبل‌ ‌از‌ بعثت‌ بدين‌ ‌خود‌ ‌بود‌ بلكه‌

كنت‌ نبيا و الادم‌ ‌بين‌ الماء و الطين‌

، بلكه‌ مراد اينست‌ ‌که‌ فرعونيان‌ مرا گنه‌كار ميدانند بواسطه‌ قتل‌ قبطي‌ ‌که‌ شرحش‌ ‌در‌ سوره‌ قصص‌ ‌آيه‌ 14 ميآيد و لذا ‌گفت‌:

وَ لَهُم‌ عَلَي‌َّ ذَنب‌ٌ ‌يعني‌ ‌آنها‌ مرا گنه‌كار ميدانند بواسطه‌ قتل‌ قبطي‌.

فَأَخاف‌ُ أَن‌ يَقتُلُون‌ِ يقتلوني‌ بوده‌ كسره‌ بجاي‌ ياء ‌است‌ و ‌در‌ جاي‌ ديگر ميگويد:

قال‌َ رَب‌ِّ إِنِّي‌ قَتَلت‌ُ مِنهُم‌ نَفساً فَأَخاف‌ُ أَن‌ يَقتُلُون‌ِ (قصص‌ ‌آيه‌ 33).

تنبيه‌:

حضرت‌ موسي‌ ‌با‌ اينكه‌ پيغمبر اولو العزم‌ بوده‌ و كليم‌ اللّه‌ يك‌ نفر ‌از‌ قبطيان‌ ‌را‌ كشته‌ ‌بود‌ ميترسيد برود مبادا ‌او‌ ‌را‌ بكشند و برادرش‌ هارون‌ ‌را‌ كمك‌ طلبيد و امير المؤمنين‌ ‌با‌ اينكه‌ بسياري‌ ‌از‌ مشركين‌ ‌را‌ ‌در‌ بدر و حنين‌ و احزاب‌ كشته‌ ‌بود‌ تنها مأمور شد سوره‌ برائت‌ ‌را‌ ببرد و ‌بر‌ ‌آنها‌ بخواند.

ميان‌ ماه‌ ‌من‌ ‌تا‌ ماه‌ گردون‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 14)- از همه اینها گذشته «آنها بر من (به اعتقاد خودشان) گناهی دارند» (وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ). من یکی از این فرعونیان ستمگر را به هنگامی که با یک مرد بنی اسرائیلی مظلوم درگیر بود با ضربه قاطع خود کشته‌ام.

از این نظر «می‌ترسم (به عنوان قصاص) مرا به قتل برسانند» و این رسالت عظیم به پایان نرسد (فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ).

موسی ترسی برای شخص خود نداشت بلکه از این بیم داشت که قبل از رسیدن به مقصد از پای در آید، لذا از خداوند تقاضای نیروی بیشتر برای این مبارزه می‌کند.

نکات آیه

۱ - موسى(ع)، فردى مجرم (قاتل) از نظر نظام فرعونى (و لهم علىَّ ذنب) مقصود از «ذنب» قتل مرد قبطى است که موسى در پى آن، از مصر فرار کرد و به مدین رفت.

۲ - رفتار گذشته موسى(ع) (قتل مرد قبطى)، از نظر دستگاه فرعونى جرم محسوب مى شد، نه از دیدگاه خود وى (و لهم علىَّ ذنب) برداشت یاد شده بدان احتمال است که تعبیر (لهم علىّ...) اشاره اى باشد به این که آنان مرا مجرم مى دانند; گرچه واقعًا گناهکار نیستم.

۳ - پیش بینى موسى(ع) نسبت به مشکلات راه رسالت خود و استفسار وى از خدا (قال ربّ ... و لهم علىَّ ذنب فأخاف أن یقتلون) موسى با بیان مشکلات خویش، در مقام شانه خالى کردن از زیر بار رسالت نیست; بلکه با طرح مشکلات در درگاه خداوند، از او راه حل مى جوید.

۴ - بیم موسى(ع) از اقدام فرعونیان مبنى بر قتل او به خاطر رفتار گذشته اش (قتل مرد قبطى) (فأخاف أن یقتلون)

۵ - نگرانى موسى(ع) از عدم ایفاى کامل رسالت بود، نه صرف کشته شدن. (أخاف أن یکذّبون ... فأخاف أن یقتلون) سخنان پیشین موسى، در باره بررسى موانع رسالت و رفع آنهابود. اظهار نگرانى او از کشته شدن نیز مى تواند در آن جهت باشد.

موضوعات مرتبط

  • ترس: ترس از قتل ۴
  • موسى(ع): پیش بینى موسى(ع) ۳; ترس موسى(ع) ۴; جرایم موسى(ع) ۱، ۲; عمل به تکلیف موسى(ع) ۵; عوامل نگرانى موسى(ع) ۵; قتل موسى(ع) ۴; قتلهاى موسى(ع) ۱، ۲، ۴ ; قصه موسى(ع) ۱، ۲، ۴; گفتگوى موسى(ع) با خدا ۳; مشکلات موسى(ع) ۳; موسى(ع) و فرعونیان ۴

منابع