الأعراف ٣٣

از الکتاب
کپی متن آیه
قُلْ‌ إِنَّمَا حَرَّمَ‌ رَبِّيَ‌ الْفَوَاحِشَ‌ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ‌ وَ الْإِثْمَ‌ وَ الْبَغْيَ‌ بِغَيْرِ الْحَقِ‌ وَ أَنْ‌ تُشْرِکُوا بِاللَّهِ‌ مَا لَمْ‌ يُنَزِّلْ‌ بِهِ‌ سُلْطَاناً وَ أَنْ‌ تَقُولُوا عَلَى‌ اللَّهِ‌ مَا لاَ تَعْلَمُونَ‌

ترجمه

بگو: «خداوند، تنها اعمال زشت را، چه آشکار باشد چه پنهان، حرام کرده است؛ و (همچنین) گناه و ستم بناحق را؛ و اینکه چیزی را که خداوند دلیلی برای آن نازل نکرده، شریک او قرار دهید؛ و به خدا مطلبی نسبت دهید که نمی‌دانید.»

بگو: پروردگار من تنها كارهاى زشت را، چه آشكار و چه پنهان، حرام كرده و گناه و زياده‌خواهى به ناحق را، و [نيز] اين كه چيزهايى را كه دليلى در باره‌ى آن نازل نشده، شريك خدا سازيد و يا چيزى را كه نمى‌دانيد به خدا نسبت دهيد
بگو: «پروردگار من فقط زشتكاريها را -چه آشكارش [باشد] و چه پنهان- و گناه و ستم ناحق را حرام گردانيده است؛ و [نيز] اينكه چيزى را شريك خدا سازيد كه دليلى بر [حقّانيّت‌] آن نازل نكرده؛ و اينكه چيزى را كه نمى‌دانيد به خدا نسبت دهيد.
بگو که خدای من هر گونه اعمال زشت را چه در آشکار و چه در نهان و گناهکاری و ظلم به ناحق و شرک به خدا را که بر آن شرک هیچ دلیلی نفرستاده است و این که چیزی را که نمی‌دانید به خدا نسبت دهید، همه را حرام کرده است.
بگو: پروردگارم فقط کارهای زشت را چه آشکارش باشد و چه پنهانش، و گناه و ستم ناحق را، و اینکه چیزی را که خدا بر حقّانیّت آن دلیلی نازل نکرده شریک او قرار دهید، و اینکه اموری را از روی نادانی و جهالت به خدا نسبت دهید، حرام کرده است.
بگو: پروردگار من زشتكاريها را چه آشكار باشند و چه پنهان و نيز گناهان و افزونى‌جستن به ناحق را، حرام كرده است، و نيز حرام است چيزى را شريك خدا سازيد كه هيچ دليلى بر وجود آن نازل نشده است، يا در باره خدا چيزهايى بگوييد كه نمى‌دانيد.
بگو همانا پروردگارم ناشایستیها را، چه آشکار باشد چه پنهان، حرام کرده است، و نیز گناه و سرکشی ناحق را و اینکه برای خداوند شریک بیاورید -که در این باره هیچ حجت و برهانی نفرستاده استو نیز اینکه آنچه نمی‌دانید به خداوند دروغ ببندید
بگو: همانا پروردگارم زشتكاريها را، چه آشكار آنها و چه پنهان، و گناهكارى و ستم و سركشى به ناحق را حرام كرده، و اين كه چيزى را با خدا انباز گيريد كه بدان دليل و حجتى فرو نفرستاده، و اين كه بر خدا آنچه نمى‌دانيد بگوييد.
بگو: خداوند حرام کرده است کارهای نابهنجار (چون زنا) را، خواه آن چیزی که آشکارا انجام پذیرد و ظاهر گردد، و خواه آن چیزی که پوشیده انجام گیرد و پنهان ماند، و (هر نوع) بزهکاری را و ستمگری (بر مردم) را که به هیچ وجه درست نیست، و این که چیزی را شریک خدا کنید بدون دلیل و برهانی که از سوی خدا مبنی بر حقّانیّت آن خبر در دست باشد، و این که به دروغ از زبان خدا چیزی را (درباره تحلیل و تحریم و غیره) بیان دارید که (صحّت و سقم آن را) نمی‌دانید.
بگو: «پروردگار من فقط زشتکاری‌های متجاوز - چه آشکارش و چه پنهانش - را و گناه دنباله‌دار را و تجاوز بنا حق را حرام گردانیده است و (نیز) اینکه چیزی را شریک خدا پندارید که دلیلی بر (حقانیت) آن نازل نکرده و اینکه چیزی را که نمی‌دانید به خدا نسبت دهید.»
بگو جز این نیست که حرام کرده است پروردگار من فواحش را آنچه آشکار است از آنها و آنچه نهان و گناه و ستمگری را به ناحق و آنکه شریک برای خدا گردانید آنرا که نفرستاده است بدان فرمانروایی و آنکه گوئید بر خدا آنچه را نمی‌دانید

Say, “My Lord has forbidden immoralities—both open and secret—and sin, and unjustified aggression, and that you associate with Allah anything for which He revealed no sanction, and that you say about Allah what you do not know.”
ترتیل:
ترجمه:
الأعراف ٣٢ آیه ٣٣ الأعراف ٣٤
سوره : سوره الأعراف
نزول : ٤ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«بَطَنَ»: پنهان ماند. مخفی گردید. «الإِثْمَ»: گناه. بزهکاری. عطف عام بر خاصّ است. «الْبَغْیَ»: ظلم و ستم. تعدّی. عطف خاصّ بر عام است. «بِغَیْرِ الْحَقِّ»: باطل. نادرست. ذکر این قید برای توضیح و تأکید است؛ چرا که هر نوع ظلم و ستمی باطل و نادرست است. یا این که معنی آن چنین است: به ناحق. یعنی تعدّی و تجاوزی که حق است و از روی مُشاکله تعدّی و تجاوز نامیده می‌شود، بلامانع است (نگا: بقره / . «سُلْطَاناً»: دلیل و برهان.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ «33»

(اى پيامبر!) بگو: همانا پروردگارم كارهاى زشت و زننده، چه آشكار و چه پنهان، و گناه و ستم و سركشى به ناحقّ و شريك قرار دادن چيزى براى خدا كه او دليلى بر حقّانيّت آن نازل نكرده، و نسبت دادن آنچه را نمى‌دانيد به خداوند، (همه را) حرام كرده است.

نکته ها

«فواحش» جمع‌ «فاحِشَةً»، گناهى كه زشتى آن بر همه‌ى افراد آشكار است، همچون زنا و چون در جاهليّت انجام پنهانى آن را روا مى‌داشتند، اين آيه حرمت آن را تأكيد مى‌نمايد.

«اثم»، گناهى است كه سقوط انسان را در پى داشته باشد و «بغى»، تجاوز به حقّ ديگران است. اين آيه، انواع گناهان اعتقادى و زبانى را در بر دارد.

در روايات، مراد از گناه باطنى، پذيرش ولايت رهبران ستمگر دانسته شده است. «1»

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «كسى كه بدون علم و آگاهى حكمى صادر كند، فرشتگان آسمان و زمين او را لعن مى‌كنند». «2»

زراره از امام صادق عليه السلام پرسيد: حجّت خداوند بر بندگانش چيست؟ حضرت فرمودند: «أن يقولوا ما يعلمون و يقفوا عند ما لا يعلمون» «3» تنها آنچه را مى‌دانند بگويند و اگر نمى‌دانند، سكوت كرده و بازايستند.

پیام ها

1- تحريم‌هاى الهى، در مسير تربيت ورشد وتكامل انسان است. «حَرَّمَ رَبِّيَ»

2- حلال‌ها بسيار است، ولى حرام‌ها اندك و محدود كه موارد آن در قرآن و


«1». تفسير نورالثقلين.

«2». تفسير نمونه.

«3». تفسير فرقان.

جلد 3 - صفحه 57

روايات بيان شده است. إِنَّما حَرَّمَ‌ ... أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ‌

3- گناه، گناه است و قبح ذاتى و عقلى دارد، گرچه مردم نفهمند. «وَ ما بَطَنَ»

4- مشركان، براى اعتقاد خود استدلالى ندارند. «لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً»

5- در تبليغ و نهى از منكر، ابتدا راههاى حلال و معروف ارائه شود، سپس نهى از منكرات و اعلام كارهاى حرام. (آيه‌ى قبل حلال‌ها را بيان كرد، اين آيه محرّمات را). قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ‌ ... إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ‌

6- برهان و استدلال، نوعى افاضه و لطف الهى است كه بر عقل و جان القا مى‌شود. «ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً»

7- استناد هر چيز به خداوند بايد متّكى بر علم ودليل باشد. «ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً» آرى، هرگونه ادّعايى به خصوص در مورد هستى بايد با دليل و منطق باشد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (33)

بعد از آن، محرمات را فرمايد:

قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ‌: بگو اى پيغمبر، اينست و جز اين نيست كه حرام فرموده پروردگار من، الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ‌: قبايح گناهان عظيم را آنچه را ظاهر و آشكار است و آنچه مخفى و پنهان است. در منهج:

مروى است كه اهل جاهليت زنا را در روز كه مظان ظهور است حرام، و در شب به سبب خفاى آن حلال مى‌دانستند. حق تعالى آن را حرام فرمود، وَ الْإِثْمَ‌: و نيز حرام فرموده گناهى را كه بر آن حد مقرر نيست مانند صغاير. و نزد بعضى مراد خمر است. وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِ‌: و نيز حرام فرموده ظلم به ناحق يا كبر را.

در كافى و عياشى از حضرت امام موسى كاظم عليه السّلام فرمود: ما ظَهَرَ مِنْها، زناى علنى، و نصب اعلامى كه فواحش در جاهليت مى‌نمودند؛ وما


«1» فروع كافى، جلد 6، كتاب الزىّ و التجمّل، صفحه 442، حديث 8.


جلد 4 صفحه 57

بَطَنَ‌، نكاح زن پدر كه قبل از بعث، پسران مى‌نمودند؛ پس حرام فرمود خداى تعالى. وَ الْإِثْمَ‌، خمر است بعينها، و بتحقيق خداى عز و جل در آيه ديگرى فرمايد:

يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ: سؤال مى‌كنند تو را اى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از خمر و ميسر. بگو در اين دو گناه بزرگ است. اما اثم در كتاب الهى، شراب و قمار و گناه اين دو بزرگ است. «1» تبصره: از مجموع دو آيه كه حضرت تفسير فرمايد، برهان شكل اول كه بديهى الانتاج است تشكيل گردد: صغراى قضيه- انّ فى الخمر و الميسر اثم.

كبراى قضيه- كلّ ما فيه الاثم حرام. نتيجه: فالخمر و الميسر حرام. بدرستى كه در خمر و قمار گناه است، و هر چه در آن گناه باشد حرام است، پس خمر و قمار حرام است.

اما: البغى، پس آن زناى سرّ است. فيض كاشانى گويد: عموميت دارد فواحش آنچه زياد باشد قبح آن جهرا و سرا، و شامل است اثم هر گناهى را.

وَ أَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ‌: و نيز حرام فرموده اينكه شرك آوريد به خداى تعالى، ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً: آنچه را كه نازل نفرموده به آن برهان و حجتى. و جميع اشراك، از شرك در ذات و شرك در صفات و شرك در افعال و شرك در عبادات، معرى از دليل و حرام باشد. آيه شريفه تهكم است بر مشركان، و تنبيه بر حرمت پيروى آنچه برهان و دليلى بر آن دلالت نمى‌كند، وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ‌: و نيز حرام است اينكه بگوئيد و نسبت دهيد به دروغ و افترا، بر ذات ذو الجلال الهى آنچه را كه نمى‌دانيد مانند تحريم زراعت و چهار پايان بر زنان عريان در حال طواف و غيره.

تبصره: در تفسير لوامع التنزيل: جنايات، محصور در پنج نوعند:

1- جنايات بر انساب و آن بزنا حاصل، و مراد به كريمه: إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ‌، همين است.

2- جنايات بر عقول به شرب خمر حاصل شود، اشاره به حرمت آن فرمود به آيه: وَ الْإِثْمَ‌.


«1» تفسير عياشى، جلد 2، صفحه 17، حديث 38.


جلد 4 صفحه 58

3- جنايات بر اعراض.

4- جنايات بر نفوس و اموال، و به تحريم آنها آگاه فرمود به آيه: وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِ‌.

5- جنايات بر اديان، و آن به دو وجه مى‌باشد: يكى شرك به خدا و حرمت آن را بيان فرمود به آيه: وَ أَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ‌؛ و ديگر افترا در دين الهى و كتاب سبحانى و رسالت انبياء و اولياء، و به تحريم آن اخطار فرموده به آيه‌ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ‌.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (33)

ترجمه‌

بگو جز اين نيست كه حرام كرد پروردگار من زشتيها را آنچه آشكار باشد از آنها و آنچه پنهان باشد و گناه را و ستم بناحق را و آنكه شرك آوريد بخداوند كه نفرستاده باشد بآن حجّتى را و آنكه بگوئيد و نسبت بخدا دهيد آنچه را نميدانيد.

تفسير

در كافى و عياشى ره از امام كاظم (ع) نقل نموده كه ما ظهر در آيه شريفه زناى علنى است مانند زنان فاحشه كه در زمان جاهليت علامت نصب مينمودند و ما بطن نكاح زن پدر استكه قبل از اسلام معمول بود و مراد از اثم خمر و ميسر است كه خداوند در كتاب خود فرموده است فيهما اثم كبير و مراد از بغى زناى مخفى است و ظاهرا فاحشه هر عمل ناشايسته استكه قبح آن ظاهر باشد خواه آشكارا مرتكب شوند خواه پنهان و گفته شده مطلق كبائر است و اثم شامل است هر گناهى را بزرگ باشد يا كوچك و بغى ظلم بغير است و بر تكبّر هم اطلاق ميشود و در روايت بيان مصداق واضح يا مراد واقعى شده است و در هر حال بغير الحق براى تاكيد است و ما لم ينزل به سلطانا براى مطالبه حجت است چون مسلّم است كسى برهانى بر شرك ندارد و قول بغير علم چه در اصول باشد چه در فروع حرام و افتراء بخدا از اقبح قبائح است و آيات و اخبار بسيارى دلالت بر آن دارد گويا اوّلا خداوند بيان تحريم قبائح عقليّه واضحه را فرموده و پس از آن تاكيد فرموده است حرمت محرّمات شرعيه را و بعد اعمال قبيحه برجسته آنها را ذكر فرموده كه تعدى بدون مجوز و شرك بلا دليل و قول بغير علم باشد و قبح آنرا برخ آنها كشيده است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قُل‌ إِنَّما حَرَّم‌َ رَبِّي‌َ الفَواحِش‌َ ما ظَهَرَ مِنها وَ ما بَطَن‌َ وَ الإِثم‌َ وَ البَغي‌َ بِغَيرِ الحَق‌ِّ وَ أَن‌ تُشرِكُوا بِاللّه‌ِ ما لَم‌ يُنَزِّل‌ بِه‌ِ سُلطاناً وَ أَن‌ تَقُولُوا عَلَي‌ اللّه‌ِ ما لا تَعلَمُون‌َ (33)

بگو اي‌ نبي‌ّ اكرم‌ (ص‌) اينست‌ و جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ پروردگار ‌من‌ حرام‌ فرمود كارهاي‌ زشت‌ قبيح‌ ‌را‌ آنچه‌ قبحش‌ ظاهر ‌است‌ و آنچه‌ ‌از‌ قبايح‌ باطنيه‌ ‌است‌ و ‌از‌ معاصي‌ الهيه‌ و ‌از‌ ظلم‌ و تعدي‌ بناحق‌ و اينكه‌ شرك‌ بياوريد بخدا چيزي‌ ‌را‌ ‌که‌ خداوند نازل‌ نفرموده‌ باو دليل‌ و برهاني‌ و اينكه‌ بگوئيد ‌بر‌ ‌خدا‌ چيزي‌ ‌را‌ ‌که‌ نميدانيد.

قُل‌ خطاب‌ بپيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌است‌ ‌که‌ باين‌ كفار و مشركين‌ بفرمايد إِنَّما حَرَّم‌َ رَبِّي‌َ الفَواحِش‌َ انّما ‌از‌ ادات‌ حصر ‌است‌ ‌يعني‌ محرمات‌ الهي‌ منحصر ‌است‌ بفواحش‌ جمع‌ فاحشه‌ بمعني‌ كارهاي‌ زشت‌ قبيح‌ ‌که‌ ‌در‌ نظر ‌هر‌ عاقلي‌ قبح‌ و زشتي‌

جلد 7 - صفحه 310

‌آن‌ معلوم‌ ‌است‌ و ‌آنها‌ ‌هم‌ دو قسم‌ ‌است‌ قبايح‌ ظاهريه‌ ‌که‌ افعال‌ قبيحه‌ ‌باشد‌ مثل‌ زنا، فحش‌، غيبت‌، ظلم‌، اذيت‌، نمامي‌، سعايت‌، ساز، آواز، رقص‌ و امثال‌ اينها ‌که‌ عقلاء مذموم‌ ميدانند، و يك‌ قسم‌ قبايح‌ باطنيه‌ ‌است‌ ‌که‌ اخلاق‌ رذيله‌ و صفات‌ خبيثه‌ ‌است‌ مثل‌ كبر، عجب‌، بخل‌، عناد، عصبيت‌، حسد و امثال‌ ‌آنها‌ ‌که‌ مفاد ما ظَهَرَ مِنها وَ ما بَطَن‌َ ‌است‌ و اينها ‌را‌ تعبير بقبايح‌ عقليه‌ ميكنند و بقاعده‌ (كلما حكم‌ ‌به‌ العقل‌ حكم‌ ‌به‌ الشرع‌) شرعا حرام‌ ‌است‌ و مورد نهي‌ شرعي‌ ‌است‌ وَ الإِثم‌َ ‌که‌ معاصي‌ شرعيه‌ ‌است‌ ‌که‌ عقل‌ درك‌ قبح‌ ‌آن‌ ‌را‌ نميكند فقط ‌از‌ طريق‌ شرع‌ حرمت‌ ‌آنها‌ ثابت‌ ‌شده‌ مثل‌ اكثر معاصي‌ و ‌بعد‌ ‌از‌ ثبوت‌ حرمت‌ شرعيه‌ عقل‌ ‌هم‌ حكم‌ بقبح‌ ‌آنها‌ ميكند چون‌ معصيت‌ خداوند عقلا قبيح‌ ‌است‌ بعلاوه‌ نهي‌ شرعي‌ كاشف‌ ‌از‌ وجود مفسده‌ ‌است‌ و چيزي‌ ‌که‌ داراي‌ مفسده‌ ‌باشد‌ عقلا قبيح‌ ‌است‌ لذا گفتند (و كلما حكم‌ ‌به‌ الشرع‌ حكم‌ ‌به‌ العقل‌) و باصطلاح‌ قاعده‌ ملازمه‌ ‌از‌ طرفين‌ تمام‌ ‌است‌ بمقتضاي‌ مذهب‌ عدليه‌.

وَ البَغي‌َ بِغَيرِ الحَق‌ِّ تعدي‌ و تجاوز ‌است‌ نسبت‌ بمال‌ مردم‌ و عرض‌ و ناموس‌ باصطلاح‌ ‌اگر‌ حق‌ تو ‌را‌ ‌از‌ ‌بين‌ بردند حق‌ داري‌ بهر نحوي‌ ‌که‌ بتواني‌ دريافت‌ كني‌ ‌اينکه‌ بحق‌ ‌است‌ و اما ‌اگر‌ بخواهي‌ حق‌ ديگران‌ ‌را‌ پايمال‌ كني‌ و ‌از‌ ‌بين‌ ببري‌ و بدون‌ حق‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بگيري‌ ‌اينکه‌ بغير حق‌ ‌است‌ ‌هم‌ جنبه‌ حق‌ اللهي‌ دارد ‌هم‌ حق‌ الناسي‌ و عقوبتش‌ بسيار سخت‌ ‌است‌.

وَ أَن‌ تُشرِكُوا بِاللّه‌ِ ‌که‌ اولين‌ معاصي‌ كبيره‌ و اعظم‌ ‌آنها‌ ‌است‌ (الشرك‌ باللّه‌) بتمام‌ اقسام‌ شرك‌ ذاتي‌، صفاتي‌، افعالي‌، عبادتي‌ و ‌در‌ حكم‌ شرك‌ ‌است‌ جميع‌ عقائد فاسده‌ ‌که‌ خلاف‌ ايمان‌ ‌است‌ ما لَم‌ يُنَزِّل‌ بِه‌ِ سُلطاناً معني‌ ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ شرك‌ دو قسم‌ ‌است‌ يك‌ قسم‌ ‌که‌ ‌از‌ روي‌ دليل‌ و برهان‌ قطعي‌ ‌از‌ جانب‌ ‌خدا‌ ثابت‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ ‌او‌ حرام‌ نيست‌ و يك‌ قسم‌ بدون‌ دليل‌ و ‌او‌ حرام‌ ‌است‌ بلكه‌ مراد اينست‌ ‌که‌ شرك‌ مطلقا بلا دليل‌ و برهان‌ و ابدا ترخيصي‌ ‌از‌ جانب‌ حق‌ ‌بر‌ ‌او‌ نرسيده‌ و ‌از‌ محالات‌

جلد 7 - صفحه 311

اوليه‌ ‌است‌ و چيزي‌ هست‌ بلا دليل‌ و برهان‌ ‌که‌ معني‌ سلطان‌ ‌است‌.

وَ أَن‌ تَقُولُوا عَلَي‌ اللّه‌ِ ما لا تَعلَمُون‌َ ‌اينکه‌ جمله‌ شامل‌ مرتكبين‌ فواحش‌ ميشود ‌که‌ گفتند وَ اللّه‌ُ أَمَرَنا بِها و شامل‌ اهل‌ بدع‌ ميشود ‌که‌ بدعت‌ ‌در‌ دين‌ گذاردند و نسبت‌ بخدا دادند و شامل‌ اهل‌ خلاف‌ ميشود ‌که‌ بقياسات‌ و استحسانات‌ و اولويات‌ و مناطات‌ ظنّيه‌ احكام‌ دين‌ ‌را‌ ثابت‌ ميكنند خذلهم‌ اللّه‌ جميعا.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 33)- محرمات الهی! بارها دیده‌ایم که قرآن مجید هرگاه سخن از امر مباح یا لازمی به میان می‌آورد، بلافاصله از نقطه مقابل آن یعنی زشتیها و محرمات سخن می‌گوید، تا هر دو بحث، یکدیگر را تکمیل کنند، در اینجا نیز به دنبال اجازه استفاده از مواهب الهی و زینتها و نفی تحریم آنها، سخن از محرمات به میان آورده و بطور عموم، و سپس بطور خصوص انگشت روی چند نقطه مهم می‌گذارد.

در آغاز از تحریم فواحش سخن می‌گوید، می‌فرماید: ای پیامبر! «بگو:

پروردگار من تنها اعمال زشت و قبیح را حرام کرده است، اعم از این که آشکار باشد یا پنهان» (قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ).

سپس موضوع را تعمیم داده، می‌گوید: «و (همچنین) گناه و ستم به ناحق را» (وَ الْإِثْمَ).

بار دیگر انگشت روی چند قسمت از بزرگترین گناهان گذاشته، می‌گوید:

«و هرگونه ستم و تجاوز به ناحق به حقوق دیگران» (وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ).

سپس اشاره به مسأله شرک کرده، می‌گوید: و نیز پروردگار من، حرام کرده «این که چیزی را که خداوند دلیلی برای آن نازل نکرده، شریک او قرار دهید» (وَ أَنْ تُشْرِکُوا بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً).

آخرین چیزی را که به عنوان محرمات روی آن تکیه می‌کند، نسبت دادن چیزی به خدا بدون علم و آگاهی است، می‌فرماید: «و این که به خدا مطلبی نسبت دهید که نمی‌دانید» (وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ).

نکات آیه

۱- خداوند کردارهاى زشت و شنیع و رفتارهاى نکوهیده و ستمگرى را تحریم کرده است. (قل إنما حرم ربى الفوحش ما ظهر منها و ما بطن و الإثم و البغى بغیر الحق) «فواحش» جمع فاحشة و به معناى کارهاى شنیع (همانند زنا، لواط و ... ) است و «إثم» به کردارهاى نکوهیده (همانند میگسارى و ... ) گفته مى شود. (برگرفته از مجمع البیان).

۲- هر کردار زشت، چه مخفیانه انجام گیرد و چه آشکارا و علنى، حرام است. (إنما حرم ربى الفوحش ما ظهر منها و ما بطن) تقسیم کارهاى شنیع به دو قسم آشکار و غیر آشکار مى تواند ناظر به چگونه انجام شدن آن باشد. یعنى عملى زشت همانند زنا، چه مخفى انجام گیرد و چه آشکارا، حرام است. و نیز مى تواند این تقسیم ناظر به مجموعه کردارهاى شنیع باشد ; یعنى کردارهاى زشت دو صنف است: صنفى که معمولاً مخفى انجام مى گیرد، همانند دزدى و زنا، و صنفى که بناى مردمان بر مخفى کردن آن نیست، همانند برخى از ظلمها.

۳- هر دو صنف از کردارهاى زشت (صنفى که معمولاً مخفیانه انجام مى گیرد و صنفى که بناى مردم بر مخفى انجام دادن آن نیست) حرام است. (إنما حرم ربى الفوحش ما ظهر منها و ما بطن)

۴- رفتار و کردار بازدارنده از خیر و ثواب، از محرمات الهى است. (إنما حرم ربى ... الإثم) کلمه «الإثم» به معناى افعالى است که مایه تأخیر در رسیدن به ثواب مى شود. (مفردات راغب).

۵- تلاش براى تسلط ناروا بر مردم، از محرمات الهى است. (إنما حرم ربى ... و البغى بغیر الحق) از معانى «بغى» سلطه جویى است ; در این صورت «بغیر الحق» احترازى خواهد بود.

۶- پندار وجود شریک براى خداوند و افتراى بر او از محرمات الهى است. (أن تشرکوا بالله ما لم ینزل به سلطنا و أن تقولوا على الله ما لا تعلمون)

۷- انجام اعمال زشت، رفتارهاى نکوهیده، ستمگرى و افترا بر خداوند، از محرمات الهى در تمامى ادیان گذشته است. (قل إنما حرم) فعل ماضى «حرم» مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

۸- شیوع کردار زشت، رفتار نکوهیده، ستمگرى، شرک و افترا بر خدا در میان مردم جاهلى (قل من حرم زینة الله ... إنما حرم ربى الفوحش ... و أن تقولوا على الله ما لا تعلمون) مراد از حصر در جمله «انما حرم ... » مى تواند حصر حقیقى باشد. یعنى اساس محرمات الهى منحصر در آن پنج امر ذکر شده است و دیگر محرمات به این امور بازمى گردند. و نیز مى تواند مراد از آن، حصر قلب، که از اقسام حصر اضافى است،باشد. این گونه حصر نظارت بر اعتقاد و روش مخاطب دارد و به هدف رد پندار و روش او و اثبات عکس آن ایراد مى شود. یعنى زینتها و روزیهایى که شما تحریم کرده اید و از آن پرهیز دارید، حلال است و فواحش و ... حرام است.

۹- تحریم کردارهاى زشت و دیگر محرمات، ناشى از ربوبیت خداوند است. (إنما حرم ربى الفوحش ... ما لا تعلمون)

۱۰- تعداد حرامهاى الهى محدود و اثبات هر یک محتاج دلیل و برهان است. (إنما حرم ربى ... أن تقولوا على الله ما لا تعلمون)

۱۱- زینتها و روزیهاى پاکیزه بیرون از دایره محرومات الهى (کردار زشت و ... ) (قل من حرم زینة الله ... قل إنما حرم ربى الفوحش)

۱۲- شرک، فاقد هر گونه برهان و دلیل (و أن تشرکوا بالله ما لم ینزل به سلطنا)

۱۳- استدلالها و براهین، افاضاتى است از ناحیه خداوند بر قلب و اندیشه انسانها (ما لم ینزل به سلطنا) مراد از تنزیل مى تواند ایجاد کردن باشد. یعنى خداوند هیچ دلیل و برهانى براى شرک نیافریده است. در این صورت مقصود از «سلطانا» اعم از براهین عقلى و نقلى خواهد بود. و نیز مى تواند مراد از تنزیل، نازل کردن معارف و احکام الهى باشد. در این صورت مقصود از «سلطانا» برهان نقلى خواهد بود. برداشت فوق مبتنى بر معناى اول است.

۱۴- خداوند در هیچ آیینى به پرستش معبودى جز خود، فرمان نداده است. (و أن تشرکوا بالله ما لم ینزل به سلطنا)

۱۵- فتوا و نسبت دادن حکمى به خداوند بدون علم به صدورش از ناحیه او، حرام است. (إنما حرم ... و أن تقولوا على الله ما لا تعلمون)

۱۶- اسناد هر چیز به خدا باید متکى به علم باشد. (و أن تقولوا على الله ما لا تعلمون)

۱۷- حرام شمردن زینتها و روزیهاى حلال و پاکیزه، افترا بر خداوند است. (قل من حرم زینة الله ... أن تقولوا على الله ما لا تعلمون) از مصادیق مورد نظر براى افترا، به قرینه آیه قبل، تحریم زینتها و روزیهاى پاکیزه است.

روایات و احادیث

۱۸- عن أبى الحسن (ع): ... قول الله تبارک و تعالى: «قل إنما حرم ربى الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الأثم و البغى بغیر الحق ... » اما قوله: «و ما بطن» یعنى ما نکح من الآباء فإن الناس کانوا قبل أن یبعث النبى (ص) إذا کان للرجل زوجة و مات عنها تزوجها إبنه من بعده إذا لم تکن أمه فحرم الله ذلک و اما «الإثم» فإنها الخمرة بعینها ... و اما قوله: «البغى» فهو الزنا سرّا ... .[۱] از امام کاظم (ع) درباره «ما بطن» در آیه «قل إنما حرم ربى الفواحش ... » روایت شده است: یعنى ازدواج با همسر پدر ; زیرا قبل از بعثت رسول خدا (ص) شخصى که از دنیا مى رفت اگر همسرى از او باقى مى ماند، پسر متوفى او را اگر مادرش نبود به همسرى برمى گزید خداوند، این ازدواج را تحریم فرمود. اما «اث-م» ه--مان شراب است ... و اما «بغى» همان زناى پنهانى است ... .

۱۹- سئل على بن الحسین (ع) عن الفواحش ما ظهر منها و ما بطن قال: ما ظهر نکاح إمرأة الأب و ما بطن الزنا.[۲] از امام سجاد (ع) درباره فواحش ظاهرى و باطنى سؤال شد فرمود: فاحشه ظاهرى، ازدواج با همسر پدر و فاحشه باطنى زناست.

۲۰- عن محمّد بن منصور قال: سألت عبدا صالحا عن قول الله عز و جل: «قل إنما حرم ربى الفواحش ما ظهر منها و ما بطن» قال: ان القرآن له ظهر و بطن فجمیع ما حرم الله فى القرآن هو الظاهر و الباطن من ذلک ائمة الجور ... .[۳] محمّد بن منصور گوید: از امام کاظم (ع) درباره آیه «قل انما حرم ... » سؤال کردم فرمود: قرآن، داراى ظاهر و باطن است ; آنچه را خداوند در قرآن تحریم کرده فاحشه آشکار و باطن آن، اطاعت از پیشوایان ستمگر است ... .

موضوعات مرتبط

  • احکام:۱، ۲، ۴، ۵، ۶، ۷، ۱۵ توقیفیت احکام ۱، ۲، ۴، ۵، ۶، ۷، ۱۵ ۱۵ ; علم در تشریع احکام ۱، ۲، ۴، ۵، ۶، ۷، ۱۵ ۱۶
  • ازدواج: با زن بابا ۱۸، ۱۹ ; ازدواج حرام ۱۸
  • افترا: به خدا ۱۵، ۱۷ ; افترا به خدا در جاهلیت ۸ ; حرمت افترا به خدا ۶، ۷
  • بدعت: حرمت بدعت ۱۵ ; موارد بدعت ۱۷
  • برهان: اهمیت برهان ۱۳
  • پاداش: موانع پاداش ۴
  • توحید: اهمیت توحید عبادى ۱۴ ; توحید عبادى در ادیان ۱۴
  • جاهلیت: ظلم در جاهلیت ۸ ; عمل ناپسند در جاهلیت ۸ ; فرهنگ جاهلیت ۸
  • حاکمیت: حرام ۵
  • حلال: تحریم حلال ۱۷
  • خدا: اسناد حکم به خدا ۱۵، ۱۶ ; ربوبیت خدا ۹ ; عطایاى خدا ۱۳
  • خمر: حرمت خمر ۱۸
  • خیر: موانع خیر ۴
  • روزى: تحریم روزى پاکیزه ۱۷ ; روزى پاکیزه ۱۱
  • رهبران: اطاعت از رهبران ظالم ۲۰
  • زنا: زشتى زنا ۱۹ ; زنا پنهانى ۱۸
  • زینت: تحریم زینت دنیوى ۱۷ ; حلیت زینت ۱۱
  • شرک: بیخمنطقى شرک ۱۲ ; حرمت شرک ۶
  • ظلم: تحریم ظلم ۱ ; حرمت ظلم ۷
  • عبادت: در ادیان ۱۴
  • عمل: تحریم عمل ناپسند ۱، ۹ ; حرمت عمل ناپسند ۲، ۳، ۷ ; عمل حرام ۴، ۵ ; عمل ناپسند پنهانى ۲، ۳
  • فحشا: تحریم فحشا ۱ ; حرمت فحشا ۲، ۳ ; فحشا ى آشکار ۱۹، ۲۰ ; فحشاى پنهانى ۱۹، ۲۰
  • قرآن: باطن قرآن ۲۰ ; ظاهر قرآن ۲۰
  • محرمات:۱، ۲، ۴، ۵، ۶، ۱۵، ۱۸، ۲۰ تشریع محرمات ۱، ۲، ۴، ۵، ۶، ۱۵، ۱۸، ۲۰ ۹ ; توقیفیت محرمات ۱، ۲، ۴، ۵، ۶، ۱۵، ۱۸، ۲۰ ۱۰ ; محدوده محرمات ۱، ۲، ۴، ۵، ۶، ۱۵، ۱۸، ۲۰ ۱۱ ; محدودیت محرمات ۱، ۲، ۴، ۵، ۶، ۱۵، ۱۸، ۲۰ ۱۰ ; محرمات ۱، ۲، ۴، ۵، ۶، ۱۵، ۱۸، ۲۰ در ادیان ۷

منابع

  1. تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۱۷، ح ۳۸ ; تفسیر برهان، ج ۲، ص ۱۴، ح ۶.
  2. کافى، ج ۵، ص ۵۶۷، ح ۴۷ ; تفسیر برهان، ج ۲، ص ۱۳، ح ۱.
  3. کافى، ج ۱، ص ۳۷۴، ح ۱۰ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۵، ح ۸۹.