الحج ١٩

از الکتاب
کپی متن آیه
هٰذَانِ‌ خَصْمَانِ‌ اخْتَصَمُوا فِي‌ رَبِّهِمْ‌ فَالَّذِينَ‌ کَفَرُوا قُطِّعَتْ‌ لَهُمْ‌ ثِيَابٌ‌ مِنْ‌ نَارٍ يُصَبُ‌ مِنْ‌ فَوْقِ‌ رُءُوسِهِمُ‌ الْحَمِيمُ‌

ترجمه

اینان دو گروهند که درباره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند؛ کسانی که کافر شدند، لباسهایی از آتش برای آنها بریده شده، و مایع سوزان و جوشان بر سرشان ریخته می‌شود؛

|اينان (مؤمنان و كافران) دو خصم‌اند كه در باره‌ى پروردگارشان به خصومت برخاسته‌اند. پس كسانى كه كافر شدند، جامه‌هايى از آتش برايشان بريده شده است و از بالاى سرشان آب جوشان ريخته مى‌شود
اين دو [گروه،] دشمنان يكديگرند كه در باره پروردگارشان با هم ستيزه مى‌كنند، و كسانى كه كفر ورزيدند، جامه‌هايى از آتش برايشان بريده شده است [و] از بالاى سرشان آب جوشان ريخته مى‌شود.
این دو گروه (مؤمن و کافر) مخالف و دشمن یکدیگرند که در (دین) خدای خود باهم به جدال برخاستند، و کافران را لباسی از آتش دوزخ به قامت بریده‌اند و بر سر آنان آب سوزان جهنم فرو ریزند.
این دو [گروهِ حق پیشه و باطل گرا] دشمن یکدیگرند که درباره پروردگارشان در جدال و ستیزند [گروه حق پیشه، پروردگار را به صفاتی وصف می کنند که شایسته اوست و گروه باطل گرا او را به اموری می ستایند که سزاوار او نیست]، پس کسانی که کافر شدند برای آنان لباس هایی از آتش [به اندازه اندامشان] بریده شده و از بالای سرشان مایع جوشان [به روی آنان] ریخته می شود،
اين دو گروه در باره پروردگارشان به خصومت برخاسته‌اند. براى آنان كه كافرند جامه‌هايى از آتش بريده‌اند و از بالا بر سرشان آب جوشان مى‌ريزد.
اینان حریفانی هستند که در حق پروردگارشان مجادله کرده‌اند، اما کسانی که کفرورزیده‌اند، بر بالای آنان جامه‌هایی از آتش بریده‌اند [و] از بالای سرهایشان آب جوش ریخته شود
اينها- مؤمنان و كافران- دو گروه دشمن يكديگرند كه در باره [هستى و يگانگى‌] پروردگارشان با هم ستيزه كردند پس كسانى كه كافر شدند برايشان جامه‌هايى از آتش بريده‌اند [و] از بالاى سرشان آب جوشان مى‌ريزند
اینان که دو دسته‌ی مقابل هم (مردمان، به نام مؤمنان و کافران) می‌باشند (و در آیه‌های متعدّد ذکری از ایشان رفته است) درباره‌ی (ذات و صفات) خدا به جدال پرداخته‌اند و به کشمکش نشسته‌اند. کسانی که کافرند، (خداوند برایشان آتش دوزخ را تهیّه دیده، و انگار آتش آن) جامه‌هائی (است که به تن آنان چست بوده و) برای آنان از آتش بریده (و دوخته) شده است. (علاوه بر آن) از بالای سرهایشان (بر آنان) آب بسیار گرم و سوزان ریخته می‌شود.
این دو (گروه با یکدیگر) دشمنانند (که) درباره‌ی پروردگارشان با هم بسی دشمنی (و ستیزه) کردند. پس کسانی که کفر ورزیدند، جامه‌هایی بسیار از آتش برایشان بریده شده است (و) از بالای سرهاشان مایع جوشان ریخته می‌شود.
اینان دو دشمنند که ستیزه کردند در پروردگار خویش پس آنان که کافر شدند بریده شد برای ایشان جامه هائی از آتش ریخته شود از فراز سرهای ایشان آب جوشان‌

Here are two adversaries feuding regarding their Lord. As for those who disbelieve, garments of fire will be tailored for them, and scalding water will be poured over their heads.
ترتیل:
ترجمه:
الحج ١٨ آیه ١٩ الحج ٢٠
سوره : سوره الحج
نزول : ١٠ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«هذَانِ»: این دو گروه. مراد مؤمنان و کافران بوده که پیوسته در صفوف مختلف مبارزه با یکدیگرند. «خَصْمَانِ»: طرفین دعاوی. دو دسته مقابل هم. خصم برای یک نفر و بیشتر استعمال می‌گردد، و در اینجا مراد دسته و گروه است (نگا: ص / ). «یُصَبُّ»: ریخته می‌شود. «الْحَمِیمُ»: آب بسیار گرم و سوزان و جوشان.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

ابوذر غفارى با تأکید به سوگند درباره صدق گفتار خویش گوید: این آیه درباره مؤمنین و کفارى است که در جنگ بدر مبارزه کرده بودند مانند حمزة بن عبدالمطلب که در جنگ مزبور عتبة بن ربیعه را کشته بود و على بن ابى‌طالب که ولید بن عتبة را کشته بوده و عبیدة بن الحرث بن عبدالمطلب که شیبة بن ربیعه را به قتل رسانیده بوده.[۱]

(چنانچه شیخ بزرگوار ما نیز بدون ذکر عنوان شأن نزول در این باره اشاره اى نموده است) و نیز گویند: درباره اهل قرآن و اهل کتاب نازل شده، چنان که ابن عباس گفته است و همچنین گویند درباره مؤمنین و کفار نازل شده چنان که حسن بصرى و مجاهد و کلبى گفته اند.[۲]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ «19» اين دوگروه مخالف، (كثيرى كه اهل عبادتند باكثير ديگرى كه مستحق عذابند) درباره‌ى پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند، پس براى كسانى كه كفر ورزيدند، لباس‌هايى از آتش بريده شده است، (و) از بالاى سرشان مايع جوشانى ريخته مى‌شود.

پیام ها

1- در طول تاريخ نزاع درباره خداوند بوده است. «اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ»

2- لباس هر يك از دوزخيان، مخصوص بدن اوست. «قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ»

3- لباس آتشين دوزخيان سرد نمى‌شود و دائماً از بالاى سرشان مواد گداخته به آن تزريق مى‌شود. «يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ «19»

شأن نزول: ابن عباس نقل نموده كه اهل كتاب با عده اى اصحاب در مقام مخاصمه بر آمده گفتند: پيغمبر ما مقدم و دين ما قديم است و ما به حقيقت از شما سزاوارتريم و دين ما محكمتر باشد. مؤمنان جواب دادند كه: ما پيغمبر خود و پيغمبر شما و جمع انبياى پيشين را تصديق مى‌كنيم و به كتاب خود و كتاب شما و ساير كتب سماويه ايمان داريم، و شما با آنكه پيغمبر و كتاب ما را

جلد 9 - صفحه 35

مى‌شناسيد از روى حقد و حسد تصديق نمى‌كنيد، پس حق به طرف ما باشد نه شما؛ حق تعالى آيه شريفه را نازل فرمود: «1» هذانِ خَصْمانِ‌: اين دو گروه كه دشمنان يكديگرند، اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ‌:

جنگ و جدال نمودند در دين پروردگار خود. فَالَّذِينَ كَفَرُوا: پس آنان كه كافر شدند، قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ: بريده شود براى ايشان به مقدار جثه ايشان جامه هائى از آتش كه همه جسد آنها را فرا گيرد، يعنى چون مقطعات نيران را پوشند و بر قد و قامت ايشان باشد و مانند جامه، احاطه جميع بدن ايشان نمايد.

ابو سعيد خدرى گفته كه جامه نحاس باشد از آتش كه حرارت آن بيش از آتش است و با وجود آن، يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ‌: ريخته مى‌شود بر سرهاى ايشان، يعنى بريزند بر سر ايشان آبى كه از غايت گرمى. «2»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ «19» يُصْهَرُ بِهِ ما فِي بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ «20» وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِيدٍ «21» كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ «22» إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ «23»

وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى‌ صِراطِ الْحَمِيدِ «24»

ترجمه‌

- اين دو گروه دو نزاع كننده‌اند كه منازعه نمودند در باره پروردگارشان پس آنانكه كافر شدند بريده شود براى آنها جامه‌هائى از آتش ريخته ميشود از بالاى سرهاشان آب گرم‌

گداخته ميشود بآن آنچه در شكمهاى آنها است و پوستهاشان‌

و از براى آنها است گرزهائى از آهن‌

هر گاه اراده كنند كه بيرون آيند از آن از اندوه باز گردانيده شوند در آن و گويند بچشيد عذاب آتش سوزان را

همانا خدا داخل ميكند آنانرا كه ايمان آوردند و بجا آوردند كارهاى شايسته را در بهشتهائيكه ميرود در زمين آنها نهرها زيور كرده شوند در


جلد 3 صفحه 597

آن بدست بندهائى از طلا و مرواريد و لباسشان در آن پرنيان است‌

و هدايت كرده شوند بپاكيزه‌ئى از گفتار و هدايت كرده شوند براه خداوند سزاوار ستايش.

تفسير

- از آيات سابقه معلوم شد كه مردم روى زمين دو فرقه‌اند يك فرقه مؤمن موّحد ساجد و يك فرقه كافر مشرك متكبّر اگر چه اين فرقه بعضى مشرك تحقيقى و بعضى تقريبى هستند ولى كفر ملّت واحده است و در مقابل آن ايمان است و كمال ايمان بنصّ قرآن ولايت ائمه اطهار است و كسيكه قبول ولايت ننموده كافر است اگر چه ظاهرا مسلمان باشد پس فرد اجلى از عنوان دو دشمن و دو منازع كه ظاهرا مؤمن و كافر است ائمه اطهار عليهم السلام و بنى اميّه لعنهم اللّه تعالى ميباشند چنانچه قمّى ره نقل فرموده و در خصال از امام حسين عليه السّلام تأكيده شده و لفظ خصم بر واحد و جمع اطلاق ميشود و اينجا مراد دو جماعت مؤمنين و كفّارند كه با يكديگر هميشه در باره خدا و اوصاف كمال و جمال و جلال او نزاع دارند و اين خصومت ما بين آنها باقى است تا روز قيامت كه خداوند فصل كند چنانچه در اين آيه فرموده پس كسانيكه كافر شدند بدست قدرت براى آنها بريده شده جامه‌هائى از آتش و ريخته ميشود بر سر آنها آب جوش كه گداخته ميشود از اثر آن احشاء و امعاء آنها چون بقدرى حرارت دارد كه مستقيما از سر وارد اندرونشان ميشود و اجزاء باطن آنها را متلاشى ميكند و بعدا اثر ميكند در پوست ظاهر بدنشان و آنرا ميگدازد و ساخته شده براى آنها گرزهائى از آهن كه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده اگر يكى از آن گرزها را در زمين بگذارند و تمام انس و جنّ جمع شوند و بخواهند آنرا از جاى خود حركت دهند نميتوانند و قمّى ره نقل فرموده كه چنان در آتش كباب ميشوند كه لب پائين آنها بنافشان ميرسد و لب بالاشان بوسط سرشان و هر وقت شعله آتش آنها را از قعر جهنّم بالا آورد و بخواهند از جهنّم بيرون آيند براى شدّت غم و اندوه و هراس با آنگرزها ملائكه بسرشان ميزنند بطوريكه بقعر جهنّم معاودت نمايند و ميگويند بچشيد عذاب آتش سوزان را كه در دنيا منكر بوديد و فكر نميكرديد تا باور كنيد و امّا كسانيرا كه ايمان آوردند و كارهاى ايشان در دنيا شايسته و خوب بوده خداوند بفضل و كرم خود داخل ميفرمايد در باغهائيكه جارى است در زمين يا از زير قصرهاى آنها نهرهاى آب‌


جلد 3 صفحه 598

شيرين و شير و شربت و زيور كرده ميشوند بامر الهى بتوسط ملائكه در آنجا بزيورهائى از قبيل دست بندهاى طلاى مرّصع بمرواريد براى آنكه در دنيا از زينت طلا اجتناب نمودند و در آخرت بايد مفتخر باشند بنشان الهى و لباس ايشان هم در آنجا بهمين ملاحظه پرنيان و حرير خواهد بود كه ابريشم خالص است و در دنيا بر مردها حرام بوده و ايشان صبر نمودند بر ترك آن و بعضى لؤلؤ را بكسر قرائت نموده‌اند و بنابراين عطف بر ذهب است و بقرائت مشهوره ممكن است عطف بر محلّ من اساور باشد و ممكن است مفعول فعل مقدّر و بنابراين زينت مستقلّى خواهد بود يعنى و زيور كرده شوند بمرواريد و در هر حال معلوم است كه لباسشان حرير و زيورشان طلا و مرواريد است و از جمله خصائص اهل ايمان آنستكه هدايت شدند بقول طيّب و گفتار پاكيزه كه آن كلمه طيّبه لا اله الا اللّه محمّد رسول اللّه است و هدايت شدند براه مستقيم خداوند حميد كه ولايت ائمه اطهار است چنانچه قمّى ره نقل فرموده و در محاسن از امام باقر عليه السّلام و در كافى از امام صادق عليه السّلام تأكيد شده است و محتمل است مراد هدايت بقول طيّب در آخرت باشد چون گفتار اهل ايمان در بهشت تحيّت و سلام بيكديگر و حمد و شكر الهى است و مؤيّد اينمعنى است روايت قمى ره از امام صادق عليه السّلام در مقامات اهل بهشت كه فرموده كمتر نعيم بهشت بمشام ميرسد بويش از هزار سال راه بمسافت دنيا و كمترين منازل اهل بهشت منزلى است كه اگر جنّ و انس در آن وارد شوند و از طعام و شراب آن بخورند و بياشامند چيزى كم نميشود و كمترين اشخاصيكه وارد بهشت ميشوند كسى است كه سه باغ مرتفع از زمين بترتيب باو ميدهند چون وارد باغ اوّل كه پائين‌تر است ميشود مى‌بيند از خدّام و نهرها و ميوجات بقدريكه خدا ميداند و پر ميشود چشم و دلش از روشنى و خوشحالى و حمد و شكر الهى را بجا ميآورد پس باو ميگويند سرت را بالا كن باغ دوم را ببين و چون نظر ميكند در باغ دوم نعمتهائى مى‌بيند كه در باغ اوّل نبوده و طالب آن ميشود و او را آنجا ميبرند و چون داخل ميشود حمد و شكر الهى را بجا ميآورد و خداوند ميفرمايد در بهشت را بر وى او باز كنيد و باو ميگويند سرت را بالا كن ببين وقتى سرش را بالا ميكند مى‌بيند در خلد بروى او باز شده و چندين برابر نعمتهاى سابق براى او


جلد 3 صفحه 599

در آنجا مهيّا است و مسرّتش زياد ميشود و عرضه ميدارد پروردگار احمد بر نعمتهاى بى‌منتهاى تو كه منّت نهادى بر من ببهشت و نجات دادى مرا از جهنّم بعدا شمّه‌ئى از اوصاف حور العين و كثرت عدد آنها را بيان فرموده از آن جمله آنكه از شدّت لطافت مغز ساق پاى آنها از زير هفتاد حلّه بهشتى نمودار است رزقنا اللّه تعالى انشاء اللّه ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


هذان‌ِ خَصمان‌ِ اختَصَمُوا فِي‌ رَبِّهِم‌ فَالَّذِين‌َ كَفَرُوا قُطِّعَت‌ لَهُم‌ ثِياب‌ٌ مِن‌ نارٍ يُصَب‌ُّ مِن‌ فَوق‌ِ رُؤُسِهِم‌ُ الحَمِيم‌ُ «19» يُصهَرُ بِه‌ِ ما فِي‌ بُطُونِهِم‌ وَ الجُلُودُ «20»

‌اينکه‌ دو دو خصم‌ هستند ‌با‌ يكديگر ‌در‌ موضوع‌ دين‌ و ‌خدا‌ مخاصمه‌ مي‌كنند ‌پس‌ كساني‌ ‌که‌ كافر هستند بريده‌ مي‌شود ‌بر‌ ‌آنها‌ لباس‌ ‌از‌ آتش‌ ريخته‌ مي‌شود ‌از‌ بالاي‌ سر ‌آنها‌ حميم‌ جهنّم‌ پخته‌ مي‌شود و آب‌ مي‌شود آنچه‌ ‌در‌ درون‌ ‌آنها‌ ‌است‌ و پوستهاي‌ ‌آنها‌.

(هذان‌ِ خَصمان‌ِ): كفّار و مؤمنين‌.

(اختَصَمُوا فِي‌ رَبِّهِم‌): ‌در‌ ايمان‌ و كفر توحيد و شرك‌، ‌در‌ بعض‌ اخبار داريم‌ راجع‌ ‌به‌ جنگ‌ بدر ‌است‌ ‌که‌ امير المؤمنين‌ و حمزه‌ و عبيدة ‌بن‌ حارث‌ ‌بن‌ ‌عبد‌ المطّلب‌ مقابل‌ شدند ‌با‌ عتبة ‌بن‌ ربيعه‌ و وليد ‌بن‌ عتبه‌ و شيبه‌ ‌از‌ مشركين‌، امير المؤمنين‌ وليد ‌را‌ كشت‌ حمزه‌ عتبه‌ ‌را‌ بقتل‌ رسانيد و عبيده‌ شيبه‌ ‌را‌ بدرك‌ وارد كرد، و ‌در‌ بعض‌ اخبار

جلد 13 - صفحه 283

دارد ‌که‌ ‌در‌ مورد مخاصمه دو دسته‌ ‌بعد‌ ‌از‌ رحلت‌ پيغمبر درباره امير المؤمنين‌ دوستان‌ ‌او‌ ‌با‌ دشمنان‌ ‌او‌، ‌در‌ بعض‌ اخبار دارد كفار يهود ‌با‌ مسلمين‌ ‌در‌ حقّانيّت‌ دين‌ اسلام‌ و بطلان‌ ‌آن‌. و مكرّر گفته‌ايم‌ ‌که‌ اخبار بيان‌ مصاديق‌ مي‌كند منافي‌ ‌با‌ اطلاق‌ نيست‌، مراد اهل‌ حق‌ّ و اهل‌ باطل‌ هستند چه‌ ‌از‌ مشركين‌ و ساير كفّار و اهل‌ ضلالت‌ ‌با‌ موحدين‌ و مؤمنين‌ و ارباب‌ هدايت‌ دائما خصم‌ يكديگر هستند و ‌با‌ يكديگر مخاصمه‌ مي‌كنند و جمله ‌بعد‌ ‌هم‌ قرينه‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ دعوي‌ ‌است‌ ‌که‌ مي‌فرمايد:

(فَالَّذِين‌َ كَفَرُوا) و ضلّوا.

(قُطِّعَت‌ لَهُم‌): ‌يعني‌ بريده‌ و دوخته‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌براي‌ ‌آنها‌.

(ثِياب‌ٌ مِن‌ نارٍ): ‌که‌ ‌اگر‌ يكي‌ ‌از‌ ‌آن‌ لباس‌ها ‌را‌ ‌در‌ دنيا بياورند تمام‌ هلاك‌ مي‌شوند.

(يُصهَرُ بِه‌ِ ما فِي‌ بُطُونِهِم‌): آب‌ مي‌شود آنچه‌ ‌در‌ شكم‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌از‌ امعاء و ‌غير‌ ‌آنها‌.

(وَ الجُلُودُ): پوست‌ بدن‌ ‌آنها‌ سوخته‌ و ‌در‌ ‌هم‌ كشيده‌ مي‌شود.

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 19)

شأن نزول:

«روز جنگ بدر، سه نفر از مسلمانان (علی علیه السّلام و حمزه، و عبیدة بن حارث بن عبد المطلب) به میدان نبرد آمدند و به ترتیب «ولید بن عتبه» و «عتبة بن ربیعه» و «شیبة بن ربیعه» را از پای در آوردند.

آیه نازل شد و سر نوشت این مبارزان را بیان کرد.

ولی وجود شأن نزول خاص هرگز مانع عمومیت مفهوم آیه نمی‌شود.

تفسیر:

دو گروه متخاصم در برابر هم! در آیات گذشته به گروه مؤمنان و طوائف مختلفی از کفار اشاره شده بود، و مخصوصا آنها را به صورت شش گروه بیان کرد، در اینجا می‌فرماید: «این دو دسته (مؤمنان و غیر مؤمنان) در باره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند» (هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ).

سپس چهار نوع مجازات کافرانی را که دانسته و آگاهانه حق را انکار کردند بیان می‌کند:

نخست از لباس آنها شروع کرده، می‌گوید: «پس کسانی که کافر شدند لباسهایی از آتش برای آنها بریده می‌شود» (فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نارٍ).

این جمله ممکن است اشاره به آن باشد که واقعا قطعاتی از آتش به صورت لباس برای آنها بریده و دوخته می‌شود! و یا کنایه از این باشد که آتش دوزخ از هر سو آنها را مانند لباس احاطه می‌کند.

دیگر این که: «مایع سوزان و جوشان حمیم دوزخ بر سر آنها ریخته می‌شود» (یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِیمُ).

نکات آیه

۱ - جبهه توحید و جبهه شرک، دو جبهه اى هستند متخاصم و دشمن یکدیگر. (هذان خصمان) «هذان» اشاره است به فرقه هاى موحد و مشرک که در آیه ۱۷ از آنان یاد شده است.

۲ - جبهه توحید، جبهه اى است معتقد به ربوبیت بى شریک خدا و جبهه شرک، جبهه اى است منکر ربوبیت خدا و معتقد به پروردگارى غیر او. (هذان خصمان اختصموا فى ربّهم فالذین کفروا)

۳ - خدا، پروردگار آدمیان است. (فى ربّهم)

۴ - نیاز انسان به پروردگار، باور مشترک همه ادیان توحیدى و مکاتب شرک (هذان خصمان اختصموا فى ربّهم) از این آیه شریفه، استفاده مى شود که آنچه مورد اختلاف واقع شده، مصداق «پروردگار» است و اما اصل نیاز انسان به پروردگار، باورى پذیرفته شده در میان تمامى مکاتب و ادیان بوده است.

۵ - شرک و انکار ربوبیت خدا، گناهى نابخشودنى و گرفتار کننده به آتش دورخ است. (فالذین کفروا قطّعت لهم ثیاب من نار)

۶ - براى شرک پیشگان منکر ربوبیت خدا، در دوزخ جامه هایى از آتشى ویژه مى برند و بر آنان مى پوشانند. (فالذین کفروا قطّعت لهم ثیاب من نار) تنکیر «نار» نشانگر این نکته است که جامه هایى که براى اهل شرک خواهند برید از جنس آتشى به خصوص خواهد بود نه از هر آتشى.

۷ - وجود آتشهاى متنوع و متفاوت در دوزخ (قطّعت لهم ثیاب من نار)

۸ - جامه هاى آتشین در دوزخ، جامه هایى است بسیار آزار دهنده و سخت سوزاننده. (قطّعت لهم ثیاب من نار) تنکیر «نار» علاوه بر این که بیانگر نوعى خاص از آتش است نشاندهنده شدت سوزانندگى و آسیب رسانى آن نیز مى تواند باشد.

۹ - فروریخته شدن آب داغ و جوشان بر فرق سر اهل شرک یکى دیگر از عذابهاى آنان در دوزخ (یصبّ من فوق رءوسهم الحمیم) «صَبّ» مصدر مجهول «یُصبّ» به معناى ریخته شدن و «حمیم» به معناى آب داغ و جوشان است.

۱۰ - وجود سازگارى میان عناصر طبایع متضاد در جهان آخرت (قطّعت لهم ثیاب من نار یصبّ من فوق رءوسهم الحمیم) وجود آتش و آب داغ در دوزخ بیانگر مطلب فوق است.

موضوعات مرتبط

  • آخرت: تضاد در آخرت ۱۰; ویژگیهاى آخرت ۱۰
  • ادیان: هماهنگى ادیان ۴
  • انسان: مربى انسان ها ۳; نیازهاى معنوى انسان ۴
  • جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۳
  • جهنمیان: لباس جهنمیان ۶، ۸
  • جهنم: آب داغ جهنم ۹; تنوع آتش جهنم ۷; عذابهاى جهنم ۸، ۹; موجبات جهنم ۵
  • خدا: ربوبیت خدا ۳; مکذبان ربوبیت خدا ۲; مکذبان ربوبیت خدا در جهنم ۶
  • شرک: کیفر شرک ۵; گناه شرک ۵
  • عقیده: عقیده به توحید ربوبى ۲; عقیده به ربوبیت غیرخدا ۲
  • گناه: گناه نابخشودنى ۵
  • لباس: لباس آتشین ۶، ۸
  • مشرکان: دشمنان مشرکان ۱; عذابهاى اخروى مشرکان ۹; عقیده مشرکان ۲; مشرکان در جهنم ۶
  • موحدان: دشمنان موحدان ۱; عقیده موحدان ۲
  • نیازها: نیاز به مربى ۴

منابع

  1. تفسیر مجمع البیان و صحیح بخارى.
  2. تفسیر مجمع البیان.