التكوير ٢٢

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ مَا صَاحِبُکُمْ‌ بِمَجْنُونٍ‌

ترجمه

و مصاحب شما [= پیامبر] دیوانه نیست!

|و اين رفيق شما ديوانه نيست
و رفيق شما مجنون نيست؛
و رسول عصر شما هرگز دیوانه نیست.
و رفیق و یار شما دیوانه نیست.
و همصحبت شما ديوانه نيست.
و همسخن شما دیوانه نیست‌
و يار شما- پيامبر
همدم و معاشر شما (محمّد پسر عبدالله) دیوانه نیست (و خوب او را می‌شناسید و به عقل و شخصیّت و بزرگی او اعتراف دارید).
و (این) مصاحب و همنشین شما مجنون نیست.
و نیست یار شما دیوانه‌

Your friend is not possessed.
ترتیل:
ترجمه:
التكوير ٢١ آیه ٢٢ التكوير ٢٣
سوره : سوره التكوير
نزول : ١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«صَاحِبُ»: دوست و رفیق. مُصاحب و مُعاشر. تعبیر صاحب، اشاره به این است که او سالیان دراز در میان قریشیان زندگی کرده بود و او را امین می‌نامیدند، و تا وحی برای وی نیامده بود او را خردمند و هوشمند و فرزانه می‌دانستند، ولی پس از آن دیوانه‌اش قلمداد می‌کردند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ «22» وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ «23» وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ «24» وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجِيمٍ «25»

و همانا مصاحب شما (پيامبر،) جنّ زده نيست. و قطعاً آن (فرشته وحى)


«1». تفسير مجمع البيان.

«2». مدّثر، 33.

جلد 10 - صفحه 400

را در افق روشن ديده است. و او بر غيب بخيل نيست (و آنچه را دريافت كرده، دريغ نمى‌كند). و آن قرآن، از القائات شيطانِ رانده شده نيست.

نکته ها

«ضنين» از «ضن» به معناى بخل ورزيدن است. اين كلمه يك بار بيشتر در قرآن به كار نرفته است.

مخالفان پيامبر، به او نسبتِ مجنون مى‌دادند و مراد آنان، ارتباط پيامبر با جنّيان بود و در واقع، قرآن را از القائات جنّ بر پيامبر مى‌دانستند. لذا اين آيات، در مقام رفع اين تهمت مى‌فرمايد: پيامبر، فرشته وحى را به روشنى ديده و قرآن را از او دريافت كرده است، نه آنكه شيطان بر قلب پيامبر چيزى را القا كرده باشد و او گمان نموده كه وحى الهى است.

پیام ها

1- گاهى بايد تهمت‌ها را بى‌جواب نگذاشت و پاسخ داد. «وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ»

2- پيامبر، همراه با مردم و در كنار آنان زندگى مى‌كرد. «صاحِبُكُمْ»

3- بهترين نشانه‌ى سالم بودن عقل پيامبر، آن است كه شما عمرى با او مصاحبت و معاشرت داشته و هيچ فكر و كردار و گفتار و رفتار ناروايى از او نديده‌ايد.

«وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ»

4- پيامبر، جبرئيل را مى‌ديد. «وَ لَقَدْ رَآهُ» (چنانكه در سوه نجم آيه 13 مى‌فرمايد:

«لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى‌»)

5- در برابر تحقيرها، تكريم تحقير شده‌ها لازم است. «لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ»

6- در جايگاه ملاقات پيامبر با جبرئيل، جاى هيچ ابهامى نيست. «بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ»

7- شكر علم، بازگويى آن است و بخل علمى، امرى ناپسند است. «وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ»

8- پيامبر اكرم علم غيب مى‌دانست. «وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ»

9- رسول خدا، نه از درون گرفتار جنون است: «ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ» و نه از بيرون تحت تأثير القائات شيطانى است. «وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجِيمٍ»

10- قرآن، در مرحله نزول از هرگونه تحريفى محفوظ است و جبرئيل هيچ گونه دخل و تصرّفى در آن نمى‌كند، رَسُولٍ كَرِيمٍ‌ ... أَمِينٍ‌ همان گونه كه در مرحله‌

جلد 10 - صفحه 401

ابلاغ، دچار هيچ كم و كاست نمى‌شود. «وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ»

11- قرآن، سخن فرشته وحى است، نه شيطان مطرود. لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ‌ ... ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجِيمٍ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ «22»

بعد از بيان حقيّت قرآن و نزول از نزد حضرت منّان، خطاب فرمايد به كافران‌


«1» مجمع البيان طبرسى، (چ 1403 هج.) ج 5، ص 446.

«2» تفسير التبيان طوسى، (چ نجف 1383 هج.) ج 10، ص 286.

جلد 14 - صفحه 76

كه:

وَ ما صاحِبُكُمْ‌: و نيست صاحب و يار شما يعنى حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه شما را دعوت مى‌كند به راه حق، بِمَجْنُونٍ‌: ديوانه كه عقل او؟؟؟ باشد و؟؟؟ حق و باطل و صحت و فساد نتواند نمود.

بيان- اين كلام نيز جواب قسم است. يعنى سوگند به امور مذكوره كه قرآن؟؟؟ جبرئيل از نزد حضرت سبحان بر پيغمبر صاحب اكرام نازل شده و پيغمبر مجنون نيست، چنانچه كفّار گمان كنند. بلكه اعقل زمانه و عقل كل و خاتم رسل است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ «15» الْجَوارِ الْكُنَّسِ «16» وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ «17» وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ «18» إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ «19»

ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ «20» مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ «21» وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ «22» وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ «23» وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ «24»

وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجِيمٍ «25» فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ «26» إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ «27» لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ «28» وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ «29»

ترجمه‌

پس قسم نميخورم به پنج ستاره‌

كه سيّارات پوشيده شدگانند

و بشب وقتى كه رو كند بتاريكى‌

و بصبح وقتى كه بدمد

كه همانا آن سخن پيام آور مكرّمى است‌

كه داراى قوّت و نزد صاحب مقرّ سلطنت با منزلت است‌

فرمانروا است در آنجا داراى امانت است‌

و نيست معاشر و مصاحب شما ديوانه‌

و بتحقيق ديد او را در افق روشن‌

و نيست او در خبرهائى كه از غيب باو ميرسد امساك كننده‌

و نيست آن سخن شيطان رانده شده‌

پس كجا ميرويد

نيست آن مگر موجب تذكّر براى جهانيان‌

براى هر كه بخواهد از شما كه براستى و درستى ثابت باشد

و نميخواهيد مگر آنكه بخواهد خدا پروردگار جهانيان.

تفسير

خداوند متعال پس از ذكر اوضاع قيامت در آيات سابقه قسم ياد فرموده اگر كلمه لا زائده باشد كه معمول در كلام عرب است يا فرموده قسم نميخورم چون حاجت بقسم نيست يا نفى فرموده عقيده كفّار را بكلمه لا اوّلا و بعدا قسم ياد فرموده بستارگان رجوع كننده بمسير خودشان در افلاكشان چون خنّس بمعناى رواجع است و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه آنها پنج ستاره سيّاره‌اند عطارد و زهره و مرّيخ و مشترى و زحل و در مجمع آنرا بستارگان كه در روز مخفى و در شب آشكارند تفسير نموده و فرموده خنّس و كنّس جمع خانس و كانس است و هر دو بمعناى مستور و مختفى است و مؤيّد معناى اوّل آنست كه موصوف شده بجوارى يعنى سيّارات كه جارى ميشوند در افلاكشان و نيز موصوف شده بكنّس‌


جلد 5 صفحه 352

كه بمعناى متواريات و پوشيده شدگان بنور آفتاب است و ظاهر آنست كه هر يك از آنها معناى مستقلّى است نه آنكه كنّس مؤكّد خنّس باشد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد ستارگانند كه مخفى ميشوند در روز پس آشكار نميگردند و در بعضى از روايات معتبره بامام غائب عليه السّلام تأويل شده و فائده قسم ياد نمودن تأكيد است و اگر مراد قسم نميخورم باشد آن هم يك نوع تأكيد در كلام است و اين احتمالات در اين تركيب مكرر ذكر شده و نيز قسم ياد فرموده بشب وقتى كه اقبال نمايد بتاريكى يا ادبار نمايد بآن چون از لغات اضداد است و در روايات بهر دو معنى تفسير شده و بصبح وقتى كه بدمد و قمى نقل فرموده وقتى كه بر آيد و تعبير از آن به تنفّس براى اقبال روح و نسيم است اين قسمها براى آنست كه مردم دير باور قبول كنند كه قرآن قول جبرئيل مكرّم پيام آور خداوند است يعنى سخن آورنده كلام او است نزد پيغمبر خاتم و جبرئيل داراى قوّت و نزد صاحب تخت و سلطنت داراى مكانت و قرب و منزلت است و مطاع و فرمانفرما است در آن بارگاه نسبت بساير ملائكه و امين است در وحى الهى كه كم و زياد نميكند و روايت شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بجبرئيل فرمود خداوند تو را بقوّت و امانت ستوده چگونه است آن عرض كرد امّا قوّتم آنست كه چهار شهر لوط را كه هر شهر چهار هزار مرد جنگى داشت غير از زنان و كودكان از بيخ و بن كندم و بالا بردم تا جائيكه صوت مرغها و سگهاى آنها را اهل آسمانها شنيدند پس واژگون نمودم آنها را و افكندم بر زمين و اما امانتم آنست كه تا كنون از حدود چيزيكه بمن سپرده شده تجاوز ننمودم و نيز روايت شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعد از نزول و ما ارسلناك الّا رحمة للعالمين از جبرئيل پرسيد آيا از اين رحمت چيزى بتو واصل شده عرض كرد بلى من از عاقبت امر خود ترسان بودم تا وقتى كه خداوند مرا ببركت تو ستود بقول خود ذى قوّة عند ذى العرش مكين و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام اين جمله را بجبرئيل تفسير نموده و مطاع ثمّ امين را بمطاع بودن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نزد خدا و امين بودن او در قيامت و نيز اين قسمها براى آنست كه كفار مكّه تهمت نزنند كه مصاحب و معاشر و هادى آنها كه پيغمبر خدا است ديوانه يا مفتون بعشق على عليه السّلام است كه او را براى خود


جلد 5 صفحه 353

جانشين قرار داده چنانچه ظاهر از آيه و مستظهر از نقل قمّى ره است و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جبرئيل را بصورت اصلى خود در وقت طلوع آفتاب يا در ساق عرش چنانچه مستفاد از بعضى روايات است مشاهده فرمود و آن حضرت كسى نيست كه مانند كفّار مكّه كه به پيغمبر تهمت زدند در خبرى كه از غيب بوحى الهى ميدهد تهمت بخدا زند چون بعضى بظنين بظاء مؤلّف قرائت نموده‌اند و بنا بر قرائت مشهوره مراد آنست كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كسى نيست كه در احكام و معارف الهيّه كه از عالم غيب باو ميرسد بخل نمايد و تعليم بافراد قابل ننمايد و در ابلاغ آن امساك فرمايد و كسى تصور نكند كه قرآن از قبيل كلام كاهنان است كه از شياطين تلقّى مينمودند و اخيرا آنها از مداخله در اخبار غيبيّه ممنوع شدند و بشهاب ثاقب از آسمان رانده گرديدند و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند بعلم غيب خود بر پيغمبرش بخل نميكند و سخن او از قبيل كلام كاهنان نيست كه شياطين با آنها بودند و بزبانشان تكلّم مينمودند و در خاتمه خداوند آنها را ملامت فرموده كه پس شما از در خانه محمد و آل او كجا ميرويد و از قرآن چه راهنمائى بهتر ميجوئيد نيست آن مگر موجب تذكّر و سعادت دنيا و آخرت براى جهانيان ولى كسى بآن متذكّر و سعادتمند ميشود از شما مردم كه بخواهد راه حقّ را بجويد و استقامت در آن نمايد و كسى طالب حقّ نميشود مگر آنكه خداوند خواسته باشد در ازل سعادت او را باختيار خودش چون مشيّت از آن حق است نه خلق و لطف و توفيق و تأييد مخصوص بذات اقدس او است و قمى ره قول خداوند فأين تذهبون را بفرار از ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ان هو الّا ذكر للعالمين را بكسانيكه اخذ ميثاق از آنها بر ولايت شده و لمن شاء منكم أن يستقيم را به استقامت در اطاعت آن حضرت و ائمه اطهار در حديث سابق تفسير فرموده است و از امام كاظم عليه السّلام و ما تشاءون الّا أن يشاء اللّه ربّ العالمين بقلوب ائمه اطهار تفسير شده كه مورد اراده و مشيّت الهيه است و چون خدا بخواهد چيزى را ميخواهند و ثواب قرائت اين سوره در سوره قبل گذشت.


جلد 5 صفحه 354

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ ما صاحِبُكُم‌ بِمَجنُون‌ٍ «22»

و نيست‌ صاحب‌ ‌شما‌ ديوانه‌، مراد ‌از‌ صاحبكم‌ وجود مقدس‌ پيغمبر ‌است‌ ‌که‌ عقل‌ ‌کل‌ و ‌کل‌ عقل‌ ‌است‌ ليس‌ بمجنون‌. ‌که‌ يكي‌ ‌از‌ نسبتهايي‌ ‌که‌ مشركين‌ و كفار بانبياء ميدادند نسبت‌ جنون‌ ‌بود‌ ‌با‌ شرك‌ و الهه‌ ‌آنها‌ و عقيده‌ ‌آنها‌ مخالف‌ بودند و دعوت‌ بتوحيد و رسالت‌ انبياء و اعمال‌ صالحه‌ ميكردند و نهي‌ ‌از‌ هوي‌ پرستي‌ و فساد و ارتكاب‌ ملاهي‌ و معاصي‌ و تعدّي‌ و ساير محرمات‌ ميكردند، و كتاب‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مفتريات‌، و معجزات‌ ‌آنها‌ ‌را‌ سحر و فرمايشات‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كذب‌، و ‌آنها‌ ‌را‌ ساحر و جادوگر ميگفتند لذا نسبت‌ جنون‌ بآنها ميدادند.

و جنون‌ چند قسم‌ ‌است‌: جنون‌ اطباقي‌ ‌که‌ اصلا قوت‌ عاقله‌ ندارد ‌که‌ درك‌ حسن‌ و قبح‌ ‌را‌ نميكند، و جنون‌ ادواري‌ ‌که‌ آفت‌ و مرضي‌ عارض‌ ميشود ‌که‌ پرده‌ روي‌ عقل‌ كشيده‌ ميشود و قوه عاقله‌ ضعف‌ پيدا ميكند ‌ يا ‌ قواي‌ ديگر ‌بر‌ قوه عقل‌ مسلط ميشوند مثل‌ قوه غضبيه‌ ‌ يا ‌ شهويه‌ ‌ يا ‌ وهميه‌ ‌ يا ‌ شرب‌ مسكرات‌ ‌که‌ موجب‌ زوال‌ عقل‌ ميشود و اعمال‌ مجنون‌ و ديوانه‌ ‌از‌ ‌او‌ صادر ميشود.

تعجب‌ ‌است‌ ‌از‌ عامه‌ عميا ‌که‌ منكر عدل‌ هستند و منكر حسن‌ و قبح‌ عقل‌ ‌را‌ چه‌ ميكنند، و حكماء قديم‌ عوالم‌ ‌را‌ سه‌ قسمت‌ كردند: عالم‌ عقول‌، و عالم‌ نفوس‌، و عالم‌ اجسام‌، و ‌در‌ عالم‌ عقول‌ دو مسلك‌ دارند مسلك‌ افلاطون‌، و مسلك‌ ارسطو. افلاطون‌ قائل‌ بعقول‌ عشره‌ ‌شده‌ عقول‌ طويله‌ ‌که‌ ميگويد: صادر اول‌ عقل‌ ‌است‌ و قديم‌ ‌است‌ زيرا انفكاك‌ علت‌ ‌از‌ معلوم‌ محال‌ ‌است‌، و ‌از‌ عقل‌ اول‌ ‌از‌ جنبه وجودش‌ عقل‌ دوم‌ ايجاد شد و ‌از‌ جنبه ماهيتش‌ عرش‌ و هكذا ‌از‌ عقل‌ دوم‌ عقل‌ سوم‌ و كرسي‌ و هكذا ‌تا‌ ‌از‌ عقل‌ تاسع‌ عقل‌ عاشر

جلد 18 - صفحه 13

و آسمان‌ اخير ‌که‌ شماء ماه‌ ‌است‌ و عقل‌ عاشر ‌که‌ خداي‌ عالم‌ سفلي‌ ‌است‌.

و مسلك‌ ارسطو عقول‌ عرضيه‌ قائل‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ اشراقات‌ ‌هر‌ يك‌ عقولي‌ ايجاد ‌شده‌ و تمام‌ اينها خيال‌ بافي‌ ‌است‌ و اطلاق‌ علت‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ غلط و كفر ‌است‌ زيرا تأثير علت‌ ‌در‌ معلول‌ ذاتي‌ ‌است‌ و اختياري‌ نيست‌، و اينها سلب‌ قدرت‌ و اختيار ‌از‌ ‌خدا‌ ميكنند و لذا عالم‌ ‌را‌ قديم‌ ميدانند ‌خدا‌ قادر متعال‌ ‌است‌ و ‌از‌ روي‌ حكمت‌ و مصلحت‌ و اراده‌ ايجاد ميفرمايد و تمام‌ مخلوقات‌ بايجاد ‌او‌ ‌که‌ معني‌ مشيت‌ ‌است‌ ايجاد ميشوند ‌که‌ گفتند: الاشياء يوجد بالمشية و المشية بنفسها ‌که‌ ايجاد بمعني‌ مصدري‌ فعل‌ الهي‌ ‌است‌ و بنفس‌ ايجاد موجود ميشوند و عالم‌ عقول‌ همان‌ عالم‌ انوار ‌است‌ ‌که‌ اولين‌ مخلوق‌ نور مقدس‌ حضرت‌ رسالت‌ ‌است‌ و سپس‌ دوازده‌ حجاب‌ آفريد و ‌اينکه‌ نور ‌را‌ ‌در‌ ‌آنها‌ سير داد ‌تا‌ عرش‌ آفريده‌ شد ‌در‌ عرش‌ ‌تا‌ آدم‌ آفريده‌ شد ‌در‌ صلب‌ آدم‌ قرار گرفت‌، و انوار مقدسه‌ ائمه‌ اطهار ‌هم‌ ‌با‌ نور مقدسه‌ ‌رسول‌ يك‌ نور بودند ‌که‌ ‌در‌ زيارت‌ ‌آنها‌ ميخواني‌:

(اشهد انكم‌ ‌من‌ نور واحد فجعلكم‌ بعرشه‌ محدقين‌ حتّي‌ من‌ّ علينا بكم‌ فجعلكم‌ ‌في‌ بيوت‌ اذن‌ اللّه‌ ‌ان‌ ترفع‌ و يذكر ‌فيها‌ اسمه‌ ... الزيارة)

و اما عقلي‌ ‌که‌ خداوند ‌به‌ بندگان‌ عنايت‌ فرموده‌ قوه مدركه‌ ‌که‌ درك‌ حقايق‌ و امور معنويه‌ و صلاح‌ و فساد اشياء ‌را‌ ميكنند ‌که‌ ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌است‌ فرمود:

(العقل‌ ‌ما ‌عبد‌ ‌به‌ الرحمن‌ و اكتسب‌ ‌به‌ الجنان‌).

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 22)- سپس به نفی نسبت ناروائی که به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می‌دادند پرداخته، می‌افزاید: «و صاحب شما [- پیامبر] دیوانه نیست» (و ما صاحبکم بمجنون).

تعبیر به «صاحب» اشاره به این است که او سالیان دراز در میان شما زندگی کرده، و همنشین با افراد شما بوده است، و او را به عقل و درایت و امانت شناخته‌اید، چگونه نسبت جنون به او می‌دهید؟!

ج5، ص425

نکات آیه

۱ - برخى از مردم عصر بعثت، پیامبر(ص) را دیوانه شمرده و او را به تدوین قرآن براساس اختلالات عقلى، متهم مى کردند. (و ما صاحبکم بمجنون)

۲ - نسبت دیوانگى به پیامبر(ص)، نسبتى ناروا و مردود است. (و ما صاحبکم بمجنون)

۳ - آشنایى مردم عصر بعثت با سوابق پیامبر(ص) و معاشرت آن حضرت با آنان (و ما صاحبکم)

۴ - مشاهده کمال عقلانى پیامبر(ص) از سوى معاشران آن حضرت، دلیلى کافى بر مردود بودن ادعاى جنون درباره او است. (و ما صاحبکم بمجنون) عنوان «صاحبکم» گویاى مردود بودن اتهام جنون است; زیرا مصاحبت روز مرّه کسانى که به پیامبر(ص) تهمت جنون مى زدند، با آن حضرت، مایه شناخت وضعیت فکرى آن بزرگوار بوده و دستاویزى براى نسبت جنون باقى نمى گذارد.

۵ - مرحله دریافت قرآن، همانند مرحله نزول آن، مصون از خطا و تحریف است. (إنّه لقول رسول ... و ما صاحبکم بمجنون)

۶ - سلامت عقلانى پیامبر(ص)، ضامن دریافت صحیح قرآن از فرشته وحى و مصونیت مرحله دریافت از خطا و تحریف (و ما صاحبکم بمجنون)

۷ - جنون آمیز خواندن رفتار و گفتار پیامبر(ص)، از شیوه هاى مبارزه مخالفان با آن حضرت در صدراسلام (و ما صاحبکم بمجنون)

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۴، ۷
  • افترا: افترا به قرآن ۱
  • بعثت: تاریخ مقارن بعثت ۳
  • جبرئیل: نقش جبرئیل ۶
  • قرآن: دریافت قرآن ۵; عوامل مصونیت قرآن ۶; مصونیت قرآن ۵; نزول قرآن ۵
  • محمد(ص): آثار سلامت عقل محمد(ص) ۶; آثار کمال عقل محمد(ص) ۴; آثار معاشرت با محمد(ص) ۴; تهمت جنون به محمد(ص) ۱، ۷; تهمتهاى مخالفان محمد(ص) ۷; دلایل رد تهمت جنون به محمد(ص) ۴; رد تهمت جنون به محمد(ص) ۲; روش مبارزه با محمد(ص) ۷; روش مبارزه مخالفان محمد(ص) ۷
  • مردم: تهمتهاى مردم مقارن بعثت ۱; علم مردم مقارن بعثت ۳; مردم مقارن بعثت و محمد(ص) ۳
  • وحى: دریافت وحى ۶

منابع